فردا/ در حالي که جامعه سينما دوست ايران بيش از هميشه ماجراهاي مربوط به آثار سينمايي روز دنبا را دنبال ميکنند. چه فيلمهاي جريان اصلي سينماي آمريکا و چه مثلاً فيلمي مستقل از يک کارگردان آسيايي. در اين بخش سعي ميکنيم مجموعه مطالب، اطلاعات و يادداشتهايي درباره فيلمهاي مهم و بحثبرانگيز سال 2013 منتشر کنيم. پيش از نيمهشب، سومين قسمت از مجموعه دوستداشتني و ماندگار ريچارد لينکليتر، براي شروع اين بخش گزينه مناسبي است. فيلمي که چه از سوي مخاطبان خارجي و چه سينما دوستان ايراني با استقبال فراواني روبهرو شده است.
پيش از نيمه شب (BEFORE MIDNIGHT)
نمونه ديالوگهاي فيلم
ناتاليا: اخيراً چيزاي کوچيکي رو دارم فراموش ميکنم. همه چيز داره محو ميشه و دارم اونو فراموش ميکنم. و انگار دارم دوباره از دستش ميدم. پس بعضي اوقات خودمو مجبور ميکنم که همه جزئيات صورتش رو به ياد بيارم. رنگ دقيق چشمهاش، دندوناش، پوستش، موهاش. ولي از وقتي که او رفته، همه اينها هم دارن از ياد ميرن. ولي بعضي وقتها... هميشه نه، ولي بعضي وقتها... ميتونم دقيق ببينمش. مثل اينه که ابرها کنار برن و اون اونجا باشه... من حتي تقريباً ميتونم لمسش کنم. ولي بعد دنياي واقعي هجوم مياره و او دوباره ناپديد ميشه. ولي هر روز صبح اين کار رو انجام ميدم. به خصوص وقتي هوا زياد آفتابي نيست. انگار خورشيد باعث ناپديد شدنش ميشه. او پيدا و ناپديد ميشه. مثل طلوع و غروب يا هر چيزي که به همين اندازه بيدوام باشه. درست مثل زندگي ما. هوم؟ ما پيدا و ناپديد ميشيم؛ و ما براي بعضيها مهم هستيم. ولي ما فقط در حال گذر کردنيم.
جسي: به سلامتي گذرا بودن.
عوامل اصلي
کارگردان: ريچارد لينک ليتر
فيلمنامه نويسان: ريچارد لينک ليتر، جولي دلپي، ايتن هاوک
بازيگران: ايتن هاوک، جولي دلپي
موسيقي متن: گراهام رينولدز
مدير فيلمبرداري: کريستوس وودوريس
ژانر: درام/ رومنس
خلاصه داستان: ماجراي جسي و سلين، نه سال بعد از پايان پيش از غروب، در حالي که اکنون مدت ها از ازدواج آنان مي گذرد و به نظر مي رسد ديگر هيچ چيز ميان آن ها مثل گذشته جادويي و افسانه اي نيست.
چرا بايد ديد؟: کافي است دو قسمت قبلي اين مجموعه را ديده باشيد. نياز به بهانه ديگري براي تماشاي پيش از نيمه شب نخواهيد داشت!
بودجه: 3 ميليون دلار (منبع: صفحه ويکيپدياي فيلم)
فروش آمريکا: 8 ميليون و 107 هزار دلار (منبع: سايت BOXOFFICEMOJO)
فروش جهاني: 11 ميليون و 169 ميليون دلار (منبع: سايت BOXOFFICEMOJO)
امتياز در imdb: 8.2 بر اساس 23 عزار و 760 رأي
امتياز در متاکريتيک: 94 بر اساس 41 نقد
امتياز در راتن توميتوز: 98
جوايز و نامزدي ها: برنده جايزه بهترين فيلمنامه سال از جشنواره فيلم هاليوود
حواشي و نکات جالب
- لينکليتر، هاوک و دلپي هر سه در سالهاي اخير درباره احتمال ساخته شدن دنبالهاي بر پيش از طلوع و پيش از غروب صحبت کرده بودند. اين در حالي است که لينکليتر پس از اکران پيش از غروب، البته با لحني ميان شوخي و جدي ساخت فيلم سومي از اين مجموعه را منتفي دانسته بود. (به نقل از INDEPENDENT)
- در ژوئن 2012 هاوک تأکيد کرد که دنباله پيش از طلوع در تابستان 2012 فيلمبرداري خواهد. اما دلپي اين اتفاق را در سال 2012 منتفي دانست و تأکيد کرد که تيم سه نفره او، لينک ليتر و هاوک تازه در حال نوشتن فيلمنامه هستند و فيلمبرداري تا يک سال و نيم ديگر آغاز نخواهد شد. قضيه زماني لو رفت که در اوت 2012، گزارشهاي فراواني مبني بر شروع فيلمبرداري اين فيلم در يونان منتشر شد. هر چند هاوک در اين زمينه اعلام کرد آنها فقط براي تکميل فيلمنامه و فيلمبرداري آزمايشي به يونان آمدهاند و اگر احساس کنند که نميتوانند ادامه مناسبي بر دو فيلم قبلي بسازند، کار را متوقف خواهند ساخت. دلپي هم حرف هاوک را تأييد کرد. وقتي در 5 سپتامبر 2012، خبر پايان فيلمبرداري پيش از نيمهشب اعلام شد، مشخص شد که همه اينها تمهيداتي براي پيشبرد فيلم در سکوت خبري بوده است.
- پيش از نيمهشب به خاطره ايمي تقديم شده است: دختري که الهامبخش پيش از طلوع بود؛ زماني که لينکليتر يک شب را حوالي فيلادلفيا به راه رفتن و حرف زدن او سپري کرد و پس از آن ارتباط آن دو قطع شد. در حد فاصل ميان پيش از غروب و پيش از طلوع لينکليتر فهميد که ايمي سالها قبل در يک حادثه رانندگي کشته شده است. (به نقل از IMDB)
سخنان عوامل
- ريچارد لينکليتر: در آغاز يک رابطه، شما سعي در پذيرش و احترام به طرف مقابل داريد... اما خوشبختانه با گذر زمان، شما بايد لبههاي تيزتري از يکديگر را بپذيريد. از ديد من، اين نکته مهم بود که مردم چگونه مذاکره ميکنند، يا چگونه موافقت يا مخالفت خود را ابراز ميدارند. شما يا رابطه را به هم ميزنيد، يا ياد ميگيريد چگونه مذاکره کنيد. عشق خوشبختانه گسترش مييابد، به شرطي که بدانيد چگونه آن را به دست آوريد. (به نقل از گاردين)
- ايتن هاوک: در طول اين سالها، به مهمانيهاي شام مختلفي رفتم و مردم به من ميگفتند که ايدهشان براي قسمت سوم اين مجموعه چيست. فکر ميکنم اين ايده (ساخت قسمت سوم) از روزي که قسمت دوم تمام شد وجود داشت. (به نقل از نيويورک تايمز)
نظر منتقدان
- رودريگو پرز (پليليست) (امتياز: 3 از 4): پيش از نيمهشبِ ريچارد لينکليتر شايد بهترين فيلم ممکن نباشد، اما درگيرکننده، بامزه، دردناک، کاملاً به روز شده و تصوير زندهاي که از روابط آدمها در دوران 40 سالگي نشان ميدهد، آنقدر صادقانه و واقعي است که هيچ راه ديگري جلوي پاي ما نخواهد گذاشت.
- جيمز براردينلي (REELVIEW) (امتياز: 4 از 4): روبهرو شدن با پديدهاي صادقانه و واقعي روي پرده سينما اتفاق کمياب و قدرتمندي است... پيش از نيمهشب يک فيلم تخيلي است، اما در عين حال ميتواند يک مستند هم باشد.
نظر مخاطبان:
- Rbaxter123 (امتياز: 0 از 10): نميدانم چطور چنين فيلمي نقدهاي مثبتي دريافت کرده است. کارگردان بايد دوستان زيادي داشته باشد... صحنهها به شکل تحملناپذيري طولاني همراه با ديالوگهاي در هم و بر همي درباره هيچ هستند. هيچ طرح داستاني در اين فيلم وجود ندارد. (فيلم) فقط شامل صحبتهاي غير جذاب مردم است.
- Jkm (امتياز: 10 از 10): به طرز تأثيرگذاري واقعگرا، به شکل دلنشيني سرگرمکننده و به طرز رمانتيکي بامزه. در ميان تمام فيلمهايي که تاکنون ديدهام، کمتر شاهد چنين ترکيب بينقصي از بازيگري و فيلمنامه بودهام.
نظر نويسنده
ماديترين، سنگينترين و از لحاظ حسي پيچيدهترين قسمت اين مجموعه، بر خلاف دو قسمت قبلي نه با نمايش «رسيدن» دو شخصيت اصلي به هم، که با نشان دادن «بودن» آنها کنار هم آغاز ميشود. خيلي مسائل در رابطه ميان جسي و سلين تغيير کرده است؛ از همه تلختر اين که به نظر ميرسد رابطه ميان آنها زمينيتر از هر زمان ديگري است. حتي به نظر ميرسد قرار ابتدايي آنها که ماجرايش داستان پيش از طلوع را ساخته بود هم ديگر جادوي سابق را ندارد. اگر پيش از طلوع حال و هوايي رؤيايي و پيش از غروب لحني حسرتبار دارد، اين بار در درجه اول سکانسها و ديالوگهاي کنايي و خشمگينانه هستند که خودنمايي ميکنند. اما اين زميني و در برخي لحظات دلگير بودن، در عين حال باعث ميشود که پيش از نيمهشب به کاربرديترين قسمت اين مجموعه براي زندگي واقعي تبديل شود. وقتي به جاي روايت يک داستان رؤيايي و دلپذير عاشقانه، پيش از نيمهشب به فيلمي درباره پاسخ به اين پرسشها تبديل ميشود که چگونه ميتوان يک رابطه به روزمرگي رسيده را نجات داد و چگونه ميتوان با دانستن همه نقاط قوت و ضعف طرف مقابل، يک رابطه را پيش برد. ايتن هاوک در مصاحبهاي حال و هواي پيش از نيمهشب را به خوبي توضيح داد: «مثل ماجراي فيلم، اين پيچيدگي در رابطه خود ما هم اتفاق افتاد. منظورم اين است که وقتي شما اطلاعات بيشتري از طرف مقابل به دست ميآوريد، قضيه پيچيدهتر ميشود».
تيم سهنفره لينکليتر، دلپي و هاوک دستاوردهاي کليدي دو فيلم قبلي را اين بار هم با موفقيت تکرار ميکنند و شايد مهمترينشان، حسابشده بودن جزئيات فيلم است در حالي که همه چيز حالتي بداههپردازانه دارد. تا جايي که گاهي اوقات تماشاگر در فهم اين نکته در ميماند که آيا واقعاً آن چه در فيلم ميبيند و ميشنود، در فيلمنامه اوليه پيشبيني شده بود يا خير. سکانس درخشان جمع شدن شخصيتها دور ميز غذاخوري را ببينيد. وقتي مهمترين مضامين فيلم مورد بحث قرار ميگيرند در حالي که به نظر ميرسد همه اين حرفها در لحظه و بدون فکر قبلي به ذهن شخصيتها رسيده است. اين چنين باريک شدن مرز ميان تخيل سينمايي و واقعيت اجتماعي، دستاورد کمي نيست. پيش از نيمهشب، همچون پيش از غروب، ميتواند مثال نقضي بر اين تئوري باشد که در ايجاد شاهکارهاي سينمايي، ميزان زيادي شانس هم دخيل است.