نماد آخرین خبر

سریال «ری داناوان»؛ یک مورد عجیب و جذاب

منبع
برترين ها
بروزرسانی
سریال «ری داناوان»؛ یک مورد عجیب و جذاب
برترين ها/ اسم نويسندگان، به متن رجوع شود: درباره سريال ري داناوان؛ سريالي که به قول خيلي ها حالا حالاها جزو بهترين هاي دنياي سريال خواهد بود و انگار هرچه بيشتر پخش مي شود، پخته تر و جذاب تر مي شود. خاکستري هاي محبوب عليرضا کيواني نژاد: آدم هاي زيادي را سراغ ندارم که موقع بروز مشکل، پاشنه کفش فرار را ور نکشند و فلنگ را بندند؛ آن ها که با ديدن خون، تو گويي آب به آب مي شوند و نمي دانند چه کنند. از طرف ديگر آدم هاي زيادي را هم سراغ ندارم که تا ته و توي چيزي را در نياورند، دست از سر آن بر نمي دارند و اهل اين نيستند که به موضوعي ناخنک بزنند و براي اين که خوش خوشان شان شود يا از سر بيکاري، دنبال هيجان باشند. اين گروه هميشه آن وسط ها هستند، جايي وسط معرکه که هنوز مشت اول را نزده اي دعوا مي کنند، کم نمي آورند و کلا آدم هاي عجيبي هستند: گاهي از سوراخ سوزن رد مي شوند و گاهي از دروازه رد نمي شوند. اين جور آدم ها شايد خودشان هر غلطي بکنند و به صرف اين که همپالکي هاشان آدم هاي قدرتمندي هستند، به منابع زيادي دسترسي داشته باشند ولي وقتي پاي حريم خانواده مي آيد وسط، انگار از هر آدم متعصبي، متعصب ترند و حتي باورت نمي شود که بالاخواه همسرشان ظاهر شوند و کرکره دکان فلان را بکشند پايين که به ناموسشان نازک تر از گل گفته است. من به اين آدم ها که نه سفيدند و نه سياه، نه روزند و نه شب، نه خوابند نه بيدار، مي گويم «ري داناوان». شب زده هايي که گاهي چنان پته آدم بدها را مي ريزند روي دايره که دوست داري غلام حلقه به گوششان شوي و يک عمر «بذار وردار»شان باشي. «ري داناوان» براي من مظهر زندگي يک آدم خاکستري است که مي تواند هر کسي باشد. فکرش را بکن و خودت را بگذار جاي يکي مثل ري که نه کودکي خوشايندي داشته اي(!)، نه حالا چرخ زندگي ات بر وفق مراد مي چرخد. بيرونت مردم را مي سوزاند و دورنت خودت را. با وجود اين ياد مي گيري که در بزنگاه زندگي، کسي دستت را نمي گيرد و خودت بايد گليمت را از آب بکشي. خب چند مرده حلاجي؟ يا اين قدر ضعيف مي شوي که طبق قانون جنگل، محکوم به فنايي يا مي کشي تا کشته نشوي. ري، از قِسم دوم است. با اين تفاوت که شايد من و ما از ديدن روش زندگي او خوشمان نيايد، ولي بايد بپذيريم که چنين دنيايي هم وجود دارد؛ دنيايي که جواب «هاي»، «هوي» است و کسي به اين بها نمي دهد که مغزت چقدر پر است. براي زندگي در اين دنيا تو به دو چيز نياز داري: کيف پرپول و دور بازو. همين. حالا درباره يک چيز ديگر حرف بزنيم. مثلا در اين مورد که چند سريال را سراغ داريم که اين قدر شخصيت محبوب داشته باشد. اين که مگر مي شود در سريال ري داناوان فقط خود ري را دوست داشته باشيم. پس تکليف دل ما چه مي شود که گير مي دهد به «ادي مارسن» که نقش تري را بازي مي کند؛ همان برادري که سابقا بوکسور بوده و حالا بايد حريف قلتشني به نام بيماري پارکينسون را شکست دهد. اصلا اين هم به کنار، «جان ويت» را کجاي دلمان بگذاريم که نقش ميکي داناوان را بازي مي کند؛ پدري که تمام آتش ها از گور لو بلند مي شود. اين همه هيچ. يعني مي خواهي از خير «دش ميهوک» بگذري، همان بانچي دوست داشتني مشنگ که ظاهرا آبي ازش گرم نمي شود ولي گاهي چنان خودي نشان مي دهد که مجبور مي شوي انگشت حيرت بگزي. باز هم بگويم؟ سريال ري داناوان تمام صلابت و سرزندگي اش را مرهوم خلق چنين شخصيت هايي در تنور فيلمنامه است؛ آن جا که حکما خالقان اين سريال، دوره سخت عرق ريزان روح را طي کرده اند و به اين نتيجه رسيده اند که يک اثر خوب حتما بايد فيلمنامه درجه يکي داشته باشد وگرنه مجبور مي شوند آب ببندند به اثري که در بهترين حالتش، داستان کوتاهي بيش نيست. ري حالا حالاها جزو بهترين هاي دنياي سريال است و انگار هر چه بيشتر پخش مي شود، پخته تر و جذاب تر مي شود. به همين سادگي. مصائب «ري» آرش فرحزادي: خانواده هم لعنت است و هم برکت. داستان سريال «ري داناوان» براساس اين ايده شکل گرفته و فيلمنامه اي عالي با شخصيت پردازي هايي کم نظير آن را به يکي از بهترين سريال هاي تلويزيوني سال هاي اخير تبديل کرده است. ري داناوان با بازي فوق العاده «ليو شرايبر» دلالي گانگستري است که با خانواده اش از بوستون به لس آنجلس نقل مکان کرده است و چهره هاي سرشناس و بانفوذ هاليوود، با هر مشکلي که رو به رو مي شوند، او را استخدام مي کنند؛ کسي که هيچ ابايي از خشونت، قتل، آدم ربايي و حتي کشته شدن ندارد و بسيار حرفه اي، باهوش و دقيق است. براي رسيدن به چنين سطحي از شغل گانگستري بايد کاراکتر عجيبي داشت که ليو شرايبر به خوبي از پس آن برآمده و سريال دقيقا بر پاشنه همين کاراکتر پيچيده مي چرخد. در کنار شخصيت جالب ري، جذاب ترين کاراکتر سريال ميکي داناوان، پدر ري است. ميکي داناوان با بازي فوق العاده جان ويت، بعد از بيست سال از زندان آزاد مي شود و اين آزادي آغاز دردسرهايي است که ميکي براي پسرانش ايجاد مي کند. شخصيت مهم ديگر، همسر ري است: اَبي، زني سنتي و پرافاده و البته تازه به دوران رسيده. مجموعه اي از ويژگي هاي متناقض و جالب را در او مي بينيم. رابطه اش با ري عاشقانه و پراحساس است، اما هر دو کاراکتر به خاطر پيچيدگي هاي روحي شان در ارتباط با يکديگر مشکلات بغرنجي دارند. تمام قصه هاي اين سريال حول محور کاراکترهاي ري، همسر، پدر و برادرانش مي چرخد؛ کاراکترهايي که به شيوه کاملا مدرسه اي ساخته و پرداخته شده اند و نمونه هاي کم نظير از خلق کاراکتر موفق در يک فيلمنامه هستند. آنچه در اين سريال مي بينيم، تلاشي نافرجام براي سر و سامان دادن به زندگي و خانواده است. چرا که فضاي هاليوود فاسدتر از آن به نظر مي رسد که بشود در آن يک زندگي را سر و سامان داد. ريموند کاملا غرق در هاليوود است. هاليوود به عنوان مظهر نوعي زندگي يا تمدني پيچيده، متکي بر قدرت و ثروت است که انسان ها در آن حيواناتي خشن هستند و تنها براساس غرايز خود رفتار مي کنند. ري هم گانگستري است که بر مبناي اصول همين تمدن کار مي کند و از همه معادلات آن پيروي مي کند. کاراکتر او به عنوان مجموعه اي از خصوصيات تيمي و روحي، کلکسيوني از تيپ هاي گانگستري و قهرمان هاي شهري تاريخ سينماست؛ از گانگسترهاي دوران سينماي نوآر گرفته تا بزن بهادرهاي سه، چهار دهه اخير. از آن طرف کاراکتر ميکي، کلکسيوني از ويژگي هاي تيپيکال قهرمان ها و ضدقهرمان هاي دوران کابوي هاست. هم در شکل فکر کردن و هم در رفتارهاي او، نمونه اي از کابوي هاي فيلم هاي وسترن را مي بينيم. بي بند و باري، بکش که کشته نشي، زندگي در لحظه، شانس و اقبال در تيراندازي، هر کس زودتر شليک کند برنده است، خيانت و دروغگويي و... تنها نمونه هاي اندکي از اين منش هستند. ميکي نماد غرب وحشي است که هم پدر ري است و هم بنيان، زير بنا و نياي الگوي زندگي هاليوودي امروز محسوب مي شود. حضور او نشان دهنده تاريخي خشن و وحشيانه است که تاکنون روي آن ساخته شده است. ري داناوان تلفيق سينما گانگستري و وسترن است. اين تلفيق خوب جواب داده و غرب وحشي را درميان نمادها و نماينده هاي برجسته آن به نقد مي کشد، ما شخصيت ها به اندازه اي در آن غرق شده اند که امکان خروج از آن را ندارند. تازه از چه چيزي خارج شوند و به کجا بروند؟ هاليوود خود را در تمام جهان منتشر مي کند. چگونه مي توان از آن خارج شد؟ باز هم همان است، گيريم اندکي خفيف تر. در اين تمدن هيچ کس بي گناه نيست. ميکي و ريموند هيچ فرد بي گناهي را نمي کشند. همه کشته شدگان افرادي شرور هستند که ما از مردن آن ها ناراحتي نمي شويم و به همين علت ميکي و ريموند را اگرچه وحشتناکند، اما دوستشان داريم؛ نگاه پر از غم آن ها پس از ارتکاب به جنايت را دوست داريم و عذاب وجدانشان از گرفتن جان ديگران و نجات جان خود را طبيعي مي دانيم. جنگ است و شوخي ندارد. انسان ها در جنگ بايد برنده شوند. اصل و اساس جنگ همين است، اما آيا جنگ را همين انسان ها به راه نمي اندازند؟ اجتناب ناپذير است؟ شايد بخواهيم جنگ را پديده اي طبيعي بدانيم که دنيا و زندگي به ما تحميل مي کند و خارج از دست انسان است. در اين صورت انسان همواره در جنگ با دنيا و زندگي نيست؟ ري داناوان به شيوه اي کلاسيک به اين مسئله بنيادين مي پردازد و قصه اش، غصه اين جنگ است. پس خيالتان راحت باشد. ري داناوان قرار است به جنگيدن با دنيا ادامه دهد. ساده انگارانه است که تصور کنيم او در سر و سامان دادن به وضعيت فاجعه بار زندگي اش موفق مي شود. گيريم که ما برخلاف کافکا که در جنگ انسان و دنيا، روي دنيا شرط بست، در مصاف ري با دنيا روي او حساب باز کنيم. ري داشتن يا ري نداشتن؟! سجاد صداقت: «اي کاش يک ري داناوان داشتيم.» شايد اين جمله يکي از اولين ايده هايي باشد که به ذهن مخاطب سريال پرطرفدار اين روزهاي شبکه «شو تايم» -ري داناوان- برسد. واقعا داشتن بديلي چون ري داناوان در زندگي شخصي هر آدمي مي تواند نمونه بارز يک نعمت باشد. شخصيتي قدرتمند که مي تواند همه گرفتاري ها و مشکلات به وجود آمده براي مشتريانش را حل کند. ري به همراه گروهش- آوري و لينا- با داشتن قدرتي فراوان و با استفاده از تکنيک هاي بسياري که در آن استاد هستند، در قامت يک جاروبرقي، همه گرفتاري ها و در نماي واقعي تر، کثافت کاري هاي شخصيت هاي بزرگ امريکايي را حل مي کنند. بازه حرکت و فعاليت آن ها از هنرمندان هاليوودي تا ورزشکاران مطرح و به تدريج سياستمداران و تبهکاران را در بر مي گيرد. نويسندگان سريال که هنر فراواني براي نوشتن گره هاي متفاوت در هر فصل به خرج مي دهند، مي دانند که چگونه نبايد «ري» و دوستانش را و آن کاري را که در تخصص آن هاست، از سريال دور کنند. به همين دليل در هر فصل، اين گروه مجبور است گرفتاري هاي سرشناسان هاليوود را برطرف کند. همين جاست که شما فکر مي کنيد خوب است يک ري و دوستان داشته باشيد تا مسائلتان را حل کنند. اما ري داناوان روي ديگري هم دارد. در دنياي پرزرق و برق سريال که در لس آنجلس و کالا باساس کاليفرنيا مي گذرد، ما با داناوان ها رو به رو هستيم؛ خانواده اي عجيب و غريب که هر کدام ظرفيتي گسترده براي از بين بردن بنياد يک زندگي خانوادگي دارند. آن ها اهالي بوستون هستند؛ جايي که زندگي مرفه غرب امريکا در آن، جايي ندارد. مردماني که سريال، زندگي تلخشان را به تدريج روايت مي کند؛ تجاوز در دوران کودکي، خودکشي خواهر و پدري که هيچ گاه نبوده و زماني که حضور داشته عشق زن ديگري غير از مادر را در سر مي پرورانده است. دنياي خانواده ري، دنيايي است که به تدريج مخاطب را به اين نتيجه مي رساند که چنين آدمي محصول و ساخته شرايط خانواده است و اکنون انجام چنين کارهاي خارق العاده اي نيز به همان شرايط بر مي گردد. به تدريج ري داناوان در ديدگاه مخاطب به شخصيتي تبديل مي شود که مي توان او را دوست داشت، اما در عين حال از او متنفر نيز بود. نويسندگان سريال با هوشمندي بي بديلي دومينوي شخصيت اصلي خود را به گونه اي چينش کرده اند که با افتادن هر قطعه، بخش تازه اي از روياهاي ري رخ نمايي کند. ري داناوان سريال «ري داناوان» از همان ابتدا تماشاگر را مجذوب خود مي کند. هر چند نمي توان از بازي فوق العاده ليو شرايبر گذشت، اما خود شخصيت ري چنان تعريف شده که با وجود شخصيت هاي جالب و قدرتمند ديگر در اين سريال، باز هم قهرمان داستان همان ري است. شايد به همين دليل ساده باشد که نام سريال نيز همان شخصيت اصلي است. ري داناوان و به تبع او خانواده داناوان اين توانايي را دارند که شما را شيفته خود کنند، اما تنها يک لحظه- و به راستي يک لحظه- کافي است تا همه آن ها کاري کنند که جز تنفر هيچ حس ديگري نداشته باشيد. هرچند آن ها در لحظه هاي سخت خويش به يکديگر پناه مي آورند، اما در نهايت همه تنها هستند و اين تنهايي از همه بيشتر مربوط به ري است. همه بيچارگي هاي خانواده داناوان که دست کمي از گرفتاري هاي سلبريتي هاي سريال ندارد، در انتها بر دوش ري مي ماند و در اين ميان اوست که هر روز تنهاتر از روز قبل مي شود. آنچه در پايان چهار فصلي که تاکنون از اين سريال ديده ايم، باقي مي ماند، شخصيت تنها، گوشه گير، ضعيف و ناتوان است؛ شخصيتي که هرچه در مواجهه با مشکلات سلبريتي ها و خانواده، خشن، بي رحم، باهوش و قدرتمند است، اما در دنياي دروني اش و براساس ضرباتي که در کودکي بر او وارد آمده، آسيب پذيرتر از آن است که مي توان تصور کرد. در ري داناوان شما از شخصيت ها متنفر و چندي بعد عاشق آن ها مي شويد. چوب بيسبال، بنز باوقار و حتي گوشي موبايل و نوع پاسخ آن توسط ري باز هم شما را به همان آرزوي ابتدايي اين نوشته سوق مي دهد: «اي کاش يک ري داناوان داشتيم.» اما آنچه حالا و پس از گذر چهار سال از پخش اين سريال به جا مي ماند، تنها يک سوال واضح و روشن است: «آيا همچنان مي خواهيد يک ري داشته باشيد؟» مختصر و مفيد درباه سريال «ري داناوان» تهيه و ترجمه: مستانه تابش • پايلوت سريال «ري داناوان» که در سال 2013 ساخته شد، رکورد تعداد بيننندگان را شکست و به پربيننده ترين پايلوت در شبکه تلويزيوني شوتايم تبديل شد. • اين سريال به سرعت توانست نظر بينندگان و منتقدان را جلب کند و فصل اول آن 76 درصد امتياز از منتقدان Rotten Tomatoes گرفت. در متاکريتيک نيز منتقدان از 100 امتياز، 75 امتياز به اين سريال اختصاص دادند و تيم گودمن و در هاليوود ريپورتر درباره «ري داناوان» نوشت: «شوتايم يک جواهر ديگر در دست هايش دارد و بازي ليو شرايبر و جان ويت در اين سريال در حکم طلاست.» سريال ري داناوان؛ يک مورد عجيب و جذاب • در سال 2016 ليو شرايبر براي بازي در نقش اصلي سريال «ري داناوان» نامزد دريافت جايزه امي شد. جان ويت نيز در سال 2014 توانست جايزه گلدن گلوب را براي بهترين بازيگر نقش مکمل از آن خود کند. • اين سريال در سال 2013 نيز موفق شد جايزه انجمن منتقدان تلويزيوني را براي هيجان انگيزترين سريال جديد تلويزيون به دست آورد. • در سال 2015 کيتي هلمز در چند اپيزود به عنوان بازيگر مهمان حاضر شد. براي مخاطبان سريال خيلي عجيب و غريب بود که چرا کيتي (در نقش پگي) در اغلب صحنه ها از بريس استفاده مي کند. هلمز در مصاحبه اي در همان سال اعلام کرد کاراکتري که او نقشش را ايفا مي کند، دچار سردردهاي ميگرني است و بريس مي تواند به درمان اين سردردها کمک کند. • «ري داناوان» بخش اعظم موفقيت خود را مديون هنرنمايي ليو شرايبر است. اين بازيگر که اصل و نسب اوکرايني دارد، در مدرسه هنرهاي دراماتيک لندن و مدرسه درام ييل درس خوانده است او يک بازيگر درجه يک تئاتر است و تا به حال در تعداد زيادي از نمايش هاي برادوي به ايفاي نقش پرداخته است و تجربياتي نيز در زمينه روايت گري فيلم هاي مستند دارد. با کانال تلگرامي «آخرين خبر» همراه شويد