برترين ها/ بيست و دو سال از زماني که «پارک ژوراسيک»(Jurassic Park) در عصر مدرن فيلم سازي کامپيوتري ساخته شد ميگذرد. «پارک ژوراسيک» به نخستين فيلمي تبديل شد که در ساختش از پيشرفتهترين فناوري جلوههاي ويژه آن دوران براي غافلگير و شگفت زده ساختن ما استفاده شده بود.
نام فيلم: Jurassic World
کارگردان : Colin Trevorrow
نويسندگان : Colin Trevorrow, Rick Jaffa, Amanda Silver, Derek Connolly
بازيگران : Chris Pratt, Bryce Dallas Howard, Ty Simpkins
هزينه توليد: ۱۵۰ ميليون دلار
محصول کشور: ايالات متحده آمريکا | چين
کمپاني توزيع کننده: Universal Pictures
خلاصه داستان : ۲۲ سال پس از پايان ماجراهاي «پارک ژوراسيک» (نسخه اصلي فيلم در سال ۱۹۹۳ به کارگرداني استيون اسپيلبرگ)، اين محل به صورت يک پارک تفريحي توريستي درآمده و دايناسورهاي واقعي قرون کهن (که توسط دانشمندان دوباره خلق شده و امکان حيات يافتهاند) در آن قرار دارند.
منتقد: جيمز براردينلي - امتياز ۷.۵ از ۱۰ (۳ از ۴)
بيست و دو سال از زماني که «پارک ژوراسيک»(Jurassic Park) در عصر مدرن فيلم سازي کامپيوتري ساخته شد ميگذرد. «پارک ژوراسيک» به نخستين فيلمي تبديل شد که در ساختش از پيشرفتهترين فناوري جلوههاي ويژه آن دوران براي غافلگير و شگفت زده ساختن ما استفاده شده بود. استيون اسپيلبرگ به ما اجازه داد تا باور کنيم که دايناسورها واقعي بودند. قسمت دوم اين فيلم در سال ۱۹۹۷ با عنوان «دنياي گمشده»(The Lost World) ساخته شد و ظاهراً تصميم کمپاني يونيورسال براي کاهش بودجه ساخت قسمت سوم اين فيلم در سال ۲۰۰۱ پاياني بود بر اين حماسه. با اين حال، بعد از يک وقفه چهارده ساله تي رکسها، ولوسيراپتورها و همنوعانشان برميگردند. با تهيهکنندگي اسپيلبرگ و کارگرداني کالين تروورو، زمان بازگشتن به دنيايي که در آن پشههاي ما قبل تاريخ کاري ميکنند که جانوران منقرض شده به تکاپو بيفتند فرا رسيده است.
در «دنياي ژوراسيک»(Jurassic World) تنها يکي از کاراکترهاي سه گانه اول - بي دي وونگ در نقش دکتر هنري وو- حضور دارد اما اين يک اشکال نيست. [چون] تمام ابزارهاي لازم موجود هستند: کريس پِرَت در نقش اوون و برايس دالاس هاوارد در نقش کلير نقشهاي قهرمانانه (مثبت) فيلم را بر عهده دارند، تاي سيمپکينس در نقش گري و نيک رابينسون در نقش زک آدم بدهاي فيلم هستند، عرفان خان جانشين جان هاموند شده و وينسنت دي اونوفريو از آن شخصيتهاي نچسب نظامي با اهداف خاص خودش است. البته، راستش اين است که آدمها هيچوقت موضوع اصلي فيلمهاي پارک ژوراسيک نبودهاند، حال ميخواهد نقش آلن گرانتِ سم نيل باشد يا نقش ايان مالکومِ جف گلدبلوم. اين فيلمها درباره دايناسورها بودهاند. در «دنياي ژوراسيک» ارجاعات زيادي به «پارک ژوراسيک» وجود دارد (از جمله تي رکس) اما هيچ يادي از نيل يا گلدبلوم نميشود.
اين فيلم بهترين دنباله از مجموعه «پارک ژوراسيک» است و به مراتب بهتر از اپيزودهاي ۲ و ۳، آن حس فيلم اول را در ما بيدار ميکند. شروع فيلم همراه با فرصتي است که به ما داده ميشود تا خود را در جو يک پارک تفريحي تماماً دايناسوري- بزرگتر از هر چيزي که هاموند بتواند تصور کند- غرق کنيم. بدون شک، از هيچ گونه هزينهاي مضايقه نشده است. تراژديهاي «پارک ژوراسيک» اول خيلي وقت است که تمام شدهاند و همراه با اسکلت ويزيتور سنتر دفن و به باد فراموشي سپرده شدهاند. نسخه جديد به مدت يک دهه است که باز است- اين مدت براي کم رنگ شدن نگرانيها درباره توجه بيننده ها کافي است. دايناسورها ديگر به تنهايي کافي نيستند. مشتريان خواستار چيزي بزرگتر و وحشيانه تر هستند.
کلير جدي، سرسخت و سختکوش مأموريت دارد که پارک را باز نگه دارد- وظيفه بزرگي که مستلزم يک فضاي آينده نگرانه و ارتش کوچکي از دستياران مراقب تجهيزات الکترونيکي است. اوون، مسئول نگهداري از ولوسيراپتور، راهي براي کنترل –البته تا جايي که قابل کنترل باشند- باهوش ترين دايناسورهاي اين جزيره پيدا کرده است.. روزي که همه چيز به هم ميريزد، برادرزاده هاي کلير، گري و زک، مسئول مراقبت از پارک هستند. وقتي که آخرين سرگرمي دنياي ژوراسيک، يک ايندوميتوس رکس جهش يافته، از قفسش فرار ميکند و تمام ۲۲۰۰۰ بازديد کننده ايسلا نوبلار را يک لقمه چرب و نرم تصور مي کند، بلبشويي به پا ميشود که بيا و ببين. به ياد جملات يان مالکوم «همه چيز با اوووووووه ، آآآآآآه شروع ميشود. بعد همه فرار ميکنند و.... جيغ ميکشند.»
عليرغم داشتن رزومهاي نه چندان قوي (فيلم غيرمتعارف «امنيت تضمين نميشود»( Safety Not Guaranteed))، تروورو توانسته «دنياي ژوراسيک» را به سان يک حرفهاي کارگرداني کند. او خيلي خوب کار کرده است و به شخصيتهاي دوبعدي تا جايي که لياقت دارند ميدان داده است و توانسته سکانسهاي اکشن را مانند يک کارگردان قديمي هاليوودي از آب در بياورد. او به فيلمهاي هيولايي زياد ديگري ارجاع ميدهد از جمله آثار شناخته شده اي مانند کينگ کنگ(King Kong)، گودزيلا(Godzilla) و و موارد کمتر شناخته شده اي مانند «پرندگان»(The Birds) و به خصوص «بيگانگان»(Aliens). سبک او نيمي اسپيلبرگ و نيمي کامرون است.
گرچه «دنياي ژوراسيک» يک فيلم هيولايي پرهزينه است، اما فيلمسازهاي اين فيلم فاصله زيادي از تيغ نقدهاي اجتماعي ندارند. آنها به معرفي يکي از چالشهاي آزاردهنده پيش روي پارکهاي تفريحي ميپردازند: آنها بايد مدام سطح هيجان سيستمهاي تفريحي خود را بالا ببرند تا بتوانند مشتريهايي که به سادگي خسته ميشوند را برگردانند. اين را ميتوان به عنوان يک مشخصه کلي در فيلمهاي دنباله دار به طور کلي و «پارک ژوراسيک» به طور خاص مشاهده نمود. يک تي رکس براي فيلم اول کافي بود. حالا بعد از سه فيلم ما به يک آي رکس بزرگتر و بدجنستر نياز داريم. «دنياي ژوراسيک» همچنين از برخي مؤلفه هاي «بيگانگان» استفاده ميکند به خصوص وقتي که وارد دنياي نظامي –صنعتي ميشود و اين که چگونه طرز فکر سرباز ها به مسلح کردن دايناسورها گره خورده است.
مايکل جياچينوي آهنگساز به اهميت استفاده از تمهاي آيکوني جان ويليامز به جاي کنار هم چيدن آنها (کاري که در «مرد پولادين»(Man of Steel) صورت گرفت) واقف است. جياچينو نه تنها ترکيبات ارکسترايي کاملي از زيباترين نوع موسيقي را در اختيارمان ميگذارد، بلکه در مواقع لزوم بيشتر وارد جزئيات ميشود. جلوه هاي دايناسوري، هم کامپيوتري و هم انيماترونيک، خيلي بهتر از نمونه هاي فيلمهاي قبلي هستند، اما با توجه به اين که چقدر فناوري در طول اين سالها پيشرفت کرده است اين امر چندان غافلگير کننده نيست. نسخه سه بعدي چيزي جز تلف کردن وقت و پول نيست و بهتر از آن اجتناب شود. نسخه سه بعدي تنها به اين دليل تهيه شده است که اين تلقي در هاليوود به وجود آمده که تمام پرفروشهاي تابستان بايد به صورت سه بعدي عرضه شوند تا مشروع شناخته شوند.
«دنياي ژوراسيک» امکان ساخت فيلم بعدي را باز ميگذارد، اما در حالي که اين يک تجربه پاپ کرني لذت بخش است، ولي به عنوان يک فيلم مستقل بهترين نتيجه را ميدهد. تروورو و نويسندگان همکارش به خاطر درآوردن دو ساعت ديگر خوب از ايده «پارک ژوراسيک» شايسته تقدير هستند، اما چيز بيشتري نميتوان گفت. به نظر ساخت نسخه ديگر از اين فيلم کار احمقانه اي است. اما شايد بنا بر انگيزه هاي مالي اين اتفاق در آينده رخ دهد. در حال حاضر، فقط «دنياي ژوراسيک» را داريم که بر باقيمانده هاي فسيل شده يک فيلم دوست داشتني بنا شده است و برخلاف نظر برخي توانسته به آن حيات دوباره ببخشد.