بهرنگ علوی: به عشق بهروز وثوقی بازیگر شدم

صبا/ علوی با اشاره به اینکه یکی از بزرگترین حسرتهای زندگیاش این است که چرا بازیگر دهه پنجاه سینمای ایران نیست، گفت: عشق به بهروز وثوقی مرا به بازیگری ترغیب کرد و در بسیاری از سکانسها تلاش کردم با بازآفرینی ژستها و فیگورهای ماندگار این ستاره سینما، هم ادای دینی به او داشته باشم و هم دنیای عاشقانه هنروران و شیفتگیشان به قهرمانان سینمایی را به تصویر بکشم.
بهرنگ علوی بازیگر نقش ناصر عشقی در فیلم سینمایی «شاه نقش» درباره اینکه فوکوس و توجه شما در ایفای این کاراکتر به کدام وجه از نقش بوده است گفت: اگر منظور شما از تمرکز همان لایههای شخصیتی و حالاتی است که نقش دارد باید بگویم محتوا و قصه جدا از کاراکتر نیست؛ همانطور که هیچیک از ما نمیتوانیم خودمان را از جامعهمان جدا بدانیم، شخصیتهای فیلم هم با توجه به شرایط اجتماعی به هم پیوستهاند، بنابراین من همزمان به فضای شرایط اجتماعی این افراد و خود نقش توجه داشتم.
او با اشاره به اینکه سینما نوعی «تاریخ شفاهی» ازهر دوره اجتماعی یک کشور است و برای افرادی که حوصله یا فرصت خواندن کتابهای تاریخ معاصر را ندارند، فیلمها بهترین راه شناخت دورانها هستند افزود: برای مثال اگر کسی بخواهد بفهمد دههی پنجاه جامعهی ایران یا دههی هفتاد فرانسه چه حال و هوایی داشته، کافی است به سینمای همان دوران نگاه کند، این همان بخشی است که من برای ساخت نقش باید خود را با شرایط اجتماعی زمان و محیط تطبیق میدادم.
علوی افزود: بخش دوم، زندگی هنروران فیلم است که هر کدام از آنها عاشق یک هنرپیشه و قهرمان قصه هستند و سعی میکنند در طول زندگی خود را شبیه او کنند، آنها به آدمهای جهان فیلم وفادار هستند و ناصر عشقی نیز یکی از همین کاراکترها است، البته ناصرعشقی کلاژی از هنرورانی است که عاشق اسطورههای سینمای دهه پنجاه هستند و در فیلم همسرش ناهید دیالوگ جالبی دارد و همانطور که از شرایط زندگیشان گله میکند به او میگوید: « به من گفته بودن تو عشق بهروزی، چشات فردینیه ولی ناصر صدات میکنن» همین دیالوگ نشان میدهد که ناصر کلاژی از هنروری است که عشق سینما را دارد ولی بیشتر تلاش میکند شبیه فیلمهای بهروز وثوقی باشد و آن فرم و تیپیکال را به زندگیاش اضافه کند.
وی درباره چگونگی رسیدن به این نقش خاطرنشان کرد: فیلمبرداری «شاهنقش» چهل شب زمان برد که من در تمام این مدت، هر شب قبل ازخواب فیلم های بهروز وثوقی را تماشا میکردم، البته در نوع تبلیغات فیلم، سوءتفاهمی برای مخاطبان پیش آمده بود و تصور کردند که من قرار است تقلیدی از بهروز وثوقی انجام دهم؛ در صورتیکه چنین چیزی درست نبود بلکه شخصیت ناصر عشقی که من بازی کردم، فردی عاشق هنر و سینما است که سعی دارد، شبیه قهرمان محبوبش باشد چون کار هنرور تقلید ازقهرمان و اسطوره فیلمهایش است.
علوی در پاسخ به اینکه دوست داشتید نقشی شبیه بهروز وثوقی را بازی کنید توضیح داد: روز اول وقتی شاهد احمدلو، سه پایه دوربین را در خیابان ارباب جمشید کاشت و من لباس مخصوص کندویی را به تن کردم، به محض شنیدن «سه، دو، یک…حرکت» احساس کردم با ماشین زمان به دهه پنجاه رفتهام و هنرپیشه آن دوران هستم، البته یکی از بزرگترین حسرتهای زندگیام این است که چرا بازیگر دهه پنجاه سینمای ایران نبودم، همان دورهای که بسیاری از افراد را عاشق سینما کرد که هنوز نیز بعد از گذشت چهل و اندی سال، رد پای آن سینما و بازیگرانش در کارهای بازیگران جوانی که امروزه در سینما میدرخشند میبینیم و این نشاندهنده آن است که تحت تاثیر سینمای آن دوره هستند حتی اگر قصد تقلید نداشته باشند ولی الهام از آثار و بازیهای بهروز وثوقی کاملا مشهود است و طبیعتا این فیلم برای من نیز بسیار هیجانانگیز بود چون فیلمنامهای متفاوت داشت و به نظرم شاید چند سال یا حتی یک دهه زمان لازم باشد تا در سینمای ایران دوباره فیلمنامهای به این شکل نوشته و ساخته شود و تهیهکنندهای پیدا شود که حاضر باشد در شرایطی که بازار سینما به سمت آثار کمدیِ صرف رفته، روی چنین قصهای سرمایهگذاری کند و من خوشحالم که قصه و نقش مورد علاقهام را تجربه کردم .
علوی درباره فضای ذهنی اثر، ارجاعهای کلاسیک و واکنش مردم در صحنههای فیلمبرداری خاطرنشان کرد:چون فضای ذهنی من و شاهداحمدلو خیلی به هم نزدیک بود، احمدلو در شاه نقش تعمدا میخواست پارودی بسازد و با ارجاع و کپیبرداری و ادای دین آگاهانه به سینمای کلاسیک داشته باشد با همین رویکرد آگاهانه وارد لوکیشنهای معروف فیلمهای آشنایی شد که با دیالوگ و سکانسهای شاخصی در ذهن مردم ماندگار اند.
وی در ادامه با اشاره به یکی از لحظات خاص فیلمبرداری گفت: «یادم هست زمانی که برای گرفتن پلان مربوط به خروج قهرمان از جلوی گرمابه نواب رد شدیم، تنها هدفمان بازسازی همان نگاه معروف قیصر بود؛ همان لحظهای که از حمام بیرون میآید و قاب خارج میشود، زمانی که من با آن گریم و لباس ظاهر شدم، فضا متفاوت شد، ناگهان مردم جمع شدند و برخی میگفتند «بهروز وثوقی به زیرگذر آبمنگول برگشته…» و من آن لحظه دیدم که چقدر مردم دلتنگ آن سینما و اسطورهشان هستند و بعد از چهل و اندی سال هنوز مردم با شنیدن اسمش به وجد میآیند و بازی در آن فضا برای من باعث غرور و افتخار بود.
وی تصریح کرد: «من به عشق بهروز وثوقی بازیگر شدم و آرزو دارم روزی کنار ایشان همکاری کنم و چون این فیلم نیز عاشقیهای یک هنرور عشق به سینما و بهروز وثوقی است سعی کردم در بسیاری از سکانسها و پلانها به ژستها و فیگورهای معروف بهروز وثوقی وفادار باشم و خودم را به آن فضا نزدیک کنم تا هم جهان هنروران وهم این دلدادگی آنها نسبت به قهرمانان فیلمهایشان را به تصویر بکشم.
وقتی لباس ناصر عشقی، یادآور بهروز وثوقی میشود

وی درباره گریم و لباس نقش ناصر عشقی در تقویت و تاثیرگذاری این نقش یادآورشد: از امیدگلزاده تشکر میکنم، من اصلا انتظار نداشتم که بتوانیم تا این حد به فضای آن دوران نزدیک شویم ولی گریم وطراحی لباس بسیار به آن فضا و تیپیکال نقشهای معروف نزدیک شد.
علوی در ادامه افزود: مردم در پشت صحنه، حتی در جاهای دیگر مثل خیابان ارباب جمشید، ما را در آغوش میگرفتند، گریه میکردند و میگفتند: «دلمان برای بهروزمان تنگ شده است.» من واقعاً آرزو کردم که خود آقای وثوقی آنجا بودند تا ببینند مردم چقدر هنرمندشان را دوست دارند و دلتنگ او هستند،مردمی که آن زمان عاشق سینما بودند و بزرگترین تفریحشان، سینما رفتن بود، مردم آن زمان با فیلمها و قهرمانان قصهها زندگی میکردند، من حس کردم که به نیابت از ایشان در آغوش این مردم هستم و نقش «ناصر عشقی» به ما یادآور شد که هنرمند واقعی، حتی پس از گذشت بیش از چهار دهه، هیچ وقت از قلب و ذهن مردم بیرون نمیرود.
وی در پاسخ به اینکه آیا ویژگیها و تیپهای خاص ناصرعشقی بعد از فیلم همچنان همراه شما بود توضیح داد: برای اینکه بتوانم نقش دیگری را ایفا کنم سعی کردم خیلی زود از جهان ناصر عشقی خارج شوم اما جدایی از جهان ناصر عشقی برایم سخت بود، خاصه روز آخر فیلمبرداری، بعد از آن سکانس پایانی کتککاری که در سینما داشتیم، وقتی که قرار شد لباسها را تحویل دهم و کار تمام شده بود، واقعاً اشک ریختم و دلم برای ناصر عشقی تنگ شد و دوست داشتم ادامه داشت چون یک دوره و جهانی را تجربه کردم که امروزه آنها را نمیبینیم.
چالشهای فیزیکی صحنههای درگیری، وقتی کبودیها واقعی شد
علوی درباره صحنههای درگیری فیلم و زد و خوردهای کاملا واقعی آن گفت: ما تمرینات بسیار زیادی انجام دادیم و در این مسیر، پدر شاهد احمدلو عزیز، آقای مردوخ که خودشان تجربه سینمای پیش از انقلاب را داشتند، در اجرای صحنههای اکشن و کتککاری ما را راهنمایی کردند.
وی افزود: در نهایت، در برخی سکانسها، بهخصوص سکانس پایانی فیلم که ناصر عشقی قرار است در یک درگیری نابرابر (تک به سه) شرکت کند، به نقطهای رسیدیم که دیگر نمیشد صرفاً فرم کار کرد، در ابتدای این سکانس ناصر تنهایی شروع به زدن آن سه نفر میکند، اما از یک جایی به بعد خسته شده و خودش مورد ضرب و شتم قرار میگیرد و ما در آن نقطه، مجبور بودیم برای اینکه آن حال و هوای واقعی و حس درگیری فیزیکی به درستی به مخاطب منتقش شود، ضربات را واقعی وارد کنیم به طوری که در نتیجه آن صحنه، من تا سه روز بعد از پایان فیلمبرداری، از بدن درد شدید در خانه افتاده بودم.
نزدیکی شخصیت به قهرمان فیلم، از مبارز تا قدرتمند
وی درباره اینکه کدام وجهه از شخصیت «ناصرعشقی» به شما شبیهتر و کدام وجه دورتر بود گفت: آن بخشی که ناصر عشقی هنوز به قدرت نرسیده و پشت میز ننشسته، به روحیه واقعی من نزدیکتر بود چون همیشه دوست داشتم در زندگی برای افراد ضعیفتر قدمی بردارم، اما وقتی به قدرت میرسد و یاغی میشود کاملا از من دور بود و گویی این خاصیت قدرت است که هرچقدر افراد خوب باشند وقتی به قدرت میرسند بعد از مدتی شرایط آنها را تغییر میکنند و این وجهه از من دور بود.
چرخه معیوب قدرت: از ناصر عشقی تا رضا شهاب
علوی با اشاره به اینکه در فیلمنامه «شاه نقش» یک قصه بنیادین با رویکرد اجتماعی-سیاسی وجود دارد گفت: در این فیلم، هنروران نماد مردم هستند که به وعدههای مسئولین امید میبندند، اما در نهایت اتفاقی نمیافتد و زمانی که «رضا شهاب» جای «ناصر عشقی» میآید و مجدد قاب عکس را عوض میکند به خوبی نشان میدهد ما در یک سیکل معیوب گیر افتادهایم و این چرخه ادامه دارد و گویی ذات قدرت و سیاست همین است متأسفانه مردم همچنان به قول معروف «سرشان بی کلاه میماند درست شبیه وضعیت هنروران در فیلم شاه نقش.
دغدغههای عاشقان سینما؛ هنرمندان فرعی
وی در پاسخ به اینکه آیا مشکلات مطرحشده نمایشی از مشکلات هنروران واقعی است یا بازتابی از واقعیت موجود در جامعه است گفت: متأسفانه باید بگویم، این معضلات برای هنرمندان فرعی بسیار جدی است البته این عزیزانی که در فیلم نقشهای کوتاهی داشتند، بازیگرانی سه و چهار هستند که به دلیل شرایط خانه سینما، کارت رسمی ندارند و در دستهبندیهای پایینتر طبقهبندی میشوند؛ آنها بخشی از تیم بازیگران و بدلکاران محسوب میشوند که نقشهای بسیار کوتاهی دارند.
علوی در پایان خاطرنشان کرد: اگر این فیلم در دهه ۵۰ اکران میشد، قطعاً در سینماهای آن زمان استقبال زیادی میداشت و تماشاگران زیادی را جذب میکرد، اما اوضاع اجتماعی و فرهنگی کشور در دو دهه اخیر تغییر کرده است و ذائقه مخاطب نیر دگرگون شده است، امروزه مردم با توجه به فشارها و مشکلات زندگی روزمره، ترجیح میدهند به جای دیدن فیلمهای هنری یا فکری، صرفاً فیلمهای سرگرمکننده و حتی کمدیهای ساده تماشا کنند و این وضعیت با توجه به تاریخ و تمدن غنی ما واقعا غمانگیز است.


















