برترين ها/ داستاني که قبل از جن زده شدن خانواده لمبرت رخ داده است. اين داستان نشان ميدهد که چگونه اليس رينر رواني با بي ميلي قبول ميکند که از توانايي خود براي ارتباط برقرار کردن با مردگان براي کمک به دختر نوجواني که مورد تهاجم يک موجود فراطبيعي خطرناک قرار گرفته است استفاده کند.
وبسايت نقد فارسي:
نام فيلم: Insidious: Chapter 3 (توطئه آميز: فصل سوم)
کارگردان : Leigh Whannell
نويسنده : Leigh Whannell
بازيگران : Dermot Mulroney, Stefanie Scott, Angus Sampson
هزينه توليد: ۱۰ ميليون دلار
محصول کشور: کانادا | ايالات متحده آمريکا
ژانر: ترسناک
مدت زمان: ۹۷ دقيقه
کمپاني توزيع کننده: Gramercy Pictures
منتقد: جيمز براردينلي - امتياز ۶.۳ از ۱۰ (۲.۵ از ۴)
خلاصه داستان : داستاني که قبل از جن زده شدن خانواده لمبرت رخ داده است. اين داستان نشان ميدهد که چگونه اليس رينر رواني با بي ميلي قبول ميکند که از توانايي خود براي ارتباط برقرار کردن با مردگان براي کمک به دختر نوجواني که مورد تهاجم يک موجود فراطبيعي خطرناک قرار گرفته است استفاده کند.
ميگويند تا «سه نشه بازي نشه». اما انگار اين ضربالمثل در مورد مجموعه «توطئه آميز»( Insidious) جواب نميدهد. قبول دارم که فيلم شماره ۳ بهتر از فيلم شماره ۲ است، اما هرگز به اندازه فيلم اول ترسناک و در عين حال پرتلاطم نيست. به جاي استفاده از آخرين صحنه فصل دوم به عنوان نقطه شروع فصل سوم، لي وانل، نويسنده/کارگردان/بازيگر (که نخستين کارگردانياش را تجربه ميکند)، ترجيح داده تا به گذشته برود و يک داستان پيش درآمد بسازد. بنابراين، به ما فرصت داده شده تا رويدادهايي که باعث شدهاند تا اليس رينر احضار روح کن (لين شي) با تاکر (آنگوس سمسون) و اسپکس (لي وانل) متحد شود را ببينيم. بعيد ميدانم که کسي غير از طرفداران جان سخت «توطئه آميز» منتظر چنين داستاني بوده است.
«توطئه آميز: فصل سوم»(Insidious: Chapter 3) از الگوي فيلم اول پيروي ميکند: يعني يک شروع قدرتمند، يک داستان محکم و يک پايان نااميد کننده. البته اين بار فرازهاي فيلم به اندازه کافي بلند و نشيبهايش به حد کفايت عميق نيستند. اين فيلم به لحاظ ايجاد کاراکترها و موقعيتها قابل احترام است. صحنه هاي «غافلگيري!» بارز اما غيرموثر هستند. (لذت يک لحظه غافلگيرکننده خوش ساخت در اين است که عليرغم اين که ميدانيد چنين لحظه اي در حال وقوع است اما بازهم مي گيردتان). متأسفانه، به نظر پايان فيلم چيزي شبيه به تکرار «روح خبيث»(Poltergeist) شده است و جنب و جوشش به طرز خطرناکي فيلم را به يک کمدي ناخواسته تبديل کرده است. حق داريد تعجب کنيد: لين شي، بازيگر اکشن! (فکر عجيبي که هنگام تماشاي فيلم سراغم آمد: هم بازي شدن او با بروس کمپل نمي تونست جالب باشد؟)
فيلم به اندازه کافي مستقل است و براي فهميدنش نيازي نيست که حتماً دو فيلم قبلي را ديده باشيد. اين فيلم خانه اشباح است که سعي شده کارايياش را با افزودن المان «پنجره عقبي»(Rear Window) به ابتداي فيلم بالا برد. از اين جنبه آن طور که بايد به خوبي استفاده نشده است، اما اين باعث شده که قهرمان داستان ثابت بماند، لذا وقتي شياطين قدم زنان نزديک ميشوند تنش فيلم زياد ميشود. چرا که او نميتواند فرار کند يا از پنجره بيرون بپرد.
کويين (استفاني اسکات) دانش آموز سال آخر دبيرستان است که روياي زندگياش ثبت نام در يک موسسه بازيگري معتبر بعد از اتمام مدرسه است. بلافاصله بعد از اين که فکر ميکند در آزمون ورودي نتوانسته خوب عمل کند، دچار يک حادثه رانندگي خطرناک ميشود که تقريباً او را تا يک قدمي مرگ ميبرد. او زنده ميماند اما هر دو پايش را گچ ميگيرند. بعد از سه هفته بستري شدن در بيمارستان، به او اجازه داده ميشود تا با پدرش شون (درموت مولروني) به خانه برود. تجربه وحشتناک او باعث شده که پايش به دنياي ماوراءالطبيعه باز شود و موجودي قدرتمند و بدجنس مدام سايه به سايه تعقيبش ميکند. وقتي شون متوجه ميشود که کويين با چه چيزي دست به گريبان است سراغ کمک ميرود: اول اليس بعد تيم تاکر و اسپکس. وقتي آنها با هم متحد ميشوند، نقشه اي ميکشند تا هم کويين را نجات دهند و هم او را براي هميشه در سرزمين سايه وار معروف به «بيشتر»(The Further) به دام بيندازند.
شيطان يا هيولاي داستان واقعاً ترسناک است و حتي با يک نگاه ميتوان متوجه اين شد، گرچه اسم «مردي که نميتواند نفس بکشد» چندان ترسناک نيست. اما همان طور که همه ميدانند هر چه بيشتر به يک فرد ترسناک نگاه کنيد کمتر ترسناک به نظر ميرسد.
بنابراين وقتي بيشتر از مدت زمان تصاوير سريع مختص فيلمهاي وحشتناک «مردي که نميتواند نفس بکشد» را ميبينيم و گذشتهاش را ميفهميم بيشتر به موجودي رقت انگيز تبديل ميشود تا ترسناک.
استفاني اسکات بازيگر تلويزيوني شخصيت کويين را به قهرماني دوست داشتني و جذاب تبديل کرده است اين خيلي مهم است؛ چون اگر به کاراکتر اهميتي ندهيم، فيلم ممکن است هيچ تأثيري نداشته باشد. قبول دارم که اسکات بيش از نيمي از فيلم را روي تخت افتاده است (البته به جز مواقعي که روي ويلچر نيست يا مثل عروسک جابهجا نميشود)، اما خيلي خوب نقش آدمهاي ترسيده را بازي ميکند. درموت مولروني «توطئه آميز: فصل سوم» را با قدرت «ستارگي» محدود خود مزين کرده است. لين شي به نظر از اين که کاراکتر خردش در فيلم اول به يک کاراکتر محوري تبديل شده لذت ميبرد و زوج آنگوس سمسون و لي وانل نيز جنبه طنز فيلم را تأمين ميکنند.
براي هدف وحشت يک بار مصرف، «توطئه آميز: فصل سوم» جواب ميدهد. اگر هدف اين فيلم PG-13 از جا پراندن بيننده آن هم به دفعات بوده، اين فيلم به هدفش رسيده است. اما وراي اين، سومين کار وانل مملو از ايده هاي تکراري و استعاره هاي آشنا است. فيلم همچنين خيلي تاريک است (از نظر بصري نه محتوايي). ميدانم که نور کم ميتواند ابزار موثري براي بالا بردن جو هراس باشد، اما نبود کافي آزاردهنده ميشود. ظاهراً هر صحنه- حتي در روز روشن- با تاريکي پر شده است و آخر فيلم ديگر چشم درد گرفته بودم.
«توطئه آميز: فصل سوم» مخصوص آنهايي است که به نااميدي به يک فيلم ترسناک PG-13 نياز دارند است. اين فيلم گزينه بهتري نسبت به فيلم جديد «روح خبيث» است، اما نه آنقدر بهتر که ممکن است تصورش را کنيد.