درباره سریال بامداد خمار؛ خدا به دادت برسه دختر!

برترین ها/عشق را چگونه می توان تحلیل کرد؟ اصلا مواجهه ما با عشق چگونه باید باشد؟ می دانیم که تعداد پاسخ به این سوال ها، می تواند بی نهایت باشد. آنچه که واضح است، جذابیت موضوع عشق است که از ابتدا وجود داشته است و هیچ گاه هم قرار نیست کهنه شود. تقریبا در همه روایت ها و افسانه ها، عشق حضوری جدی و اثرگذار داشته یا محور ماجرا بوده است. اما هیچ گاه، گنگی انسان در برابر موضوع عشق، از بین نرفته است و شاید همین موضوع، جذابیت پرداختن به آن را همواره تازه نگاه می دارد.
در سریال «بامداد خمار» ساخته نرگس آبیار که قسمت نخست اش، به تازگی در پلتفرم شیدا عرضه شده است موضوع محوری قصه، عشق است. عشق یک دختر به نام سودابه (المیرا دهقانی) از طبقه بالای جامعه (به واسطه داشتن ماشین مرسدس بنز و معماری داخلی خانه) به یک پسر از جنوب شهر سبب وارد شدن به قصه عشق عمه محبوبه (احترام برومند) می شود که گویا شباهت های بسیاری به هم دارند. از آنجا فیلمنامه این سریال اقتباسی از رمانی به همین نام نوشته فتانه حاج سیدجوادی است، می شود انتهای ماجرا را از حالا دانست و فهمید که قرار است چه اتفاقاتی در سریال بیفتد.
حسین کیانی این اقتباس را انجام داده است. او ذاتا یک نمایشنامه نویس و تئاتری است که آثارش همواره در حال و هوای قرن گذشته و دوره قاجار و پهلوی بوده است و البته جزو بهترین های تئاتر در سال های گذشته. بنابراین می توان امیدوار بود که با سریالی با کیفیت حداقل از لحاظ متن و قصه روبرو باشیم. گر چه در همین قسمت نخست، بازی ها و طراحی صحنه و کارگردانی، نشان از آن دارد که با مجموعه ای حرفه ای و جدی روبرو هستیم که قرار است یک اتفاق دیگر در عرصه شبکه نمایش خانگی رقم بزند.
محوریت ماجرا، عشق است و می توان گفت که بهترین سوژه برای جذب مخاطب، انتخاب شده است. اصولا هر اثری که در آن موضوع عشق، در محوریت قرار بگیرد، مورد توجه عموم قرار می گیرد اما «بامداد خمار» با رفت و آمدهای زمانی و ایجاد کنتراست از این طریق تلاش کرده است که لایه های اجتماعی را هم به موضوع عشق اضافه کند.
سودابه از طبق مرفه جامعه است. همایون که هنوز او را ندیده ایم و فقط نام اش را می شناسیم، از طبق پایین جامعه. عمه خانم با نشانه های تصویری که وجود دارد، در طبقه میانه جامعه قرار دارد. مثلا آنجایی که سودابه زنگ خانه عمه خانم را می فشارد، می بینیم که صفحه زنگ، سه دکمه دارد که زنگ اول و سوم، بدون نام هستند و دکمه زنگ مربوط به خانه عمه خانم، در وسط قرار دارد و صاحب نام است. روی اتیکت دکمه زنگ هم کلمه «خان سالار» درج شده و می خواهد به ما از افول دوره خان سالاری بگوید. بنابراین ما شاهد ایجاد تعادل در وزن طبقاتی هستیم و قرار است همه چیز عادلانه به پیش برود و احتمالا قصه از داوری و بیانیه صادر کردن های طبقاتی، خود را دور نگاه دارد.
با این حال، آنچه که در ابتدای این سریال می بینیم، بیانیه ای علیه عشق است؛ آنجا که عمه خانم با آگاهی از عاشق شدن دختر، به او می گوید: «خدا به دادت برسه دختر!» و باز این جمله را تکرار می کند تا به او بفهماند که با این عشق، به دوره زندگی بیچارگی، وارد شده است.
می توان پیش بینی که «بامداد خمار» با همین کیفیتی که در قسمت نخست اش ارائه کرده است، بتواند به سرعت در دل مخاطبان جا باز کند و به یکی از اثرهای پربیننده این روزها بدل شود.