جيم/ عوامل زيادي بايد دست به دست هم بدهند تا يک بازيگر بتواند در نقشهاي متنوع ظاهر شود. بعضي وقتها بازيگر تقصيري ندارد و نقش کليشهاي به او تحميل ميشود. برخي مواقع نيز خود بازيگر به دلايلي توانايي حضور در نقش هاي رنگارنگ را ندارد. در اين صفحه به بهانه درگذشت زندهياد انوشيروان ارجمند، ابتدا چند مولفه مرتبط با اين بحث را بررسي کردهايم و سپس به سراغ بازيگراني رفتهايم که ايفاگر شخصيتهايي متنوع و رنگارنگ بودهاند. اين بازيگران به ميل تنوعخواهي مخاطبانشان احترام گذاشته و خودشان را در فيلمهاي مختلف تکرار نکردهاند
بازيگران تک چهره و هزار چهره
داشتن چهره خوب يک نعمت خدادادي است و خود انسانها در زشت و زيبا بودن قيافهشان نقش چنداني ندارند. البته روانشناسان ميگويند هيچ چهره زشتي وجود ندارد و هيچ کس نبايد بابت شکل و قيافهاش احساس ضعف بکند. در سينما چهرهاي مناسب است که بتوان بر رويش گريمهاي مختلف را انجام داد. اکبر عبدي را مرد هزار چهره سينماي ايران ناميدهاند. چون با اندکي گريم ميتواند نقش پيرزن و پيرمرد و کودک و بزرگ را بازي کند. او چند سال پيش در مصاحبهاي گفت که بابت داشتن اين چهره خوش گريم هميشه خدا را شکر ميکنم!
برايم کمي «ميميک» بياور!
منظور از ميميک نشان دادن احساسات دروني همچون ترس، خنده، شادي، هيجان، خجالت، خشم و ... از طريق چهره اســــت. برخي از بازيگران کنترل خوبي بر روي خطوط چهرهشان دارند و ميتوانند در هر لحظه همه احساسي را که دارند به صورتشان منتقل کنند. برخي از بازيگران نيز از انجام اين کار عاجزند. طبيعي است که گروه دوم در بازيگري به جايي نميرسند. مثلا تصور کنيد فردي که «ميميک» اخمويي دارد چطور ميخواهد در يک فيلم کمدي اداي آدمهاي سرخوش و بشاش را در بياورد؟
لحن و بيان
يکي ديگر از ابزارهاي بازيگر بيان اوست که در هنگام گفتن ديالوگ خــــودش را نشان ميدهــــد. بازيگراني که صدايي ظريف دارند نميتوانند در نقشهاي جدي نمايش خوبي داشته باشند. مثلا «شقايق دهقــــان» و نقش خانم شيــرزاد را در «ساختمان پزشکان» در نظر بگيريد. يکي از ديالوگهاي بامزهاش وقتي بود که تعجب ميکرد و با صدايي نازک ميگفت: «واقعا؟». او در فيلمها و سريالهاي ديگرش هم غالبا با همين لحن صحبت ميکند. انتظار نداشته باشيد که اين بازيگر بتواند نقش شخصيتي مقتدر و جدي را باورپذير جلوه بدهد. حتي وقتي در «شبهاي برره» نقش يک زن ديکتاتور را بازي ميکرد هم اغراق زيادي داشت.
اهميت انتخاب نقش
بعضي از بازيگران دوست دارند کليشه بشوند. آنها با يک نقش معروف ميشوند و تا مدتها همان نقش را تکرار ميکنند. نيازي نميبينند که آستينهاي همت را بالا بزنند و نقشي جديد را تجربه کنند. يک بار زحمت ميکشند و نقشي را خوب اجرا ميکنند و يک عمر نانش را ميخورند. علي صادقي هميشه نقش جوان بازيگوش و شيطان و بيخيال را بازي کرده است. وقتي از اين کارش دارد خوب نتيجه ميگيرد چه دليلي دارد که ريسک کند و به شاخهاي ديگر بپرد؟ مريم اميرجلالي با نقش مادر غرغرو و عصباني محبوب شده است. او هم راه «علي صادقي» را در پيش گرفته و قصد تغيير مسير ندارد.
فيلمنامهنويسان خسته
بعضا بازيگران بيخيال يک نقش ميشوند. اما تهيهکننده اين قدر فشار ميآورد که مجبور ميشوند همان نقش قبلي را تکرار کنند. تهيهکنندهها هم دنبال لقمه حاضر و آماده ميگردند و حال و حوصله قرار دادن يک بازيگر در نقشي جديد را ندارند. همين چند روز پيش حسام نواب صفوي گفت: «پس از ايفاي نقش رسول در اخراجيها 2 تقريبا تمام نقشهاي لمپن به من پيشنهاد ميشد». البته در کنار تهيهکنندهها ميتوان فيلمنامهنويسها را هم مقصر دانست. بيشتر فيلمنامههاي ما در ژانرهاي کمدي و اجتماعي و ملودرام نوشته ميشود. شخصيتها ويژگي بارزي ندارند و شبيه همانهايي هستند که تا به حال ديدهايم. حتي اگر بازيگر هوس تنوع به سرش بزند و تهيهکننده هم قبول کند، فيلمنامهاي وجود ندارد که بستر اجراي يک نقش متنوع را فراهم کند.
چرا بازي ميکنم؟
اينکه بازيگر به کارش به عنوان منبع درآمد نگاه ميکند يا آفرينش هنري هم در ماجرا موثر است. انوشيروان ارجمند به عنوان چهرهاي تئاتري با دغدغههاي با ارزش هنري وقتي سراغ نقشها ميرفت که حرفهاي تازهاي داشتند و او ميتوانست جنبههاي تازهاي از هنرش را به نمايش بگذارد. امير جعفري هم که روزگاري فقط در آثار طنز بازي ميکرد با بازي در آثاري مثل «کيفر» و «پستچي 3 بار در نميزند» مسير کار هنرياش را تا حدودي متنوع کرد در برنامه خندوانه رامبد جوان با اين مضمون ميگفت که فقط وقتي پول لازم دارم کار ميکنم و براي همين هر نقشي را انتخاب نميکنم.