اعتماد/ خانم معتمد آريا، با توجه به مشکلاتي که براي تان پيش آمد در سال هاي اخير کم کار بوده ايد؟ راجع به چند سال سکوت تان بگوييد.
فکر مي کنم در سال هاي اخير نه فقط من بلکه بسياري از کارهاي فرهنگي در سکوت بودند. حالااين وسط بعضي بالاجبار بوده است و بعضي به اختيار. فکر مي کنم فضاي فرهنگي ما در چند سال گذشته فضاي مناسبي نبوده است که آدم رغبتي به کار کردن داشته باشد. من هم به اختيار يا به اجبار در چنين موقعيتي قرار گرفتم.
در اين مدت بيکاري چه کارهايي انجام داديد؟
خوشي و ناخوشي تواماني را در اين مدت تجربه کردم. پس از سال ها فرصت اين را پيدا کردم که کارهايي که دوست دارم را انجام دهم و از روزگار لذت ببرم. مهم ترين لذت اين دوران هم همزيستي با پدر و مادرم بود و فرصت اين را پيدا کردم که قبل از دست دادن شان يک زمان طولاني را در کنارشان با عشق زندگي کنم. مهم ترين لطفي که در دوران ممنوعيت کاري من شد همين مساله بود و بابتش از آنها ممنون هم هستم.
راجع به فيلم نبات و تجربه همکاري با سينماي جمهوري آذربايجان بگوييد.
آقاي رحيم بشارت مرا معرفي کرده بودند و چند تا از فيلم هاي من را به کارگردان نشان داده بودند. وقتي سناريو را خواندم خيلي خوشم آمد. بعد کارگردان به ايران آمد و با هم صحبت کرديم. کارگردان اصرار داشت که نقش و فضاي کار هيچ شباهتي به کارهاي قبلي من ندارد و به خاطر اين مساله خيلي خوشحال شدم. به همين دليل اعتماد کردم و به آذربايجان رفتم و با زبان آذري اين نقش را اجرا کردم.
آيا آنها نسبت به سينماي ايران شناخت داشتند؟
بله. يکي از الگوهاي خوب آنها سينماي ايران است. آنها به خوبي سينما و سينماگران ما را مي شناسند و پيگير کارهاي ما هستند.
شما بعد ازمدت ها با يک فيلم غير ايراني فعاليت تان را از سر گرفتيد. آيا اين يک جور تست بود که توانايي خودتان را در عرصه هاي ديگر بسنجيد؟
قبلاهم چند تجربه داشتم که بيشتر شبيه به ويدئو آرت بودند. فيلم نبات هم برايم متفاوت نبود، همان کار بازيگري بود به زباني که هميشه برايم آشنا و دوست داشتني است.
در کنار فيلم «بهمن» شما فيلم «يحيي سکوت نکرد» را هم بازي کرده ايد، راجع به تجربه بازي در اين فيلم بگوييد، چطور شد اين نقش را براي بازي انتخاب کرديد؟
وقتي سناريو را خواندم تصميم گرفتم با آقاي کاوه ابراهيم پور همکاري کنم. هراسي که از دريچه ديد يک کودک در آن ترسيم مي شد، مرا جذب کرد. سناريو در چند ماه بعدش دچار تغييراتي شد. سرمايه گذار پيدا نمي شد، تيم چند بار تغيير کرد و پس از آن مجوز به کار داده نمي شد و به همين خاطر يک سال و نيم طول کشيد تا کار به مرحله فيلمبرداري برسد. من هم در اين فاصله فيلم «بهمن» را کارکردم تا همه چيز حل شد و بالاخره در اين فيلم بازي کردم.
نظر شما که يکي از بهترين و پر سابقه دار ترين بازيگران سينماي ايران هستيد، درباره کليت جشنواره فجر چيست؟ آيا جشنواره فجر در اين سال ها توانسته به سينماي ايران کمک کند؟
من در هشت سال اخير به جشنواره فجر نرفته ام دعوت هم نشده ام که بخواهم بروم. هشت سال بي خبري عمر زيادي براي فستيوالي است که ٣٣ سال عمر دارد. ولي اين را مي دانم که اهداف و سلايقش با آنچه که من در ذهنم داشتم خيلي فرق کرده است. مهم ترين ويژ گي جشنواره، حضور نسل جديدي است که وارد سينما مي شوند و براي آنها هميشه فرصتي بوده و موقعيت هايي را فراهم کرده است که خود را معرفي کنند اين بيشترين کمک جشنواره به سينماي ايران بوده و شايد مهم ترين وظيفه اش نيز محسوب مي شود که فکر کنم اين وظيفه به هر شکل انجام شده است.
در سال هاي اخير تغييرات زيادي رخ داد. از تغييرات فني گرفته مثل کنار رفتن نگاتيو و آمدن انواع و اقسام دوربين هاي ديجيتال تا تغيير نسل که خودتان هم اشاره کرديد. به نظر مي رسد که اين نسل تفاوت هايي با نسل هاي گذشته دارد. شما اين تفاوت را احساس مي کنيد؟
خيلي زياد. کار کردن در دوران ما از همه نظر بسيار سخت و پر مشقت بود. از سرمايه گرفته تا امکانات فني و... اين تغيير به راحتي اتفاق نيفتاد: سينما در گذر از نگاتيو به ديجيتال مديون بسياري از آدم هاست. از کارگران و مسوولان لابراتوار ها گرفته تا تهيه کننده هاي بزرگ سينماي ايران بسياري خون دل ها خوردند تا سينماي نگاتيو به اوج برسد و پس از آن به ديجيتال تبديل شود. منتها از موقعي که سينماي ما ديجيتالي و سهل الوصول شد، يک نوع سهل انگاري هم وارد شده...
نسل شما از ريشه هاي سينماي کلاسيک تغذيه کرده است. نسل جديد خاستگاه متفاوتي دارد. با دي وي دي بزرگ شده است و انتخاب هاي بيشتري داشته و گستره بزرگ تري از سينما را تجربه کرده است. اتفاقا آنها بايد جاه طلب تر هم باشند. چون اين سهل الوصولي باعث شده که آنها به قصد فتح دروازه هاي جهاني، فيلم بسازند. آيا اين مساله تغييري ايجاد نمي کند؟ فقط سهل الوصول ترشان مي کند؟
من اصلاآدم کلاسيکي نيستم. سينماي کلاسيک را دوست داشته ام، اما پيش از هر چيز سينما را با نئورئاليسم ايتاليا شناختم. . موج نوي سينماي فرانسه، سينماي روسيه، چين و سينماي کنوني کره را دوست دارم. بنابراين در اين زمينه خود را آدم پيشرويي مي دانم. وقتي هم ماني حقيقي مي خواست اولين کار هايش را انجام دهد از سينماي ديجيتال استقبال کردم. ولي فکر نمي کنم امکان ديدن فيلم هاي روز دنيا و تلاش براي ساختن فيلمي که بتواند قله هاي جهاني را فتح کند، اين نسل را جاه طلب تر از ما کند. نسل ما با وجود دانش زياد از سينماي روز دنيا اعتنايي به هيچ سينمايي جز سينماي ايران نداشت. ما فکر مي کرديم براي خودمان کسي هستيم. به همين خاطر نسل خودم را جاه طلب تر مي بينم و نتيجه همين جاه طلبي ها و بلندپروازي ها و سختکوشي هاي نسل ما موقعيت و اعتبار سينماي امروز ايران در دنياست که سرمايه و ميراث مهمي است براي نسل امروز...
با توجه به تغييرفضا در دو سال اخير آيا سينماي ايران تغييري کرده است و اين جوان ها مي توانند اوضاع را عوض کنند؟
جابه جايي مسوولان سينمايي خيلي روي پيشرفت و پسرفت سينماي ما تاثير ندارد: کار فرهنگي جناح ندارد. فقط مي خواهد ذهن مخاطبش را لطيف کند براي آنکه بگويد در جهان چيز ديگري بجز خشونت وجود دارد و مردم را براي ادامه حيات شان اميدوار کند. هر بهره ديگري بجز اين از کار فرهنگي گرفته شود، بار مضاعفي است که بر دوش فرهنگ گذاشته مي شود. سينماي ما سينماي انساني است و بهره اش را هم از اين نگاه انساني برده است و نسل جديد هم خوشبختانه بيشتر دنبال همين نگاه است: اين در سينماي ما خاصيتي است که نبايد عوض شود.
کارگردان هاي نسل گذشته ما در سال هاي اخير خيلي دچار افت شده اند. يک جور خستگي و دلزدگي در آثارشان ديده مي شود. شما اين مساله را چگونه مي بينيد؟ آيا اين رکود به خاطر فضاي پيش آمده است يا دلايل شخصي دارد؟
اگر رکودي که مي گوييد واقعي باشد دلايل شخصي ندارد. به نظرم علت را بايد در فضاي سال هاي اخير جست وجو کرد. وقتي فضا به اين سمت مي رود که براي کار فرهنگي سد ايجاد شود مسلما دلزدگي پديد مي آيد.
کداميک از فيلم هايي که برايش سيمرغ گرفتيد را بيشتر دوست داريد؟ کلانظرتان راجع به جايزه گرفتن چيست؟
من همه کار هايم را دوست دارم. اگر براي کاري هم جايزه گرفته ام به معناي اين است که آن کار ديده شده و مورد تشويق قرار گرفته ... جايزه گرفتن به معناي تشويق شدن نياز هر کسي است که کارش را خوب انجام مي دهد در هر کار و فعاليتي است. ولي سيمرغ آن قدر مهم نيست که يک بازيگر بخواهد خودش را درگير و گرفتارش کند.
به نظر شما چه نقش هايي در کارنامه شما وجود داشته که شايسته توجه بيشتري بوده است؟
من هيچ وقت به خاطر بهترين فيلم هايي که بازي کردم جايزه نگرفتم. حتما سليقه داور ها در آن دوره ها چيز ديگري بوده و بازي من را نسپنديده اند ولي بهترين جايزه و مهم ترين اتفاقي که براي فيلم هايم افتاده استقبال مردم بوده است که در اوج سينماي تجاري ايران کارهاي فرهنگي من بيشتر فروخته است. اين براي من افتخار بزرگي است.
از نظر شما چه دلايلي وجود دارد که بازيگري اين همه افت کرده است؟
بازيگري که افت نمي کند. موضوع مخدوش شدن مرزهاست، وقتي سينماي سطحي غالب مي شود، تصوير غالب از فيلم ها و کارگردانان و بازيگران، تصوير همان فيلم هاست وگرنه فيلم هاي خوب، کارگرداني هاي خوب و بازي هاي خوب را مي توان ديد هر چند که معدود و انگشت شمار هستند.
آيا اين مساله به خاطر نفوذ جريان هاي غيرسينمايي به سينماست؟
اين و خيلي چيزهاي ديگر مثل پول، سوء مديريت و… در ضمن وقتي شما راجع به کاري که انجام مي دهيد اطلاع کافي نداشته باشيد، دچار تزلزل و عدم اعتماد به نفس مي شويد. عدم اعتماد به نفس همه چيز را متزلزل مي کند!
آخرين کار شما در صحنه تئا تر «ننه دلاور» بوده است. در سال هاي اخير تئا تر را تعقيب کرده ايد؟ تئا تر ايران در سال هاي اخير به سمت خصوصي شدن حرکت کرده و تغييرات زيادي کرده است. آيا تغييري را در فضاي تئا تر ما احساس کرده ايد؟
يک جور اختلاف طبقاتي در تئاتر ايران به وجود آمده است. مثل فرق بين کسي که مازراتي سوار مي شود و کسي که موتور هم نمي تواند بخرد. امکانات بعضي از سالن ها زير صفر هستند و يک سري سالن ها نزديک به استاندارد هستند. جداي از اين ناعدالتي، بي توجهي و مشکل روحي رواني در تئا تر ما به وجود آمده است.
هم در تئاتر و هم در سينما تغييرات اقتصادي زيادي به وجود آمده است.
کما اينکه چندي پيش در بيانيه اهالي تئاتر آمده بود که اين تغييرات اقتصادي دارد آرام آرام بخشي از تئا تر را حذف مي کند. اين مساله بر مشکلات مجوز و باقي معضلات اضافه شده است.
درست است اقتصاد بر همه چيز تاثير دارد، اما اين ديگر يک ذره غير عادي است که شما نزديک به سه سال نمايشي را تمرين کني و بعد در نهايت دو ميليون دستمزد به شما بدهند! اين براي کسي که از اين راه زندگي مي کند فاجعه است. تازه بعد از سه سال کار بايد درصدي از دستمزدش را به تئاتر شهر بدهد، دو ميليون تومان يعني خيلي زير خط فقر و اين مبلغ براي هر کسي چه بازيگر جوان، چه بازيگري پرسابقه بسيار بسيار غيرعادي است. چرا بايد چنين مبلغي به يک بازيگر داده شود؟ بايد ريشه اين مساله را پيدا کرد. مگر بازيگر تئاتر غذا نمي خورد؟ مگر بازيگر تئاتر هيچ وسيله نقليه نياز ندارد؟ اين معادله را چه جوري مي شود حل کرد؟
آيا مي شود به راهي فکر کرد که شکلي از تئا تر يا سينماي خصوصي از طريق خودش توليد سرمايه کند؟
ما تا وقتي تعريف درستي از اين حرفه نداشته باشيم، وارد کردن بخش خصوصي بادکنکي است که بادش مي کنيم. ما ابتدا بايد ريشه ها را درست کنيم. چرا تئا تر شهر بخشي از بودجه خود را از طريق درصد فروش بليت تامين مي کند؟ چيزهاي ديگري هم هست که ترجيح مي دهم راجع به آنها حرف نزنم.
با توجه به حرف هاي شما با وجود چنين فضايي در سينما و تئا تر ما آيا در آينده وضع تغيير خواهد کرد و اوضاع رو به بهبودي خواهد رفت؟
ترديد نکنيد اوضاع رو به بهبودي خواهد رفت. اگر من آنقدر نااميدانه راجع به حرفه ام حرف مي زنم به خاطر چيزهايي است که از بين رفته است. اما گذشته تمام شده است و آينده را هم نمي توانم پيش بيني کنم. ولي مي توانم بگويم که پر از اميد است. اميد براي اينکه نسل جوان را نمي شود حذف کرد. نسل جوان پر از خلاقيت و آينده نگري و اميد است. ممکن است اين نسل امروز به بيراهه هم برود، اما تصور من از آنها تصوري پر از اميد است.
به هر حال از يک دوران پر آشوب به دوران آرام تري وارد شده ايم.
مي دانيد الان را چگونه مي بينم؟ انگار زلزله اي آمده است و هراسش همچنان پابرجاست. نمي داني که باز هم زلزله اي اتفاقي مي افتد يا خير فقط پس لرزه است. من هر از چند گاهي دچار حس اين پس لرزه ها مي شوم که مغزم را ١٨٠درجه مي چرخاند و دوباره سعي مي کنم تعادل خودم را دراين حرفه حفظ کنم.
مصاحبه اعتماد با فاطمه معتمد آريا و همسرش (+عکس)احمد حامد، همسر فاطمه معتمدآريا در فيلم «کارگران مشغول به کارند» ساخته ماني حقيقي خوش درخشيد و برخي از اهالي سينما تصور مي کردند بعد از اين فيلم احمد حامد را بيشتر بر پرده سينما خواهند ديد. اما تجربه بازيگري براي احمد حامد چنان نبود که مجذوب سينما شود. او از سال ٨٥ تا به امروز که نزديک به ١٠ سال مي گذرد تنها در دو فيلم «نسل جادويي» ساخته ايرج کريمي و «بهمن» ساخته مرتضي فرشباف به ايفاي نقش پرداخته است که انگيزه اصلي اش کيفيت فيلمنامه و سابقه دوستي با کارگردان اين فيلم ها بوده است. در فيلم «بهمن» احمد حامد و فاطمه معتمدآريا در نقش زن وشوهر فيلم ظاهر شده اند. گفت وگوي کوتاه ما را با او مي خوانيد.
آقاي حامد چطور شد که شما پذيرفتيد در فيلم بهمن بازي کنيد؟
من بازيگر نيستم اصرار آقاي فرشباف باعث شد.
اين نقش چه ويژگي هايي داشت که شما را براي بازي ترغيب کرد؟
حقيقتش به ويژگي هاي نقش کاري نداشتم ويژگي هاي فرشباف باعث شد، کار کنم.
علاقه داريد که بازيگري را ادامه دهيد؟
اصلا. من اين کار را بلد نيستم.
يعني سه فيلمي را که بازي کرده ايد به خاطر حس و حال و شرايط بازي کرديد؟
حس و حال و رفاقت و تفريحي که در اين کار ها بود و مختصري هم پول و اصرار دوستان.
فيلمبرداري بهمن در چه زماني بود و چقدر طول کشيد؟
اواخر سال گذشته از جايي در نزديکي ديزين شروع شد. جالب اين بود که ما به خاطر احتياج فيلم به فضاي برفي به آنجا رفتيم، اما در تهران سي سانت برف باريد و آنجا اصلابرف نيامد. به همين خاطر فيلمبرداري ١٠ روزي هم به تعويق افتاد: کل کار هم فکر کنم بيشتر از دوماه....
راجع به نقش تان کمي توضيح مي دهيد؟
نقش همسر خانم پرستاري است که به خاطر شيفت شب همسرش، مدتي تنهاست. اين تنهايي باعث مي شود که به کارهاي شخصي خودش بپردازد و درگير مسائلي شود که تاکنون فرصت آن را نداشته.
در سه نقشي که تا به حال بازي کرده ايد سفر نقش پررنگي داشته است.
اين قضيه خيلي اتفاقي پيش آمده است. من اتفاقا خيلي اهل سفر نيستم.
شايد ويژگي مشترک دوتا از اين کار ها سفر و سرماي بيش از حد جغرافياي فيلم ها باشد. يادم مي آيد که کارگران مشغول کارند هم در سرماي خيلي وحشتناکي ساخته شد.
به نظرتان نتيجه بازي شما در فيلم «بهمن» رضايت بخش است؟
فيلم را ديده ام به نظرم بسيار تر و تميز و خوش ساخت است. در اين کار از هر نما مي تواني به قصه اي برسي. با توجه به فيلم هاي ايراني کمي که ديده ام مي توانم بگويم اين ويژگي متمايز فيلم «بهمن» است. اما درباره نتيجه کار خودم در اين فيلم نمي توانم چيزي بگويم.
شما پيش از اين در فيلم «کارگران مشغول کارند» به کارگرداني ماني حقيقي در يک صحنه با خانم معتمد آريا همبازي شديد. از تجربه همبازي شدن با همسرتان در فيلم «بهمن» بگوييد.
در فيلم سينمايي «کارگران مشغول کارند» صحنه مشترک کوتاهي داشتيم. اما در فيلم «بهمن» صحنه هاي بيشتري داريم.
در هر دو فيلم همبازي شدن با ايشان که کار برايش بسيار جدي است، سخت بود حتي از زندگي خصوصي مان هم سخت تر... .