نماد آخرین خبر
  1. جذاب ترین ها
سینما و چهره ها

نقد و بررسی سریال «از یاد رفته»؛ از کلیشه‌های تکراری تا روابط پرحاشیه

منبع
صبا
بروزرسانی
نقد و بررسی سریال «از یاد رفته»؛ از کلیشه‌های تکراری تا روابط پرحاشیه

صبا/ سریال «از یاد رفته» به کارگردانی برزو نیک‌نژاد با حضور بازیگران سرشناسی همچون فرهاد اصلانی، حمیدرضا آذرنگ و الهام کردا، یکی از بحث‌برانگیزترین آثار این روزهای نمایش خانگی است.

سریال «از یاد رفته» به کارگردانی برزو نیک‌نژاد با حضور بازیگران سرشناسی همچون فرهاد اصلانی، حمیدرضا آذرنگ و الهام کردا، یکی از بحث‌برانگیزترین آثار این روزهای نمایش خانگی است؛ سریالی که با وجود انتظارات بالا، واکنش‌های متفاوتی را از سوی منتقدان برانگیخته است. در گفت‌وگو با سه منتقد سینما و تلویزیون، پریسا ساسانی، مصطفی مرشدلو و محمد تقی‌زاده، ابعاد مختلف این مجموعه مورد بررسی قرار گرفته؛ از ساختار ملودرام و شخصیت‌پردازی گرفته تا کارگردانی، فضاسازی و کلیشه‌های روایی. هر کدام از این منتقدان با نگاهی متفاوت به نقاط قوت و ضعف سریال پرداخته‌اند، اما در یک نکته هم‌نظرند: «از یاد رفته» می‌توانست فراتر از یک ملودرام تکراری عمل کند اما فرصت خلق اثری ماندگار را از دست داده است.

محمد تقی‌زاده، منتقد سینما:
مثلث‌های عاشقانه، زنان مستأصل و روایت‌های بی‌سرانجام
ارزیابی کلی شما از سریال «از یاد رفته» چیست؟ به نظر شما این سریال تا چه اندازه توانسته یک ملودرام منسجم و اثرگذار باشد؟
به نظر من، بزرگ‌ترین مشکل سریال «از یاد رفته» نبود انسجام در روایت است. این مسئله فقط مختص این سریال نیست و در بسیاری از آثار ملودرامی که این روزها ساخته می‌شوند مشاهده می‌شود. ما با اثری روبه‌رو هستیم که پر از ماجراجویی‌های بی‌هدف، شخصیت‌های اضافی و داستانک‌های فرعی غیرضروری است؛ به گونه‌ای که به نظر می‌رسد کارکرد اصلی این حجم از شخصیت‌ها و خرده ‌روایت‌ها صرفاً طولانی‌تر شدن سریال و بازگشت هزینه‌های مالی باشد.

در بسیاری از سریال‌های شبکه نمایش خانگی – از «تاسیان» و «آبان» گرفته تا «از یاد رفته» – این مشکل تکرار شده است. در مقابل، می‌بینیم که مینی ‌سریال‌ها موفق‌تر عمل می‌کنند؛ چون در مدت ‌زمان کوتاه‌تر با تمرکز و انسجام بیشتری داستان خود را روایت می‌کنند. برای مثال، سریال «وحشی» با وجود اینکه طولانی بود، اما سازندگانش با فصل‌بندی مناسب توانستند ساختار منسجم‌تری ایجاد کنند. یا سریال‌هایی مانند «شکارگاه» که هم‌اکنون پخش می‌شود. این‌ها نمونه‌هایی هستند که نشان می‌دهند قالب کوتاه‌تر می‌تواند مؤثرتر باشد.
به نظرم، عدم انسجام در سریال «از یاد رفته» دو دلیل عمده دارد؛ اول کش دادن بی‌دلیل داستان و اصطلاحاً «آب بستن» در روایت و دوم کلیشه‌ای بودن الگوهای داستانی و تکرار شخصیت‌ها و روابط.
این سریال از همان ابتدا ردپای کلیشه را با خود دارد؛ از قصه گرفته تا شخصیت‌ها. الگوی تکراری تقابل دختر ثروتمند و پسر فقیر یا به ‌طور کلی‌تر جامعه مرفه و جامعه فرودست دوباره باز تولید شده است. همان نگاه ایدئولوژیک آشنا در سریال‌های تلویزیونی اینجا هم دیده می‌شود: فقرا انسان‌هایی نجیب، شرافتمند و زحمت‌کش‌اند و ثروتمندان، مرفهین بی‌درد و بی‌مسئولیتی که چیزی از زندگی نمی‌دانند و تنها به خوشی فکر می‌کنند.

در بخشی از پرسش‌ها به مسئله بازیگری اشاره کردید. به نظر شما ضعف در بازی‌ها ناشی از فیلمنامه است یا بازیگران نتوانسته‌اند نقش‌هایشان را درست اجرا کنند؟
به نظرم این موضوع را باید از سه زاویه بررسی کرد: فیلمنامه، کارگردانی و خود بازیگر. بازیگری حاصل ترکیب این سه مؤلفه است و هرکدام نقش مهمی در کیفیت نهایی دارند.
در سینمای ایران، اگر چه در بسیاری از حوزه‌ها – مثل فیلمنامه و کارگردانی – ضعف‌های جدی وجود دارد و اغلب آثار در بهترین حالت به سطح یک تکنسین می‌رسند، اما در حوزه بازیگری ما امتیاز بزرگی داریم. بازیگران توانمندی در سینمای ایران حضور دارند که بعضی از آنها حتی در سطح جهانی می‌توانند مطرح شوند. نمونه‌های شاخصی مثل پیمان معادی و همایون ارشادی بخشی از این توانایی را در آثار بین‌المللی نشان داده‌اند.
اما نکته قابل ‌تأمل این است که در چنین فضایی، سریال «از یاد رفته» موفق شده بازیگری را – که یکی از نقاط قوت سینمای ایران است – به یکی از نقاط ضعف اصلی خودش تبدیل کند. ما با بازیگرانی مثل فرهاد اصلانی، آزیتا حاجیان و حمیدرضا آذرنگ طرف هستیم که هر سه از چهره‌های برجسته و باسابقه در بازیگری هستند؛ اما در این سریال بازی‌هایشان نه‌ تنها درخشان نیست، بلکه در برخی صحنه‌ها به نقطه ضعف اثر بدل می‌شود.
به‌ عنوان نمونه، آزیتا حاجیان در بسیاری از سکانس‌ها بازی‌ای مکانیکی و بدون احساس ارائه می‌دهد و تقریباً همه بازیگران اصلی سریال با چنین مشکلی مواجه‌اند.
علت این مسئله، از نظر من، ضعف جدی در فیلمنامه و کارگردانی است. فیلمنامه نتوانسته شخصیت‌ها را به ‌درستی پرداخت کند و به آنها عمق بدهد و کارگردان هم در هدایت بازیگران و ایجاد هماهنگی میان آنها موفق نبوده است.

به نظر شما سریال «از یاد رفته» از نظر اقتصادی چقدر توجیه دارد؟ آیا بازگشت سرمایه برای چنین پروژه‌هایی قابل ‌تأمین است؟
بحث سودآوری در اینجا کاملاً قابل طرح است. سریال‌های نمایش خانگی، از جمله «از یاد رفته»، با هزینه‌های قابل ‌توجهی ساخته می‌شوند و حضور بازیگران پرهزینه هم بار مالی پروژه را سنگین‌تر می‌کند. بنابراین این سؤال به ‌درستی مطرح است که آیا چنین آثاری واقعاً بازگشت سرمایه دارند و آن‌ قدر می‌فروشند که ساخت‌شان ادامه پیدا می‌کند؟
به‌طور خاص در مورد آقای نیک‌نژاد، جالب است که او تقریباً هر سال یک سریال تولید می‌کند. این موضوع نشان می‌دهد یا آثارش بازگشت مالی مناسبی دارند، یا پلتفرم‌ها به دلایلی خاص، صرف‌نظر از کیفیت اثر، تمایل دارند پروژه‌های او را حمایت کنند. با این حال، نبود شفافیت در ارائه آمار دقیق، مانند تعداد مخاطبان و گردش مالی، باعث می‌شود ارزیابی میزان موفقیت واقعی این پروژه‌ها دشوار شود.

شما به استفاده سریال از طبقه کارگر هم اشاره کردید. منظورتان چیست؟
یکی از نکات قابل‌توجه در سریال‌های نمایش خانگی، استفاده ابزاری از تصویر طبقه کارگر برای جذب مخاطب است. در سریال «أجل معلّق» چنین الگویی وجود داشت، در سریال «وحشی» هم دیده می‌شد و حالا در «از یاد رفته» تکرار شده است. سریال در ابتدای داستان تصویری از طبقه کارگر ارائه می‌دهد، اما در ادامه نه تصویر روشنی از این طبقه می‌بینیم و نه دغدغه‌های واقعی آنها روایت می‌شود. در واقع، این تصویر در سطح باقی می‌ماند و صرفاً برای جلب توجه مخاطب در همان قسمت‌های ابتدایی استفاده می‌شود.

برخی معتقدند سریال «از یاد رفته» از نظر روابط عاطفی میان شخصیت‌ها، شباهت‌هایی با الگوهای سریال‌های ترکی دارد. شما این تحلیل را قبول دارید؟
این موضوع قابل بررسی است. من وارد جزئیات روابط نمی‌شوم، اما نوع طراحی روابط مردان و زنان در سریال بسیار یادآور ساختارهای رایج در سریال‌های ترکی است؛ هرچند برای جلوگیری از سوءبرداشت، بهتر است صراحتاً این مقایسه را مطرح نکنیم و اجازه دهیم خود مخاطب نتیجه‌گیری کند.
برای مثال، اگر گراف ارتباطی شخصیت‌ها را ترسیم کنیم، متوجه می‌شویم تقریباً همه شخصیت‌های مرد توسط دو زن محاصره یا محدود شده‌اند: فرهاد اصلانی درگیر مثلثی عاطفی میان الهام کردا و الهام اخوان است و حمیدرضا آذرنگ که همسرش فریبا کوثری است، اما وارد رابطه‌ای با عشق قدیمی‌اش، رویا جاویدنیا، می‌شود. حسین محجوب نیز درگیر رابطه‌ای میان همسر سابقش و کاراکتر فریبا متخصص است و حتی مجید مظفری هم بین دو زن یعنی خواهرش و همسرش قرار دارد.
در مقابل، تنها یک نمونه متفاوت وجود دارد؛ پردیس احمدیه که خودش توسط دو مرد – سینا مهراد و کاراکتر دیگری – محاصره شده است. این الگو در مورد چهار شخصیت اصلی مرد سریال به وضوح تکرار می‌شود و نمی‌تواند تصادفی باشد.
این طراحی روابط، از یک سو، باعث شکل‌گیری تعلیق در داستان می‌شود، اما از سوی دیگر، ساختاری زن‌ستیزانه را به نمایش می‌گذارد. زنان در این سریال اغلب در جایگاه شخصیت‌هایی وابسته، منفعل و درمانده قرار دارند و به‌ نوعی درگیر رقابت برای به ‌دست‌آوردن مردان هستند. حتی شخصیت‌هایی مانند الهام اخوان – که در ابتدا از شخصیت فرهاد اصلانی متنفر است – در ادامه نمی‌تواند موضع خود را حفظ کند و تغییر رفتار ناگهانی آنها بیش از حد غیرمنطقی و اغراق‌آمیز به نظر می‌رسد.
این نگاه، چه آگاهانه و چه ناآگاهانه، نتیجه طراحی سازندگان سریال است و در نهایت به القای تصویری از زنان منجر می‌شود که در آن جایگاه و شأن آنها بسیار پایین‌تر از مردان دیده می‌شود.

پریسا ساسانی، منتقد سینما:
ملودرامی خانوادگی با پتانسیل بالا اما روایتی شتاب‌زده
در ابتدا می‌خواهم برداشت کلی‌تان از سریال «از یاد رفته» را بگویید؟ و این که اثر در ژانر ملودرام خانوادگی ساخته شده؛ فکر می‌کنید تا اینجا در تحقق اهدافش موفق بوده است؟
واقعیت این است که اولین نکته‌ای که در این سریال توجهم را جلب کرد، قابلیت تماشای خانوادگی آن بود. ما در سال‌های اخیر در بسیاری از سریال‌های پلتفرم‌های نمایش خانگی شاهد حضور پررنگ خشونت و موضوعات تند بودیم؛ مسائلی که شخصاً با توجه به حضور بچه‌های کوچک در خانه، ترجیح می‌دهم کمتر در معرض‌شان باشیم. در این سریال اما چنین فضایی وجود ندارد و این موضوع یک امتیاز مهم است.
از سوی دیگر، داستان ملودرام اجتماعی سریال، به نوعی بازتابی از زندگی بسیاری از ماست. مخاطب می‌تواند بخشی از تجربه‌های خودش را در شخصیت‌ها و موقعیت‌های داستان پیدا کند و همین، ارتباط با اثر را آسان‌تر می‌کند. ضمن اینکه تجربه‌های قبلی من از کارگردانی آقای نیک‌نژاد، باعث شد با نگاه دقیق‌تری این اثر را ببینم. هرچند سریال نقاط ضعفی دارد و می‌توانست در بعضی جنبه‌ها بهتر عمل کند، اما در مجموع، نمای کلی و ویترینی که از یک ملودرام خانوادگی ارائه می‌دهد، درست و استاندارد است.
همان‌طور که اشاره کردید، یکی از تفاوت‌های این سریال با بسیاری از آثار اخیر پلتفرم‌ها، نبود صحنه‌های خشونت‌آمیز است. در مقایسه با تولیدات مشابه، «از یاد رفته» را در چه جایگاهی می‌بینید؟
اگر بخواهیم با سریال‌های چند سال اخیر مقایسه کنیم، می‌بینیم که بسیاری از آثار نمایش خانگی سراغ فضاهای تند و ملتهب رفته‌اند. اما «از یاد رفته» به لحاظ حفظ فضای خانوادگی و پرهیز از خشونت‌های اغراق ‌شده تفاوت دارد. در گذشته سریال‌های تلویزیونی مثل آثار حسن فتحی، از جمله «مدار صفر درجه» یا برخی کارهای اجتماعی دیگر، به‌ خوبی خانواده را در بستر داستان‌های بزرگ‌تر روایت می‌کردند.
در نمایش خانگی اما کمتر شاهد چنین آثاری بوده‌ایم. نمونه‌هایی مثل «مگه تموم عمر چند تا بهاره؟» یا «در انتهای شب» به دلیل پرداختن به دغدغه‌های اجتماعی و خانوادگی توانستند با مخاطب ارتباط برقرار کنند. به نظر من، «از یاد رفته» هم در همین دسته قرار می‌گیرد؛ چون می‌تواند خانواده‌ها را پای تماشا بنشاند و قصه‌ای ارائه دهد که هم سرگرم ‌کننده است و هم بی ‌نیاز از حذف یا سانسور برای تماشای جمعی.

بازیگران اصلی مثل حمیدرضا آذرنگ، پردیس احمدی، سینا مهراد و سایر چهره‌ها در این سریال حضور دارند. ارزیابی شما از کیفیت بازی‌ها چیست و فکر می‌کنید بهترین نقش‌آفرینی متعلق به چه کسی است؟
یکی دیگر از نقاط قوت «از یاد رفته» حضور بازیگران تواناست. بیشتر چهره‌های سریال، در کارنامه‌شان نقش‌های درخشان دارند و همین سطح بالای تجربه، به سریال اعتبار می‌دهد. نکته جالب اینجاست که چینش این بازیگران در قالب یک خانواده، به‌ شدت حساب ‌شده انجام شده است؛ طوری که هماهنگی بین اعضای خانواده باورپذیر و طبیعی به نظر می‌رسد.
مثلاً در روایت، ما با خانواده‌ای روبه‌رو هستیم که پدر مسن دوباره ازدواج کرده و از همسر دومش فرزندی دارد. انتخاب بازیگران برای این روابط پیچیده، دقیق و بجا بوده است. شخصیت‌پردازی‌ها هم پخته و روان‌شناسانه هستند و این کمک می‌کند تا مخاطب با هر شخصیت ارتباط برقرار کند. از نظر من، تمام بازیگران کارشان را به ‌خوبی انجام داده‌اند، اما سینا مهراد و پردیس احمدی در القای احساسات درونی و ساختن لایه‌های پنهان شخصیت‌ها، کمی برجسته‌تر عمل کرده‌اند.

نظر شما درباره کارگردانی آقای نیک‌نژاد چیست؟ به نظر می‌رسد او پیش‌تر تجربه پررنگی در این ژانر نداشته؛ آیا توانسته خودش را در این فضا تثبیت کند؟
به نظرم بله، توانسته. هرچند شاید آقای برزو نیک‌نژاد در آثار قبلی‌اش بیشتر سراغ فضاهای متفاوت رفته بود، اما در «از یاد رفته» نشان داد که درک درستی از قواعد ملودرام خانوادگی دارد. او توانسته تعلیق ایجاد کند، شخصیت‌ها را در جایگاه‌های درست قرار دهد و به ‌طور کلی، جریان قصه را روان پیش ببرد. البته سریال بی‌ نقص نیست و در بخش‌هایی از تدوین و روایت می‌شد دقیق‌تر عمل کرد، اما در مجموع، کارگردان از پس این پروژه برآمده است.

به نقاط ضعف سریال اشاره کردید. به نظر شما مهم‌ترین بخش‌هایی که نیاز به بهبود داشتند، کدام‌اند؟
سریال پتانسیل بالایی دارد. یکی از این موارد، تدوین است. اگر شتاب روایت کمی کنترل می‌شد، اثر می‌توانست منسجم‌تر و عمیق‌تر به نظر برسد. مورد دیگر، پرداخت ناکافی به عمق شخصیت‌ها در برخی قسمت‌هاست؛ برای مثال، شخصیت «هانیه» می‌توانست لایه‌های بیشتری داشته باشد و بازیگر توانمندش ظرفیت چنین پرداختی را داشت.
با این حال، از آنجا که سریال ۱۸ قسمتی است و هنوز قسمت‌های پایانی پخش نشده، این امکان وجود دارد که برخی از این نقاط در ادامه بهتر شوند.
در مجموع، «از یاد رفته» تجربه‌ای ارزشمند برای مخاطب است؛ اثری که با وجود کاستی‌های فنی، قصه‌گو است و می‌تواند در ادامه پخته‌تر و جذاب‌تر هم بشود.

مصطفی مرشدلو، منتقد سینما:

فرصت ازدست‌رفته یک ملودرام برای خلق روایتی متفاوت

خط داستانی سریال «از یاد رفته» تا چه اندازه توانسته یک ملودرام منسجم و جذاب خلق کند؟

برای قضاوت درباره انسجام روایت هنوز کمی زود است، چون داستان همچنان در حال شکل‌گیری است و نقاط اوج سریال به ‌طور کامل نمایان نشده‌اند. باید صبر کنیم تا ببینیم در قسمت‌های بعد، سریال در گره‌گشایی‌ها و شگفتانه‌های احتمالی چطور عمل می‌کند و آیا می‌تواند میان اطلاعاتی که تاکنون به مخاطب داده، پیوستگی منطقی ایجاد کند یا نه.
اما درباره جذابیت اثر باید گفت که سریال از عناصر تکراری ملودرام‌های مشابه ـ مثل ستاره‌های جوان، تم عشق از دست ‌رفته و رسیدن به موفقیت یک‌شبه ـ کم‌ و بیش بهره برده، اما نتوانسته به محصولی خارج از جریان رایج تبدیل شود. تا قسمت پنجم، سریال هنوز در خلق یک جهان ذهنی عمیق برای شخصیت‌ها ناتوان بوده است؛ شخصیت‌ها صرفاً در حال کنش و واکنش نسبت به هم‌ هستند و ما لایه‌های درونی آن‌ها را نمی‌بینیم.

آیا روایت سریال توانسته از کلیشه‌های رایج در ملودرام‌های ایرانی فاصله بگیرد؟
نه، سریال از این نظر هیچ تفاوتی با بسیاری از آثار مشابه ندارد و البته خودش هم چنین ادعایی ندارد. همه نشانه‌ها و مضامینی که در سریال به کار گرفته شده‌اند، کلیشه‌های تکرار شده‌ای هستند که سال‌ها در تلویزیون و نمایش خانگی دیده‌ایم.
برای نمونه، مضامینی مثل داماد سرخانه و اختلاف او با پدر زن، رابطه عاشقانه شکست ‌خورده به دلیل اختلاف طبقاتی، سوءاستفاده از سرمایه شرکت، آشکار شدن فساد توسط یک عنصر پاکدست و در نتیجه بالا گرفتن کشمکش‌های خانوادگی همه از همان الگوهای بارها آزموده ‌شده‌اند.

سریال در پرداخت به روابط انسانی و عاطفی چقدر عمق پیدا کرده است؟
در این بخش هم باید کمی صبر کرد، اما تا این جای کار روابط کاملاً در سطح کلیشه‌های آشنا باقی مانده‌اند. در برخی موارد حتی ابهام‌هایی وجود دارد که باعث سردرگمی مخاطب می‌شود.
مثلاً رابطه میان حسابدار شرکت (الهام کردا) و بهرام (فرهاد اصلانی) روشن نیست؛ بهرام از یک‌سو به لحاظ عاطفی به دختر دیگری دل بسته، اما از سوی دیگر همچنان به رابطه با حسابدار ادامه می‌دهد و این احساس را هم از او پنهان می‌کند. نکته اینجاست که ما به ‌جز یک صحنه کوتاه در رستوران، هیچ نشانه‌ای از این درگیری عاطفی در زندگی شخصی بهرام نمی‌بینیم؛ در حالی که چنین شرایطی باید تأثیر آشکاری بر رفتار و کنش‌های او بگذارد.

شخصیت‌های اصلی سریال تا چه اندازه دارای هویت و انگیزه‌های روشن هستند؟
تا قسمت پنجم، شخصیت‌ها فاقد عمق روانی کافی هستند و سریال در روشن ‌کردن انگیزه‌های آن‌ها چندان موفق عمل نکرده است. برای مثال، ناصر مدام گله می‌کند که به ‌اندازه زحمتی که کشیده نزد پدر زنش جایگاهی ندارد؛ اما سریال نتوانسته با نشانه‌های تصویری این ادعای او را تقویت کند و در نتیجه مخاطب قانع نمی‌شود. به ‌طور کلی، سریال هنوز نتوانسته شخصیت‌هایی بسازد که سوگیری‌های رفتاری‌شان ریشه در انگیزه‌های قابل‌ باور داشته باشد.

بازی بازیگران را در انتقال احساسات و ایجاد باورپذیری چطور ارزیابی می‌کنید؟
بخشی از ارزیابی بازیگری به سلیقه مخاطب بستگی دارد. اما به نظر می‌رسد تا این جای کار، بازی‌ها در مجموع تأثیرگذاری چشمگیری ندارند و در کارنامه بسیاری از بازیگران، این نقش‌ها گامی رو به جلو محسوب نمی‌شوند. در اغلب موارد، شخصیت‌ها تکرار همان نقش‌هایی هستند که بازیگران بارها تجربه کرده‌اند.

سریال توانسته ترکیب مناسبی از بازیگران شناخته‌ شده و تازه‌کار ارائه دهد؟
خیر، دست‌کم تا قسمت پنجم ما هیچ بازیگر تازه‌کاری نمی‌بینیم. اغلب چهره‌ها شناخته ‌شده و برای مخاطب آشنا هستند.

🔹"آخرین خبر" در روبیکا
🔹"آخرین خبر" در ایتا
🔹"آخرین خبر" در بله

اخبار بیشتر درباره

اخبار بیشتر درباره