ابراهیم برزیده: سرگذشت شهید صارمی در «مزار شریف» میتوانست یک فیلم جداگانه باشد
سوره سينما
بروزرسانی
سوره سينما/ بازيگر نقش شهيد صارمي در «مزار شريف» تاکيد کرد اين شخصيت ميتوانست سوژه يک فيلم سينمايي باشد.
«مزار شريف» در جشنواره سي و سوم فجر رونمايي شد و مخاطبان اين رويداد سينمايي با سرگذشت چند ديپلمات و يک خبرنگار ايراني که توسط طالبان به شهادت رسيده بودند، آشنا شدند. ابراهيم برزيده نيز با اين فيلم، در نقش شهيد خبرنگار، محمود صارمي، اولين حضور سينمايي خود را در مقام بازيگر تجربه کرد.
خيلي از مخاطبان سينما، شما را با «مزار شريف» خواهند شناخت. بد نيست براي شروع يک بيوگرافي از خودتان بگوييد.
ابراهيم برزيده: من در دانشگاه آزاد مترجمي زبان خواندم. چند ترم هم تئاتر خواندم اما از جايي به بعد ديگر ادامه ندادم. کارم را از سال ۸۶ با سريال «مثل هيچکس» شروع کردم که در ماه رمضان پخش ميشد. بعد از آن در تلويزيون «چيزي شبيه معجزه» را بازي کردم. با «ملکه» هم به سينما آمدم، البته در سمت منشي صحنه، هرچند که يک نقش کوچک را هم بازي کردم. «مزار شريف» جديدترين تجربه بازيگري من تا امروز به حساب مي آيد. چند تجربه تئاتري هم داشتم.
پسر يک کارگردان بودن، سهم زيادي در بازيگر شدن شما داشت؟
قاعدتا خيلي زياد. زماني که بچه بودم پدرم هر کاري را که شروع مي کرد، من هم در پشت صحنه حاضر مي شدم و قرار گرفتن در اين اتمسفر، به علاقمندي هر چه بيشتر من انجاميد. يادم هست که زماني حتي به تقليد از پدرم براي خودم فيلمنامه هايي هم مي نوشتم. کم کم بزرگتر شدم و بازيگري و سينما بيشتر از اينکه يک علاقه باشد تبديل به دغدغه شد. حضور من در صحنه هاي فيلمبرداري، هم نوعي آموزش به حساب مي آمد و هم علاقه ام را بيشتر مي کرد.
نگاه سينمايي شما و حسن برزيده با هم فرق دارد؟
البته که تفاوت وجود دارد. پدرم سال ها تجربه حضور در سينما را دارد و از نگاه من، جزء کساني است که سينما را به خوبي مي شناسد. هميشه سعي کرده ام کار را از او ياد بگيرم. از نظر سليقه و سبک کاري اما هر کدام از ما نگاه خودمان را داريم. اين روزها در کنار بازيگري به نوشتن و ساختن يک فيلم کوتاه هم فکر مي کنم و آن را جوري خواهم ساخت که خودم دوست دارم.
«ملکه» فرآيند توليدي سختي داشت. شما به عنوان عضوي از گروه کارگرداني اين فيلم، چه نظري درباره سينماي دفاع مقدس داريد؟
«ملکه» همانطور که خودتان هم اشاره کرديد فيلم سنگيني بود. در يک نگاه کلي فيلمنامه هايي که با موضوع دفاع مقدس نوشته مي شوند بايد بيشتر از ساير قصه ها جذاب و دقيق باشند. يک فيلم اجتماعي، دردسرهاي توليدي چنداني در مقايسه با يک فيلم جنگي ندارد و البته خيلي اوقات، آدم هايي که به سراغ آن مي روند نتيجه اي مي گيرند که نشانگر خوش فکري آنان است. سينماي دفاع مقدسي امروز متأسفانه چندان چنگي به دل نمي زند و اين موضوع را مي توان از مقايسه مخاطبان آن هم دريافت کرد. با اين حال هر چند سال يک بار يک فيلم خوب در اين حوزه ساخته مي شود که «ملکه» يکي از آنهاست. يادم است که تک تک عوامل با زحمت شبانه روزي کار را به ثمر رساندند. پس ميشود فيلم دفاع مقدسي خوب ساخت و تنها بايد متفاوت نگاه کرد تا موفق شد.
با توجه به تجربه هاي تئاتري که پشت سر گذاشته ايد، بين اين هنر و سينما کدام يک را بيشتر دوست داريد؟
هر دو جذاب هستند و داراي ويژگي هايي، اما تئاتر هميشه براي من دلنشين تر بوده، چه زماني که در حال تمرين بوده ام و چه زماني که به اجرا رسيدم. سينما اما با توجه به امکانات بيشتري که دارد نتايج ماندگارتري به جا مي گذارد و به طبع، مخاطب بيشتري هم دارد.
برسيم به «دولت مخفي». گويا از اين سريال خاطره هاي خوبي در ذهن شما باقي نمانده.
وقتي کار شروع شد قرار بود يک سريال الف ويژه خوب در تلويزيون ساخته شود. پدرم کارگردان اين سريال بود و بديهي است که پيشنهادش را رد نميکردم اما در طول کار اتفاقاتي افتاد که کمي ناراحت کننده بود. وقتي مديريت سيما را لج و لجبازي تحت الشعاع قرار دهد انتظاري جز اين نميتوان داشت. کمبود بودجه هم چيزي است که براي همه پروژه ها تکرار مي شود، اما اگر مديريت خوبي وجود داشته باشد همه مشکلات قابل حل شدن است. کاراکتر من کسي بود که هم در ابتداي قصه ديده ميشد و هم در انتهاي آن و در واقع بايد تکليفش مشخص ميشد اما به دلايلي، بخش هايي از بازي من حذف شد. نتيجه آنکه حالا بسياري از دوستانم از من مي پرسند شخصيتي که بازي اش کردي چه سرانجامي داشت و من جوابي ندارم که بدهم. اصلا به قدري کار را دم دستي برگزار کردند که من از يادآوري آن حالم بد مي شود. مثلا آن صداي تلفني که براي سريال ضبط شده به قدري بد در آمده که خودم نتوانستم گوش کنم.
«مزار شريف» هم در کارنامه شما فيلم مهمي به حساب ميآيد. به نظرتان شهيد صارمي که روز شهادتش در تقويم به نام روز خبرنگار ناميده شده، نميتوانست بيشتر از اين ها در قصه پررنگ باشد؟
بله شهيد صارمي يکي از کاراکترهاي جذاب فيلم بود و مي توانست مجال بيشتري براي معرفي شدن داشته باشد. اصلا در تمام دنيا فيلم هاي زيادي درباره خبرنگاران از جان گذشته ساخته شده است .من فکر ميکنم اين قابليت وجود داشت که صرفا در مورد شهيد صارمي فيلمي ساخته شود ، اما به هر حال هر کارگرداني بنا به طرز فکر خودش يک خط داستاني را انتخاب ميکند. هر يک از اين دوازده شهيد، ميتوانستند موضوع يک اثر بلند سينمايي باشند، اما خب ۹۰ دقيقه فيلم داريم و زمان تنگ است.
جشنواره امسال را چقدر دنبال کرديد؟
تعدادي فيلم ديدم که متأسفانه آثار شاخصي که جايزه گرفتند، بين آنها نيست. فيلم وحيد جليلوند را تماشا کردم و خيلي دوست داشتم. «روز مبادا» به کارگرداني فايزه عزيزخاني را هم دوست داشتم. با توجه به موضوعي که داشت، اصلا خسته کننده نبود. انيميشن «شاهزاده روم» هم به لحاظ فني فيلم خوب و جالبي بود.
گويا سال ۹۴ براي شما با فيلمسازي شروع ميشود. براي اين تجربه ، الگوبرداري خاصي از کسي خواهيد داشت؟
بله، امسال يک فيلم کوتاه خواهم ساخت. کارگرداناني هستند که دوست شان داشته باشم اما اگر بنا باشد دنباله روي آنان باشم خروجي کارم چيزي شبيه به همان افراد مي شود. هر کسي بسته به شرايطي که در آن بزرگ شده، سليقه و نگاهي دارد و براي کارگردان مولف بودن، بايد ياد بگيري مرزي بين الگوبرداري و تقليد قائل شوي. هنرمند بودن با تکنسين بودن فرق مي کند و کارگرداني که داراي نگاه ويژه است مي تواند حتي با استفاده از متن يک نويسنده ديگر، فيلمي بسازد که از آن خود اوست. مولف بودن از نگاه من يعني فيلم کسي از ميان فيلم ۱۰ کارگردان ديگر، قابل تشخيص باشد.
هنگامي که پدرتان فيلمنامه مي نويسد راه را براي کنجکاوي شما هم باز مي گذارد؟ هيچ وقت پيش آمده از او بخواهيد نقشي را مخصوص شما بنويسد؟
ابدا اينطور نيست و هيچ وقت از او نخواسته ام نگاه ويژه اي به من داشته باشد. البته استفاده از موقعيت پدرم کاري بدي نيست و فکر نمي کنم که اگر با کمک او به کاري وارد شوم آدم نالايقي هستم، اما چيزي که مهم است اين است که من هم بتوانم خودم را نشان بدهم. ماندن يا نماندن من در اين حرفه کاملا به خودم بستگي دارد. فيلمنامه «مزار شريف» هم اواخر دهه هفتاد نوشته شده، ضمن اينکه پدرم عادت دارد در خلوت خودش شروع به نوشتن ميکند.
بعد از جشنواره پيشنهاد سينمايي تازه اي نداشتيد؟
نه فيلمنامه اي نداشتم اما يک کار تئاتري به من پيشنهاد شد. البته تصميم من اين است که فعلا در اين حوزه کار نکنم. اين روزها به شدت درگير کار روي فيلمنامه اي هستم و ميخواهم حتما در بهار ۹۴ فيلم کوتاهم را بسازم. تئاتر را دوست دارم و هرگز رهايش نمي کنم اما سينما برايم اولويت بيشتري دارد.
در پايان آرزوي خود را براي سال ۹۴ هم عنوان کنيد.
بهتر از از لفظ هدف گذاري به جاي آرزو استفاده کنيم. خيلي ساده اميدوارم اين فيلم کوتاه به نتايج دلخواهم برسد. همچنين اميدوارم اتفاق خوبي در زمينه بازيگري برايم رخ بدهد. آرزو ميکنم همه ما بيشتر براي يکديگر خوشحال باشيم و بهتر بتوانيم موفقيتهاي هم را ببينيم.