وطن امروز/ اين فيلم نخستين ساخته کارگردان در مديوم سينما است. وحيد جليلوند در زمينههاي مختلفي همچون دوبلاژ، گويندگي راديو، مجري گري در تلويزيون، بازيگري و کارگرداني (نزديک به 30 اثر مستند) را تجربه کرده است. او سرد و گرم دنياي راديو و تلويزيون را چشيده و حالا براي نخستين بار پشت دوربين سينما قرار گرفته است. نتيجه کارش اگر چه عالي نيست، اما توانسته در چند جشنواره بينالمللي و داخلي جوايزي را کسب کند. بازي او در اپيزود اول در نقش همسر ليلا چيزي به فيلم نميافزايد. جليلوند، آينده بهتري پيش رو خواهد داشت اگر روي نقطه اتصال داستانکهاي فيلمش بيشتر کار کند (حلقههاي مفقوده بسياري وجود دارند) و فضا را بر اساس داستان استوار کند و چيزي را که اضافه است حذف کند تا فيلم يکدست باشد.
نخستين اکران: 5 آبان 94
کارگردان: وحيد جليلوند
تهيه کننده: محمدحسين لطيفي/ علي جليلوند
نويسندگان: علي زرنگار/ وحيد جليلوند/ حسين مهکام
بازيگران: نيکي کريمي- امير آقايي- شاهرخ فروتنيان- برزو ارجمند- وحيد جليلوند- سارا احمدپور- ميلاد يزداني- آفرين عبيسي- سعيد داخ- کتانه افشارينژاد و...
ديگر عوامل: مدير فيلمبرداري: مرتضي پورصمدي/ طراح چهره پردازي: سعيد ملکان/ موسيقي: کارن همايونفر/ تدوين: وحيد جليلوند- سپهر وکيلي و...
قصه فيلم:
«چهارشنبه 19 ارديبهشت» مشتمل بر سه قصه درباره سه شخصيت مختلف است که بواسطه يک آگهي به هم مربوط ميشوند.
قصه اول:
«ليلا» (نيکي کريمي) در يک کارخانه بستهبندي مرغ مشغول به کار است. او شوهري بيمار دارد که هزينه معالجه وي حدود 15 ميليون تومان است. در روزنامه متوجه يک آگهي ميشود که ممکن است مشکلش را حل کند ولي شوهرش قبول نميکند.
قصه دوم:
«ستاره» (سحر احمد پور) دختر بسيار جواني است که با خانواده عمهاش زندگي ميکند. به دليل مخالفت هميشگي عمه با خواستگار ستاره، او به صورت مخفيانه به عقد پسر جوان درميآيد. پسرعمه که به ستاره علاقهمند و بسيار تعصبي و عصبي است متوجه موضوع ميشود و به همين دليل مشکلات ستاره بيشتر از قبل ميشود. وقتي شوهرش به خاطر دعوا و شکستن بيني پسرعمه بازداشت و به زندان ميافتد، تنها راه چاره پرداخت ديه 30 ميليوني است. ستاره در روزنامه آگهي اي ميبيند که ممکن است مشکل او را حل کند.
قصه سوم:
«جلال» (امير آقايي) براي رسيدن به آرامش دروني تصميم گرفته با پولي که از فروش ماشينش به دست آورده وام بلاعوضي را در اختيار فرد نيازمندي قرار دهد گرچه همسرش مخالف است. او در روزنامه آگهي ميکند. اين امر موجب به هم ريختن نظم و امنيت اجتماعي ميشود. پليس او را دستگير و خيلي زود و تحت شرايط خاصي او را آزاد ميکند. جلال مردد از شرايط ايجاد شده در نهايت تصميم ميگيرد...
ë بررسي فيلم:
داستان، مهمترين نقطه ضعف فيلم است؛ فيلمنامه شتاب فراواني براي پرداختن به داستاني دارد که کمرنگي آن در طول فيلم ملموس است. شخصيتها هم آن طور که بايد شکل نگرفته اند؛ مشکلي که باز هم ناشي از ضعف فيلمنامه است و تعجيلي که براي پرداخت صحيح و دقيق شخصيتها دارد. طراحي گريم بازيگرها، شبيه به همديگر و با ته مايهاي از رنگ خاکي، شکل عجيبي است که ايجاد ابهام ميکند و باعث شده شخصيتها تخت و يکدست به نظر برسند. همين مسأله سبب شده رنگ از تصاوير دريغ شود. به طوري که شهر و آدمهايش همه خاک گرفته و سوخته به نظر ميرسند؛ گويي روي صورت همه بازيگران گرد و غباري نشسته که پاک شدني نيست. با توجه به ديد رئاليستي (واقع گرايانه) فيلم و دور بودن موضوع داستان از دنياهاي آرمانشهري و آخر الزماني، به جاي اينکه گريم در راستاي داستان باشد، کارکردي متناقض پيدا کرده ويرانشهري از مردم بيچاره را نشان ميدهد که نه چيزي ميکارند، نه چيزي درو ميکنند و در نهايت چيزي هم براي برداشت ندارند.
بجز ضعف گريم و بافت تصاوير، ميتوان به خشونت درون فيلم اشاره کرد. آدمهايي که باور چنداني به اصول اخلاقي ندارند و مشخص نيست چرا حرمت نميگذارند و حرمت نميبينند. مي توان گفت پوسته داستان تناسبي با شخصيتها ندارد و انگار در تلاش هستند هر طور شده خود را برجسته کنند. اتفاق غريب ديگر در اين فيلم، نام آن است. بنا به روايت کارگردان نام فيلم در ابتدا «چهارشنبه 19 آبان» بوده که باز هم مشخص نيست به چه دليل، به چهارشنبه 19 ارديبهشت تبديل شده است. آنچه از مستندات برميآيد اين است که در روز 19 ارديبهشت اتفاق خاصي در تاريخ نيفتاده. فقط اينکه ليلا (نيکي کريمي) در روز 19 آبان به دنيا آمده است. معمولاً نام فيلم چيزي از آن را براي ما بازگو ميکند؛ يا درباره کسي يا چيزي اشاره دارد يا دست کم ارتباطي غيرمستقيم به فيلم و قصه آن دارد.
روايت فيلم شبکهاي و زبان روايت آن هم سوم شخص غايب است. (به اين معنا که دوربين سوژه را تعقيب ميکند بيآنکه بگويد خود دوربين، چشم کيست؟) نزديک نشدن دوربين به سوژه در اين فيلم از نکات برجسته ديگري است که ميتوان به آن اشاره داشت. معمولاً دوربين سوم شخص قضاوت نميکند. بيشتر مشاهده گر و ناظري بر اعمال و رفتار شخصيتها و حوادث است.
در مورد بازيها ميتوان به نکات مثبت و قابل بحثي اشاره کرد. يکي از آنها بازي درست و بجاي ميلاد يزداني در نقش اسماعيل و سحر احمدپور در نقش ستاره (با وجود تازه کار بودنشان) و ديگري بازي امير آقايي در نقش جلال و در صحنه خانه. (مشاجره پاياني جلال و همسرش)
بقيه بازيها به دليل روند گسترش داستان و نگاه نادرست به فضا يا اتمسفر داستان به جاي همذات پنداري در مخاطب ايجاد اختلال و آشنايي زدايي ميکند.
و اما نکته قابل تأمل فيلم، موتيف آن است. موتيفِ (تکرار يک لحظه، صحنه، صدا يا تصوير و... ) نمايي از سوژه از پشت قاب يک در نيمه باز، ليلا از پشت در نيمه باز در کارخانه بستهبندي مرغ، ليلا از پشت در آشپزخانه و... بدرستي استفاده شدهاند. نکته شاخص ديگر، ديد مستندگونه در فيلم است که به باورپذيري برخي لحظات در فيلم کمک ميکند. و در نهايت اينکه چندين کشور اروپايي فيلم را براي اکران در سينماهاي خود خريدهاند از جمله ايتاليا و...
ë بيوگرافي بازيگران:
نيکي کريمي:
بازيگر، کارگردان، مترجم و عکاس. بازيگري را با فيلم «وسوسه» شروع کرد. با «عروس» به کارگرداني بهروز افخمي به موفقيت خيرهکنندهاي رسيد و با اين فيلم به عنوان نخستين ستاره زن در سينماي دوران اخير معرفي شد. فيلمهاي مهم او پس از «عروس»، «سارا» و «پري» هر دو به کارگرداني داريوش مهرجويي است که براي بازي در هر دو فيلم جوايزي را از جشنوارههاي داخلي و خارجي دريافت کرد. او تا امروز بازيگري ميکند و همچنان جزو 5 بازيگر زن اول سينماي ايران است. در زمينه کارگرداني نيز فعاليتهايي داشته و براي فيلمهاي داستاني و مستندي که ساخته جوايزي نيز دريافت کرده است. همچنين در زمينه عکاسي چند نمايشگاه برگزار کرده و در موضوعاتي نظير پرتره و طبيعت به عکاسي پرداخته. از ديگر فعاليتهاي او ميتوان به بازي در سريال و داوري در جشنوارههاي داخلي و خارجي، ترجمه آثار ادبي و زندگينامه اشاره کرد. بيشک او يک هنرمند است.
امير آقايي:
بازيگر، نقاش، شاعر، نويسنده و عکاس. نخستين فيلم او به عنوان بازيگر در سينما کاري است از ابراهيم حاتمي کيا به عنوان «ارتفاع پست». او در 11 فيلم ديگر نيز بازي کرده است؛ آثاري مثل «هيس دخترها فرياد نميزنند» (ساخته پوران درخشنده)، «سعادت آباد» (ساخته مازيار ميري) و «مرگ کسب و کار من است» (ساخته امير ثقفي). مجموعه شعري دارد به نام «بيدها در باد» که اشعاري است در سبک هايکو. در سريال و تئاتر نيز بازي و کارگرداني کرده است. بازي او در اين فيلم همراه با فراز و فرودهايي است. او از آن دسته بازيگراني است که نياز به بازتعريف در بازيگري دارند.
برزو ارجمند:
داراي مدرک ليسانس بازيگري و کارگرداني از دانشگاه آزاد- دانشکده هنر و معماري است و از خانواده ارجمندهاست. اهل موسيقي است و گيتار مينوازد. بيش از سي و پنج عنوان سريال در کارنامه دارد و تاکنون 14 عنوان فيلم سينمايي را در کارنامه بازيگري خود به ثبت رسانده. در چند تئاتر نيز به ايفاي نقش پرداخته. در اين فيلم نقش پسر عمه ستاره را به عهده دارد. بيش از هر چيزي براي کاري که ميکند وقت و انرژي ميگذارد. ميخواهد بهترين باشد ولي هنوز راه زيادي تا بزرگان اين عرصه پيش رو دارد.
شاهرخ فروتنيان:
بازيگر سينما و تلويزيون، طراح صحنه و لباس و نقاش. بيش از 30 فيلم سينمايي در کارنامه دارد. در 5 فيلم و سه سريال تلويزيوني طراح صحنه و لباس بوده است. او در اين فيلم نقش دوست جلال را بازي ميکند؛ مدير دفتر تبليغاتي که براي سه روز، آن را جهت آگهي روزنامه در اختيار جلال قرار داده. بازياش شبيه همه فيلمهاي قبلي او است. بازي او هيچ گاه آزاردهنده نبوده و از شخصيتش بيرون نميزند؛ عالي نيست اما باورپذير است.
سحر احمدپور:
داراي مدرک فوق ديپلم نگارگري ايراني است. «چهارشنبه 19 ارديبهشت» نخستين تجربه بازيگري او محسوب ميشود.
ميلاد يزداني:
ليسانس کارگرداني دارد. در سريال «ساختمان» اثر مهدي فخيمزاده به ايفاي نقش پرداخت. او در اين فيلم بازي بسيار تأثيرگذاري به نمايش گذاشته است. آيندهاي اميدوارکننده را ميتوان براي او انتظار داشت.
جوايز فيلم:
جايزه فيپرشي 72 امين جشنواره ونيز 2015
جايزه بهترين فيلم جشنواره بين المذاهب ايتاليا 2015
جايزه پنگوئن طلايي جشنواره فيلم ريکياويک ايسلند 2015
سيمرغ بلورين بهترين کارگرداني فيلم اول و بهترين فيلم اول(نگاه نو) جشنواره سي و سوم فجر 1393
با کانال تلگرامي آخرين خبر همراه شويد telegram.me/akharinkhabar