نماد آخرین خبر
  1. برگزیده
سینما و چهره ها

شهاب حسینی و حامد بهداد چگونه به موفقیت‌ رسیدند

منبع
کافه سينما
بروزرسانی
شهاب حسینی و حامد بهداد چگونه به موفقیت‌ رسیدند
کافه سينما/شهاب حسيني و حامد بهداد که اين روزها دو تن از مشهورترين،‌ پول‌سازترين و البته از پرکارترين ستاره‌هاي سينماي ايران هستند در گفت‌وگوهايي جداگانه با «زندگي ايده‌آل» از مسيري که براي رسيدن به موفقيت طي کرده‌اند گفته‌اند. ما بخش‌هايي برگزيده از اين گفت وگو را انتخاب کرديم که در ادامه مي خوانيد: عکس من روي آينه اتاق رامبد بود حامد بهداد: دوستي من و رامبد از آنجا شروع شد که من در آن ايام در شرکت تبليغاتي رامبد «زيتون» کار مي‌کردم و کم‌کم دستيارش شدم. رامبد من را به خانه‌اش مي‌برد، خانه‌اي که او در آنجا کنار پدرومادرش زندگي مي‌کرد، عکس من روي آينه اتاق رامبد بود و حتي آنجا جايي براي خوابيدن داشتم، غذا براي خوردن داشتم چون من آن زمان دانشجو بودم و رامبد در حق من برادري کرد، او مرا به سينما آورد و دست مرا گرفت. به رامبد نقشي در فيلم «آخربازي» همايون اسعديان پيشنهاد شده بود او من را به جاي خودش معرفي کرد فيلمي که من به خاطرش کانديداي دريافت سيمرغ بازيگري شدم. او مرا وارد سينما کرد يعني دست مرا گرفت و گفت خانم‌ها و آقايان اينک حامد بهداد. همايون اسعديان مي‌گفت: «مفتخرم که حامد بهداد را ما به سينما معرفي کرديم.» بله اين قشنگ است تو بايد حق مطلب را ادا کني، تو بايد اين فرصت را به ديگران بدهي که به تو افتخار کنند، به تو تکيه کنند اسم تو را بياورند و خجالت نکشند. به رامبد گفتم ديگر بهترين دوست تو نيستم حامد بهداد: هميشه خيلي از رفتارهايم را با رامبد چک مي‌کنم، حتي همين چندروز پيش در مورد يک کار با او مشورت کردم. يک‌بار احساس کردم، ديگر مثل قبل با هم دوست و رفيق نيستيم و به او اس‌ام‌اس دادم که من مي‌دانم که ديگر بهترين دوست و رفيق تو نيستم و من مي‌دانم که فلاني را از من بيشتر دوست داري. پس از اين به بعد رفتارم را بر اين اساس تنظيم مي‌کنم. در جواب اين اس‌ام‌اس من او جواب داد که احمقي اگر فکر کني که بين دوست‌هايم کسي را به اندازه تو دوست داشته باشم و باز من جواب دادم: پس من رفتارم را براساس آخرين اس‌ام‌اس تو تنظيم مي‌کنم. شما رامبد را نمي‌شناسيد، شما نمي‌دانيد پشت اين همه طنز و آيتم‌هاي هوشمندانه و شوخ‌مندانه و طنازي يک آدم جدي وجود دارد، توفيق الکي به دست نمي‌آيد به‌خصوص در اين مملکت، جديت، پشتکار و همت مي‌خواهد او اگر به اينجايي که هست رسيده زحمت کشيده توهين شنيده و هزاران مورد ديگر، من ديده‌ام که ديگران در برخورد با او چه احترامي مي‌گذارند. او آدم عجيب و غريبي است، من اصلا مثل او نيستم من حوصله اين را ندارم که وقتم و رفاقتم را با آدمي بگذارم که من‌دهنده باشم اما رامبد دهنده است؛‌صرفا گيرنده نيست. تيم شهاب حسيني با نصرالله رادش، يوسف صيادي، يوسف تيموري و رضا شفيعي‌جم شهاب حسيني: من کارم را از تلويزيون شروع کردم و اولين پله‌هاي ترقي را در آنجا پيمودم و به نوعي به آن دوره از کارم مديونم. دوره‌اي که از تئاترهاي دانشجويي شروع شد. مدتي بعد بازي در نمايشنامه‌هاي راديويي و گويندگي به آن اضافه شد. ما با اغلب بچه‌هاي بازيگري که کار طنز مي‌کنند مثل نادر سليماني، نصرالله رادش، يوسف صيادي، يوسف تيموري، رضا شفيعي‌جم تيمي داشتيم که به شهرهاي مختلف مي‌رفتيم و برنامه‌هاي شاد اجرا مي‌کرديم. من آيتم روي صحنه بازي کرده‌ام و فهميدم که کارم طنز نيست و در اين زمينه بشدت بي‌استعداد هستم. شايد در زندگي عادي خلاقيت خنداندن ديگران را داشته باشم ولي در بازي اين‌‌طور نيستم. زيبايي طنز اين است که از يک عمق و ژرفا بيرون مي‌آيد. به اين ترتيب بچه‌ها کار طنز را ادامه دادند و من شومن بودم. سلام و عرض ادب و... نادر سليماني من را به تلويزيون برد شهاب حسيني: اينها همه پله بود. آن زمان من تئاتر دانشجويي کار مي‌کردم، يکي از بچه‌هايي که در آن تئاتر کار مي‌کرد دستيار آقاي فردرو شد، ايشان مي‌خواستند مجموعه‌اي به نام «جمعه‌ها با شبکه 2» تهيه کنند. آن دوست ما موظف شد براي آيتم درطنز بازيگر انتخاب کند، بديهي بود که اول سراغ ما آمد که يک سال بود با هم تئاتر کار مي‌کرديم. آنجا بود که من با 2 نفر آشنا شدم که يکي کامران ملک‌مطيعي و ديگري نادر سليماني بود. از طريق کامران براي گويندگي در راديو دعوت شدم و از طريق نادر به آن تيم رفتم. در آن برنامه‌ها بين مردم مسابقه اجرا مي‌کرديم، مثل مسابقه خوانندگي و...و خلاصه جو شاد ايجاد مي‌کرديم و هر چقدر انسان از کاري که مي‌کند انرژي مثبت کسب کند اعتماد به نفس‌اش براي ادامه کار بيشتر مي‌شود. در همين ايام يکي از دوستانم به من گفت: «آقاي رسول يک برنامه‌اي را براي شبکه دو تهيه و توليد مي‌کند به اسم اکسيژن و براي مجري آن تست مي‌گيرد». بين 150 نفر در تست شرکت کردم و لطف خدا که همواره همراهم بوده انتخاب شدم. به اين ترتيب کار من در تلويزيون شروع شد. آن برنامه خيلي موفق بود. در آن زمان اميرحسين مدرس و کاميار اسماعيلي در برنامه نيمرخ اين راه را هموار کرده بودند و ما در برنامه اکسيژن يک‌سري موزيک‌هاي پاپ و رپ کار کرديم که خيلي باعث جذابيت برنامه شد.