نماد آخرین خبر

فیلم های در حال اکران از کمبود سوژه رنج می برند

منبع
بروزرسانی
فیلم های در حال اکران از کمبود سوژه رنج می برند
خبرگزاري ايرنا:فيلم هايي که در روزهاي اخير اکران و اغلب با فروش هاي نااميد کننده اي مواجه شده اند، عملا از کمبود سوژه رنج برده و داراي قصه هايي يک شکل و تکراري هستند که متاسفانه به لحاظ ساختار فني نيز چنگي به دل نمي زنند. براي نمونه مي توان به فيلم ˈمن همسرش هستمˈ ساخته مصطفي شايسته اشاره کرد که موضوع تکراري خيانت شوهر به زن را دستمايه خود قرار داده و به شکل باورناپذيري داستان خود را براي مخاطب روايت مي کند. روايتي پر از لکنت همراه با شخصيت هاي به شدت کليشه اي که مخاطب را براي همذات پنداري با قهرمان فيلم به شدت با مشکل مواجه مي سازد. ˈاميرحسينˈ به عنوان دکتري جوان و ثروتمند که زندگي خشک و بي روحي با ˈشهلاˈ همسرش دارد، به منشي خود علاقه مند شده و قصد ازدواج مجدد دارد. به موازات آن نيز ˈشهلاˈ در يک تصادف رانندگي به شکلي کاملا اتفاقي با خواستگار قديمي خود برخورد کرده و به قصد انتقام از ˈاميرحسينˈ سعي در برانگيختن حس حسادت وي دارد. کارگردان که سال ها سابقه تهيه کنندگي در سينماي ايران را به شهادت کارنامه کاري دارد، يک چنين قصه ساده و پيش پا افتاده اي را براي توليد انتخاب کرده و در بازنويسي فيلمنامه نيز سعي چنداني در تصويري تر کردن آن به خرج نداده است. نتيجه آنکه فيلم فوق در بسياري از صحنه ها به شدت متکي بر گفت وگو بوده و به مرور خود را به نمايش هاي راديويي نزديک کرده است! براي نمونه مي توان به گفت وگوهاي ذهني ˈشهلاˈ و نيز گفت وگوهاي دو نفره او با ˈزريˈ -دوست صميمي اش - اشاره کرد که عملا جز بالا بردن زمان فيلم، نقش چنداني در پيشبرد داستان ندارند. معماي طرح شده توسط فيلمساز که با ارائه اطلاعات به شکل قطره چکاني به مخاطب، شکل گرفته نيز دردي را از فيلم دوا نکرده و مخاطب را در پايان غافلگير نمي کند. لايه هاي ˈفمينيستيˈ موجود در فيلمنامه نوشته شده توسط ˈنازنين ليقوانيˈ نيز، خوب شکل نگرفته و الکن باقي مي ماند، بدون آنکه تاثير خاصي روي داستان بگذارد. موضوع خيانت نيز که در دو سه سال اخير بسيار بدان پرداخته شده، در اين فيلم کاملا در سطح باقي مانده و فقط از تيتر آن براي روايت يک ملودرام خانوادگي معمولي بهره گرفته شده است. مشکل ديگر فيلمنامه ˈمن همسرش هستمˈ، به شخصيت هايي بازمي گردد که نه تنها شخصيت نبوده بلکه فقط رگه هايي از تيپ را با خود يدک مي کشند. ˈاميرحسينˈ به عنوان يک پزشک جوان موفق، شخصيتي تخت و تک بعدي داشته و مخاطب براي رفتارهاي سرد و يخ زده وي با همسرش، علت عقلاني مناسبي پيدا نمي کند. در طرف ديگر ˈشهلاˈ قرار دارد که سال ها با ˈاميرحسينˈ خشک و بي روح زندگي کرده و به هيچوجه کنشمند نيست. در حقيقت زندگي اين دو نفر با توجه به اخلاق ˈاميرحسينˈ، معمايي چندمجهولي براي مخاطب است که تا به انتها نيز حل نمي شود! نويسنده فيلمنامه با توجه به محوريت ˈشهلاˈ در فيلمنامه، تلاش چنداني براي مقبول تر نشان دادن او نکرده و مخاطب را به همذات پنداري با وي ترغيب نمي کند. ضعفي بزرگ براي ملودرامي از جنس ˈمن همسرش هستمˈ که لطمات جبران ناپذيري به پيکره فيلم وارد کرده و آن را از نفس انداخته است. انتخاب صحيح گروه بازيگران و ساخت ترکيبي هماهنگ با مشارکت آنها، بخش مهمي از موفقيت فيلم هاي سينمايي را رقم مي زند که اين اتفاق در فيلم ˈمن همسزش هستمˈ رخ نداده است. کارگردان با وجود حضوري طولاني در بدنه سينماي ايران که به توليد آثاري شاخص هم منتهي شده، مي بايست دقت بيشتري روي زوج فيلم خود به خرج مي داد. ˈمصطفي زمانيˈ براي نقش مرد اول فيلم از اساس انتخاب غلطي بوده و به لحاظ سني نيز با نقش فاصله بسيار دارد. همچنين بازي بي رمق مصطفي زماني، اين امر را تشديد کرده و ضربه مهلکي به کليت کار وارد کرده است. ˈنيکي کريميˈ نيز در نقش ˈشهلاˈ همان بازي يکنواخت و هميشگي سال هاي اخير خود را به نمايش گذاشته و نمي تواند مخاطب را به همدلي با خويش وادارد. ˈمصطفي شايستهˈ در نخستين ساخته سينمايي خود فيلمسازي مسلط بر ابزار سينما نشان نداده و در بسياري از نماها، به ميزانسن هاي کاملا تلويزيوني روي آورده و کيفيت بصري اثر خود را تا اندازه هاي يک فيلم تلويزيوني معمولي پايين آورده است. ˈمن همسرش هستمˈ مي توانست يک ملودرام سينمايي موفق با تم خيانت از کار درآيد به شرط آنکه توجه بيشتري به فيلمنامه و به خصوص پرداخت شخصيت ها مي شد که نتيجه کار نشان از همين سهل انگاري ها دارد.