شبکه های یک،دو و سه تلویزیون پشت سر شبکه نسیم

آخرین خبر/ پایان شب یلدا معمولاً نقطهای است که هیجان فروکش میکند و کیفیت واقعی برنامهها خودش را نشان میدهد. آنچه بعد از خاموش شدن تلویزیون اهمیت پیدا میکند، نه حجم تبلیغ است و نه تعداد مهمانان؛ بلکه ردی است که هر شبکه در ذهن مخاطب به جا میگذارد. بعضی شبها شلوغ میگذرند و محو میشوند، بعضی شبها آرامترند اما میمانند.
یلدای امسال، بیش از هر چیز، تفاوت رویکرد شبکهها را عیان کرد؛ تفاوت در روایت، در مدیریت ریتم و در درک اینکه مناسبت، فقط یک شب شلوغ نیست، بلکه فرصتی برای ساختن یک تجربه رسانهای است.
شبکه یک؛ عبور امن از یک شب شلوغ
عملکرد شبکه یک را میشود با یک واژه توصیف کرد: کنترلشده. برنامه ایران دوستداشتنی دقیقاً در همان مسیری حرکت کرد که از قبل برای آن تعریف شده بود؛ بدون ریسک جدی، بدون تلاش برای غافلگیری و بدون افتادن در دام اغراق. برنامه مأموریت خود را انجام داد و مخاطب هدفش را حفظ کرد، اما بعد از پایان پخش، کمتر بهعنوان یک تجربه متمایز درباره آن صحبت شد. شبکه یک ترجیح داد یلدا را مدیریت کند، نه بازآفرینی؛ انتخابی قابل پیشبینی که هزینهای نداشت، اما دستاورد ویژهای هم خلق نکرد.
شبکه دو؛ تثبیت یک مسیر رو به جلو
ویژهبرنامه یلدایی دو نقطه، بعد از پخش، بیش از آنکه هیجانی قضاوت شود، قابل دفاع ارزیابی شد. شبکه دو توانست قالب مسابقهای برنامه را در فضای مناسبتی حل کند، بدون آنکه هویت اصلی آن قربانی یلدا شود. ریتم قابل قبول، مشارکت مخاطب و پرهیز از شلوغکاری نمایشی، باعث شد خروجی نهایی نسبت به میانگین تولیدات این شبکه، یک گام جلوتر دیده شود. شبکه دو نه ادعای رویدادسازی داشت و نه در محافظهکاری مطلق ماند؛ تعادلی که در تجربه نهایی مخاطب هم قابل تشخیص بود.
شبکه سه؛ انرژی بالا، تمرکز ناپایدار
یلدای جوانی همان تصویری را بعد از پخش به جا گذاشت که پیش از آن هم میشد حدس زد؛ برنامهای پرتحرک ، پرچهره و یقینا پر هزینه . مسئله اصلی برای شبکه سه، کمبود ایده نبود؛ تراکم آن بود. آیتمها فرصت اثرگذاری پیدا نمیکردند و برخی بخشها پیش از آنکه در ذهن بنشینند، جای خود را به بخش بعدی میدادند. نتیجه، برنامهای پرانرژی اما با تمرکز متغیر بود؛ چالشی آشنا برای شبکهای که همیشه بیشتر از آنکه کم بیاورد، زیاد میآورد.
شبکه نسیم؛ روایت آرام یک شب شلوغ
در میان شلوغی یلدایی شبکهها، نسیم مسیر متفاوتی را انتخاب کرد؛ مسیری مبتنی بر مکث، گفتوگو و اتکا به حافظه جمعی مخاطب. ترکیب برمودا، ویژهبرنامه 1001 و استفاده هدفمند از چهرههای آشنا، فضایی ساخت که بیش از آنکه پرصدا باشد، ماندنی بود. حضور جنابخان در کنار پنگول و ایرج طهماسب، نه بهعنوان شوخیهای مقطعی، بلکه در قالب یک فضای آشنا و قابل لمس، به شب یلدای نسیم وزن داد. برنامهها عجله نداشتند و همین آرامش، تجربه نهایی مخاطب را شکل داد. نسیم تلاش نکرد بلندترین صدا را داشته باشد؛ تلاش کرد روایت منسجمتری بسازد و بعد از پایان شب هم در ذهن باقی بماند.
سایر شبکهها؛ ایفای نقش در چارچوب مأموریت
شبکههای دیگر، از آموزش و سلامت گرفته تا کودک، امید، افق و مستند، هرکدام در چارچوب مأموریت تعریفشده خود به یلدا پرداختند. نه خروج از مسیر دیده شد و نه ادعای اضافه. این شبکهها بیشتر مکمل تصویر کلی یلدای تلویزیون بودند تا بازیگران اصلی آن؛ حضوری که به کاملتر شدن جدول پخش کمک کرد، بدون آنکه انتظار ویژهای ایجاد کند.
وقتی روایت مهمتر از شلوغی است
اگر یلدای امسال را نه با هیجان لحظهای، بلکه با معیار ماندگاری مرور کنیم، تفاوتها روشنتر میشوند. شبکهای موفقتر بود که توانست از مناسبت عبور کند و به یک روایت مشخص برسد؛ روایتی که شلوغ نشد، عجله نداشت و بعد از پایان برنامه هم در ذهن باقی ماند. در این چارچوب، نسیم بیش از دیگران موفق شد یلدا را به یک تجربه منسجم تبدیل کند. پس از آن، شبکه دو عملکردی رو به جلو و قابل دفاع داشت، شبکه سه با وجود انرژی بالا، اثرگذاری ناپایدارتری به جا گذاشت و شبکه یک، طبق انتظار، شب را بیحاشیه و کنترلشده پشت سر گذاشت. یلدای امسال یک بار دیگر یادآوری کرد که در مناسبتهای رسانهای، همیشه آنکه آرامتر روایت میکند، لزوماً عقبتر نیست.


















