سریال «سووشون» و چالشهای اقتباس وفادارانه

ایرنا/ نرگس آبیار در سریال «سووشون» تلاش کرده با اقتباس وفادارانه، به میراث سیمین دانشور احترام بگذارد، اما این وفاداری به قیمت کند شدن ریتم، از دست رفتن ایجاز و ضعف در زبان سینمایی اثر تمام شده است.
خوانندگانی که رمان «سووشون» را خواندهاند هنگام تماشای سریال، متوجه شباهت سطر به سطر نسخه تصویری و مکتوب میشوند. این شباهت، جزییات دیالوگها، طراحی صحنه و اتفاقات را شامل میشود.
نرگس آبیار که خود از دنیای نویسندگی به دنیای فیلمسازی و سریالسازی مهاجرت کرده ترجیح داده به جای دراماتیزه کردن محتوا، به متن کتاب و واژههای آن احترام بگذارد و هر آنچه پیشتر مکتوب شده را بدون تغییر تبدیل به تصویر کند.
برای بسیاری از فیلمسازان، رمان یا نمایشنامهای که به سراغ آن میروند، نهتنها یک متن ادبی، بلکه بخشی از میراث فرهنگی و هنری محسوب میشود. تغییر دادن آن، بهویژه اگر اثر محبوب و شناختهشده باشد، نوعی جسارت تلقی میشود و میتواند واکنش منفی جامعه ادبی را برانگیزد. بنابراین، وفادار ماندن به متن، راهی برای ادای دین به نویسنده و حفظ حرمت اثر است.
اقتباس وفادارانه نوعی انتخاب اخلاقی و هنری است؛ انتخابی که نشان میدهد فیلمساز ترجیح میدهد بازتابدهنده اثر ادبی باشد تا خالق یک روایت تازه.
اقتباس وفادارانه از رمان «سووشون» میتواند برای مخاطبانی که قصد دارند کتاب را بخوانند، کارکردی مکمل داشته باشد. فیلم یا سریال وقتی بدون فاصله گرفتن از خط داستانی و فضای اصلی اثر ساخته میشود، بهنوعی نقش مکمل تصویری پیدا میکند؛ یعنی مخاطب میتواند به موازات تماشای سریال کتاب را هم ورق بزند و با دیدن شخصیتها، موقعیتها و فضاهایی که در کتاب تنها به صورت نوشتاری توصیف شدهاند، جهان داستان را در ذهن خود بازسازی کند.
در واقع، این نوع اقتباس نه جایگزین کتاب، بلکه یاریدهنده خوانش ادبی است و به فهم عمیقتر مضمون و شخصیتها کمک میکند. اما مشکل اینجاست که نسخه تصویری تبدیل به یک اثر مستقل نمیشود و همیشه در کنار کتاب معنا پیدا میکند.
رمانها معمولاً سرشار از جزئیات توصیفی، گفتوگوهای طولانی و شرح حالات درونی شخصیتها هستند؛ عناصری که در قالب نوشتار میتوانند کشدار و مطول باشند، اما در زبان تصویر نیازمند فشردهسازی و ایجاز هستند.
اینجاست که وفاداری کامل به متن میتواند به چالش بدل شود. کارگردانی که میخواهد هیچ بخشی از رمان را حذف نکند، ناخواسته به دام روایتهای طولانی، صحنههای زائد و ضرباهنگ کند میافتد. این همان نقطهای است که ایجاز سینمایی قربانی وفاداری ادبی میشود.
نرگس آبیار در سریال «سووشون» همه توصیفهای کتاب را به تصویر کشیده و این اقدام طولانی شدن اثر و فاصله گرفتن آن از از ریتم مناسب را در پی داشته است. در حالی که کارگردان میتوانست جسارت حذف، فشردهسازی و بازآفرینی را داشته باشد؛ چرا که سینما، برخلاف ادبیات، زبان ایجاز و اختصار است.
سریال «سووشون» به کارگردانی نرگس آبیار، نمونهای است که نشان میدهد وفاداری کامل به متن ادبی، گاهی میتواند مانع دراماتیزه کردن داستان شود. رمان سیمین دانشور بیشتر بر فضا، توصیفها و لحن ادبی تکیه دارد و چندان سراغ حادثههای پرکشمکش نرفته است. کارگردان سریال در اثرش همان توصیفها را عینا تصویری کرده و نتوانسته زبان ادبیات را به زبان سینما ترجمه کند.
روایت طولانی، توصیفهای پراکنده و تمرکز بر جزئیات متن، باعث شده است کشش دراماتیک و ریتم مناسب اثر تا حد زیادی از دست برود. در واقع، وفاداری به متن، مانع شکلگیری یک تجربه سینمایی جذاب شده است.