نماد آخرین خبر
  1. جذاب ترین ها
سینما و چهره ها

میرکریمی از «یک حبه قند» و آخرین وضعیت ساخت رئیسعلی دلواری گفت

منبع
ايسنا
بروزرسانی
میرکریمی از «یک حبه قند» و آخرین وضعیت ساخت رئیسعلی دلواری گفت

ایسنا/  رضا میرکریمی گفت: «دوره کرونا سبب شد بدانم چقدر سواد تاریخی‌ام کم است، برای همین در خانه نشستم و تاریخ خواندم، به عنوان یک ماموریت خودخواسته دنبال یک قهرمان می‌گشتم، قهرمانی که قبل‌تر درباره‌اش اثری ساخته شده بود اما همچنان می‌شد درباره‌اش اثر ساخت، قهرمانی به نام رئیسعلی دلواری. حتی برای پیدا کردن اسناد مربوط به او یک سفر خارج از کشور رفتم و از اسناد آرشیو سلطنت انگلیس چیزهایی کپی کردم و با خودم آوردم، حالا نوشته‌ام آنقدر بزرگ شده که تبدیل به یک مینی سریال شده است، البته هنوز می‌خواهم از آن فیلمی هم بسازم.»

این کارگردان در مراسم اکران فیلم «یک حبه قند» به‌مناسبت روز ملی سینما در باغ کتاب، از استقبال مردم ابراز خرسندی کرد.

او درباره نحوه انتخاب لوکیشن فیلم و بازیگران توضیحاتی ارائه داد. ماجرای حمایت سینماگران از فیلم رضا میرکریمی بعد از اتفاقات سال ۱۳۸۸ از دیگر خاطرات این کارگردان سینمای ایران بود.

به گزارش ایسنا، میرکریمی درباره دلایل ساخت «یک حبه قند» گفت: «ساختن فیلم «یک حبه قند» داستان دارد، آن روزها که سینما حال و روز خوبی داشت کاری به‌نام «فرش ایرانی» به من سفارش داده شد. این پیشنهاد در دوره‌ای مطرح شد که بازار فرش ایرانی رو به افول رفته بود و قصد داشتیم به‌کمک سینمای ایران و نام‌های برجسته‌ آن، فرش ایرانی مجدد احیا شود، من پیشنهاد دادم که سینماگران مهم داخلی هر کدام پنج تا ده دقیقه درباره فرش ایرانی فیلم یا مستند بسازند. این ایده با استقبال خوبی روبه‌رو شد و یکی از آن فیلم‌ها را هم خودم به کمک شادمهر راستین و حمید خضوعی ساختم.»

او ادامه داد: «ایده مرکزی داستان، مردی بود که همراه دختر بچه‌اش از سفر فرنگ بازگشته بود و می‌خواست خانواده خودش را ببیند، آن‌ها در کوچه‌پس‌کوچه‌های سنتی اردکان می‌رفتند تا به در خانه قدیمی‌شان برسند و بعد از مدت‌ها خانواده یکدیگر را ببینند، میان مرد و دختر بحث ایجاد می‌شود که چه‌کسی این دیدار را فیلم‌برداری کند و در نهایت دوربین دست دختر بچه می‌ماند، ایده این بود که این دختر در بخش‌هایی از فیلم، فراموش می‌کند دکمه دوربین را بزند، بنابراین جاهایی که فکر می‌کند دوربین خاموش است، دوربین در وضعیت روشن قرار دارد و از فرش فیلم‌برداری می‌کند و همزمان ما روی تصویر فرش صدای این خانواده را می‌شنویم. فیلم به‌لحاظ معنایی اشاره‌ای داشت به قرابت خانواده ایرانی و فرش ایرانی، یعنی اجزایی که در فرش هستند تا به‌شکل فداکارانه یک کل منسجم را نشان بدهند برگرفته از خانواده ایرانی است.»

میرکریمی درباره شکل گرفتن ایده فیلم «یک حبه قند» از دل ماجرای فیلمی برای فرش ایرانی یادآور شد: «بحثی با شادمهر راستین و حمید خضوعی داشتیم که آیا می‌شود یک فیلم بلند مانند این ساخت؟ فیلمی که مانند فرش اجزای مختلفی داشته باشد اما همه هم‌اندازه باشند و چیزی از چیز دیگر جلوتر نباشد، چنین کاری نیاز به قصه داشت. بنابراین به قصه فیلم «یک حبه قند» رسیدیم، چالش سختی بود اما انجام شد.»

کارگردان فیلم «یک حبه قند» درباره داستان این فیلم توضیح داد: «تلاش کردم سنگینی مرگ را از دوش تماشاچی بردارم و خیلی زود بگویم این نقش مُرد، به دنبال آن بودیم که به تماشاگر بگویم شما اصلاً نگران نباشید بلکه کسانی‌که داخل کادر هستند باید نگران باشند، پلان پشت بام، جایی‌که فرهاد اصلانی آن‌جا بود شبیه یک جور مرگ به مثابه زندگی جدید بود.»

میرکریمی درباره ماجرای همکاری سینماگران درخصوص فیلم «یک حبه قند» عنوان کرد: «این فیلم بعد از حوادث سال ۱۳۸۸ در جشنواره فیلم فجر سال ۱۳۸۹ مورد بی‌توجهی قرار گرفت و فقط برای بازیگر زن نامزد شد، بعدتر نمایش دیگری هم در خانه سینما گذاشتم و همه فیلم‌سازان را دعوت کردم، با توجه به اتفاقات جشنواره فجر بدون اینکه من درخواستی از کسی داشته باشم همه دوستان می‌خواستند کاری برای فیلم انجام بدهند، برای همین آقای مجید مجیدی و خانم بنی‌اعتماد برای فیلم تیزر ساختند و پوستر فیلم را مرحوم کیارستمی طراحی کرد.»

لوکیشن فیلم در شهران بود نه یزد

میرکریمی درباره انتخاب لوکیشن فیلم نیز افزود: «خیلی از لوکیشن‌ها را در اردکان عکس‌برداری کردیم، حتی به یاد خاطرات کودکی‌ام سراغ شهر تکاب در آذربایجان غربی رفتیم، اما راستش شهر تغییر کرده بود و دیگر مانند چیزی که من از شهرهای کوچک تصور می‌کردم نبود، تنها شهرهایی که هنوز دست نخورده باقی مانده و هنوز هویت ایرانی دارد مربوط به شهرهای فلات مرکزی ایران بود، بنابراین قصه را درباره فرهنگ یزد پیش بردیم، البته از آن‌جایی‌که قرار نشد بازیگر یزدی انتخاب کنیم و مجدد لوکیشن مناسب آن‌جا پیدا نکردیم، مجبور شدیم در همین تهران در باغی در منطقه شهران خانه و دکور پیدا کنیم و در آن‌جا لوکیشن بسازیم.»

کارگردان فیلم «یک حبه قند» در پاسخ به این پرسش که چرا در این فیلم از بازیگران تئاتر بیشتر استفاده شده است، بیان کرد: «زمانی که ما سینما یاد می‌گرفتیم، میان بازیگر تئاتر و سینما تفکیک وجود داشت، بازیگر تئاتر کسی است که در بازی غلو و بازیگر سینما زیرپوستی ایفای نقش می‌کند، اما بعدتر من به یک تقسیم‌بندی دیگر رسیدم به‌نام بازیگر و نابازیگر، بازیگرها به دو دسته تقسیم می‌شوند، آن‌هایی که بداهه خوبی دارند و دسته دوم کسانی هستند که اگر یک برداشت را ده بار هم تکرار کنید بهتر می‌شوند، برای این کار من به بازیگران دسته دوم نیاز داشتم، برای کاری که هم به حس بداهه نیاز دارد و هم چیدمان زیادی دارد این گروه بهتر هستند و همین بازیگران هم انتخاب کردم. البته افشین هاشمی در انتخاب بازیگر خیلی کمک کرد.»

انگار دو بار فیلم را ساختیم

این کارگردان سینما درباره شناخت بهتر لوکیشین فیلم گفت: «درحالی‌که بازیگران اصلی فیلم مشغول یادگیری لهجه بودند، برای این‌که من شناخت بیشتری از لوکیشن داشته باشم از تعدادی دانشجوی رشته بازیگری استفاده کردم، تصمیم گرفتیم به‌کمک آن‌ها یک فیلم ماکت بسازیم که بعد فیلم اصلی را از روی آن بسازیم. اولش گفتم خیلی کار سختی است چرا که انگار یک فیلم را دو بار ساخته باشی، اما نتیجه کار خیلی خوب بود، کمک کرد ما قبل از برداشت‌های اصلی متوجه شویم بخشی از دکور مزاحم است و باید تغییر کند.»

میرکریمی درباره حضور باران کوثری در گروه عوامل فیلم اظهار کرد: «باران کوثری در فیلم «یک حبه قند» منشی صحنه بود، این اتفاق هم براساس علاقه‌مندی خودش بود و من هم استقبال کردم، کارش هم خوب انجام داد و حتی نظراتش را هم می‌گفت. مدل کار من به این صورت است که از همان روز اول به همه می‌گویم اگر ۹۹۹ پیشنهاد دادید و من رد کردم شما حتما هزارمین پیشنهاد هم بدهید، چراکه ممکن است آن اتفاق جادویی در هزارمین پیشنهاد رخ دهد، از دیگر کسانی‌که خیلی به کار کمک کرد نیز ریما رامین‌فر بود و من بعضی مواقع با او مشورت می‌کردم.»

انرژی خوبی را سر کار تجربه کردیم

میرکریمی درباره نشان دادن برداشت‌ها به بازیگران فیلم بعد از مونتاژ عنوان کرد: «معمولاً می‌گویند فیلم را نباید به بازیگر نشان داد چراکه سبب خراب شدن ایفای نقشش می‌شود، اما من همه را جمع می‌کردم و مونتاژها را نشان می‌دادم، اتفاقاً نتیجه مثبت داشت و انرژی بازیگران را زیاد می‌کرد، آن روزها دوره سخت سال ۱۳۸۸ بود و من هم داشتم فیلمی می‌ساختم که نیاز داشت انرژی همه بالا باشد، برای همین گوشه باغ، فضایی داشتیم که آنجا یک ماژیک گذاشته بودم و از بازیگران می‌خواستم هرچه می‌خواهند بنویسند تا آرام شوند اولش فضا سیاسی بود اما رفته رفته بچه‌ها شعر می‌نوشتند، بنابراین فضای کار خوب پیش رفت و فهمیدم بافت کار چگونه است و این میزان انرژی باعث شد که همه پای کار باشند.»

پروژه بعدی؛ رئیسعلی دلواری

میرکریمی در پاسخ به این پرسش که آیا فیلم جدیدی خواهید ساخت؟ گفت: «چند سال است که شروع به نوشتن کرده‌ام، البته خیلی شبیه کارهای قبلی‌ام نیست، برای همین برایم جذاب است چراکه یک کار تاریخی است.»

او یادآور شد: «دوره کرونا سبب شد بدانم چقدر سواد تاریخی‌ام کم است، برای همین در خانه نشستم و تاریخ خواندم، به عنوان یک ماموریت خودخواسته دنبال یک قهرمان می‌گشتم، قهرمانی که قبل‌تر درباره‌اش اثری ساخته شده بود اما همچنان می‌شد درباره‌اش اثر ساخت، قهرمانی به نام رئیسعلی دلواری. حتی برای پیدا کردن اسناد مربوط به او یک سفر خارج از کشور رفتم و از اسناد آرشیو سلطنت انگلیس چیزهایی کپی کردم و با خودم اوردم، حالا نوشته‌ام آنقدر بزرگ شده که تبدیل به یک مینی سریال شده است، البته هنوز می‌خواهم از آن فیلمی هم بسازم.»

🔹"آخرین خبر" در روبیکا
🔹"آخرین خبر" در ایتا
🔹"آخرین خبر" در بله

اخبار بیشتر درباره

اخبار بیشتر درباره