مونتاژ نادرست «همه خانواده من» باعث حذف بسیاری از نماهای جذاب آن شد
شبکه ايران
بروزرسانی
شبکه ايران/حـــامد مظفــــري: بي تعارف بايد گفت يکي از کم مخاطب ترين سريالهاي نوروزي تلويزيون «همه خانواده من» بود؛ سريالي ساخته داريوش فرهنگ که هرچند در ابتدا ادعا شد ورسيوني به روز از «سلطان و شبان» است اما تنها تماشاي يکي دو قسمت از سريال کافي بود تا دريابيم اين سريال نه ربطي به «سلطان و شبان» دارد نه حتي کمترين ويژگي به روز و معاصري در آن به چشم مي خورد. پرويز فلاحي پور از جمله بازيگران اين فيلم در گفتگو با شبکه ايران در پاسخ به دلايل ضعف اين سريال، از مونتاژ غيراصولي کار به عنوان اصلي ترين دليل ضعف آن ياد کرده و البته اين را هم متذکر مي شود که بقيه سريالهاي نوروزي تلويزيون و از جمله «پايتخت2» هم آن قدرها بهتر از «همه خانواده من» نبوده اند. بخشهايي از گفته هاي فلاحي پور را در ادامه مي خوانيد:
مونتاژ نادرست باعث شد بسياري از نماهاي جذاب حذف شود
درباره ارتباط مابين «همه خانواده من» و «سلطان و شبان» بايد بگويم که يک تفاوت عمده ميان اين دو کار وجود داشت و آن هم اينکه «سلطان و شبان» قصه کلاسيک داشت اما اين کار، نه! ضمن اينکه آن کار در زماني بهتر و بدون فشردگي زماني انجام شده بود در حالي که «همه خانواده من» در يک فشردگي زماني انجام شده و در مونتاژ هم بسياري از نماهاي آن را زدند؛ سر و ته پلانها را زدند تا ريتم کار را تندتر کنند اما به نظر سرعت با ريتم تفاوت دارد و اين اشتباه است که فکر مي کنند ريتم تند همان سرعت در وقوع رخدادها است. ريتم به عناصري غير از سرعت ربط دارد و مونتاژ نادرست باعث شد بسياري از نماهاي جذاب کار حذف شود.
مخاطبان از «همه خانواده من» بدشان نيامد
به هر حال در مجموع که نگاه کنيم مخاطبان از «همه خانواده من» بدشان نيامد؛ همين که کار قصه کلاسيک نداشت و براساس داستان يا داستانواره هايي شکل مي گرفت که بيشتر به روابط آدمها و ايجاد موقعيتها متکي بود، خودش خوب بود. بعضي اوقات آدمها دوست دارند کار تازه ببينند و فکر مي کنم در «همه خانواده من» اين تازگي وجود داشت. به جز اين سابقه داريوش فرهنگ و علاقه به برخي بازيگران هم مزيد بر علت شد تا کار آنقدرها هم مهجور نماند.
«پايتخت 2» به کليپ شبيه تر بود تا سريال داستاني
فارغ از «همه خانواده من» فکر مي کنم تمامي کارهايي که در نوروز روي آنتن رفتند به لحاظ توليد با فشردگي زماني روبرو بودند و همين فشردگي سبب ساز آن شد که حتي در سريالي مانند «پايتخت» که سري قبلش به شدت مورد توجه قرار گرفته بود آن تازگي و طراوت قسمت قبل را نبينيم. متاسفانه در سري جديد اين مجموعه حجم داستان کم بود و بيش از حد بر تصوير مانور کرده بودند به گونه اي که کار به يک کليپ تصويري شبيه تر بود تا سريال داستاني. «پايتخت1» تازگي و شيريني بيشتري داشت و توقع تماشاگر را بالا برده و همگي منتظر کاري به مراتب بهتر از آن بودند اما در نهايت چنين اتفاقي نيفتاد.
اصلي ترين مشکل سريالهاي نوروزي
اصلي ترين مشکل ما در سريالهاي نوروزي که هر سال هم تکرار مي شود همين اجبار براي بستن کار در يک بازه زماني يک ماهه است. وقتي به کارگردان زمان کافي داده نمي شود نمي توان از او انتظار داشت که کار را به گونه اي ايده آل ببندد. نمي دانم چرا هر سال اين روند تکرار مي شود! انگار عمدي در کار است و شايد هم به دليل مشکلات مالي علاقه به انجام کار در يک بازه زماني کوتاه دارند. کار را زماني مي شود نقد کرد که در فرصت مناسب و درست انجام شده و مونتاژ آن هم صحيح انجام شود. در شرايطي که اوضاع توليد نرمال نيست نمي توان درباره ماحصل کار هم سختگيري زياد نشان داد.