عجب سرنوشتی داشت این «پیرپسر» آقای اکتای براهنی!

برترین ها/ روز گذشته فایل ویدئویی یا در واقع همان نسخه قاچاق ساخته پرسروصدای اکنپتای براهنی یعنی پیرپسر در کانالهای تلگرامی دست به دست شد. میگویند؛ نسخهای که اتفاقا از آنچه بر روی پرده سینما اکران شد طولانیتر است و برخی میگویند نسخهی بازبینی جشنواره روتردام هلند به بیرون درز کرده. به هر حال سرنوشت فیلمی که قرار بود پس از اکران تبدیل به مینیسریال شود حالا عوض شده و شروع اکران آنلاین هم در این شرایط احتمالا سود چندانی برای تیم سازنده فیلم نخواهد داشت.
سیل تقدیرها به ناکجاآباد رفت!
«پیرپسر» قطعاً از آثار شاخص امسال سینمای ایران است. فیلمی که قطعلا یک حسن پورشیرازی سرحال دارد. غلام باستانی، پدر خانواده، شر مطلق است. مردی که هیچ بویی از نیکی در رفتار و گفتار و کردار نبرده. حسن پورشیرازی در به تصویر کشیدن این شر مطلق غوغا کرده. بازیاش نه در حد سیمرغ بلورین، که در حد و اندازههای جشنوارههای جهانی است.

حرکاتش حتی جایی که دیالوگ ندارد، جزییات صورت و بخصوص چشمهایش حیرتانگیز است. انگار که شیطان را زنده کرده باشد. نماد پلیدی مطلق که حضورش برای همه مایهی شر است.اما اگر منصف باشیم، حامد بهداد در این فیلم به نسبت دیگر بازیگران در سطح پایینتری قرار دارد. نقش او به پیچیدگی نقشهای قبلیاش نیست و بازیاش گهگاه به اغراق نزدیک میشود. بهداد حتی در برابر محمد ولیزادگان نیز در رتبه پایینتری قرار میگیرد. انگار محصور کارگردانی براهنی شده و به طور کلی آنچه که از پورشیرازی، ولیزادگان و حاتمی میبینم را از بهداد در این فیلم نمیبینیم.

هنوز یادمان نرفته که در آن شب اکران خصوصی در جشنواره فجر، پیرپسر چه تحسینهایی به خود دید و منتقدان در پوست خود نمیگنجیدند. آن شب پیرپسر یک شاهکار بود و امروز شاید به یک فیلم معمولی تقلیل یافته. البته که برخی موضعگیریهای نسبتا عجیب براهنی و بهداد، و وارد شدن به فضایی رادیکال با افرادی نظیر حمید نعمتالله و داریوش ارجمند موجب شد که مسیر پیرپسر در اکران دچار برخی انحرافات شود و شاید بهتر باشد بگوییم که مدیریت نسبتا ضعیف تیم سازنده اثر در برابر برخی حواشی پررنگ باعث شد که آن نقدهای مثبت و طوفانی ناگاه فروکش کند.
شبیه یک معجون ملالآور؟
یاشار نورایی، منتقد سینما دیشب یک نقد تند را علیه فیلم منتشر کرد. انگار پیرپسر با مرور زمان رنگ باخته؛ فیلمت عجب سرنوشتی داشتی آقای براهنی!

او مینویسد: آدم انگشت به دهان میماند که خلق الله صبر ایوب دارند سه ساعت این معجون ملالآور را در سینما تماشا کردهاند؟ یا جماعت سینماشناس در این فیلم متورم واقعاً چه نکتهی بدیع اجرایی و موضوعی دیدهاند که تمجید میکنند؟ این به اصطلاح فیلم/ طومار بصری عملاً با هیچ چیزی جز پادرهوا و جاکن شدن معنی نمییابد؛ مجموعهای از موقعیتهای درهم شده وابسته به همان جنس فیلمهایی که فیلمفارسی مینامند، انگار از دل سه چهار فیلم با هم قاطی شدهاند و به جای منوچهر وثوق و ملوسک و احمد معینی، این جماعت بازیگر فعلی را میبینیم. من مشکلی با عامهپسندی ندارم، به شرطی که حد خودش را بشناسد و حداقل بامزه باشد.اما فیلم سینمایی با سریال متفاوت است و نمیشود با استعارههای دمدستی که هر بچهای متوجهاش میشود و اشاره به منابع ادبی و نظری، برای تصاویر بیهویت و بعضاً بدساخت کسب آبرو کرد. حداقل پرسش من این است که ارزش افزودهی این تصاویر برای من نوعی چیست و من چرا باید بشینم عکس متحرک انواع انحرافات و پلشتیها را ببینم تا احیاناً حرفی، انتقادی یا نکتهای پیرامون پدرسالاری در فرهنگ و تاریخ ایران زمین بشنوم؟ حیف از وقت و عمر و اعصاب من که مدام با دیدن این پارهتصویرها و سرخوردگی، تلف میشود.


















