نماد آخرین خبر

نقدی بر انیمیشن «گیسو کمند»؛ نادیده گرفتن نقش خانواده

منبع
مهر
بروزرسانی
مهر/ انيميشن «گيسو کمند» در راستاي شخصيت هايي است که توسط استوديو والت ديزني طي چند دهه فعاليت اين استوديو در راستاي توجه ويژه به داستان هاي کلاسيک و افسانه هاي ملل شکل گرفته اند. به گزارش خبرگزاري مهر- گروه هنر- حميدرضا جلالي: استوديو والت ديزني بخاطر نگرش و توجه ويژه اي که به داستان هاي کلاسيک و افسانه هاي ملل داشت، همواره در نزد مخاطبان خويش و منتقدان سينما يک جايگاه ويژه بدست آورده است. اين موضوع باعث شده است تا از رهاورد چند دهه فعاليت اين استوديو شخصيت هايي خلق شود که همچنان عليرغم گذشت زمان تازگي خويش را از دست نداده باشند. يکي از اين موارد افسانه «گيسو کمند» است. فيلم «tangled» يا «در هم پيچيده» که در ايران با نام «گيسو کمند» شناخته شده است، بر اساس يکي از همين داستان هاي کلاسيک ساخته شده است؛ داستاني که منشاء آن داراي شهرت زيادي نيست و استنادي براي واقعي يا غير واقعي بودن آن نيز يافت نشده است. «گيسو کمند» داستاني است راجع به يک شاهزاده دختر که توسط جادوگري پير و شرور در دوران کودکي ربوده مي شود و در يک ساختمان بلند مرتبه توسط او نگهداري مي شود. در حقيقت اين ربايش چاره حيات و ادامه زندگاني جادوگر شرور است. در آن سرزمين گلي وجود دارد که قدرتي جادويي از نور خورشيد دريافت مي کند و خاصيت شفابخش دارد. جادوگر براي ادامه حيات خويش و ماندن در سنين جواني نياز دارد تا از اين گل نيرو بگيرد و از نور آن بهره مند شود. در همين حال، پادشاه اين سرزمين و همسرش صاحب يک دختر مي شوند که دچار بيماري شده است، براي درمان آن بيماري آنها به دنبال همان گل جادويي مي گردند و سرانجام با بدست آوردن تنها ساقه باقي مانده گل دخترشان نجات مي يابد. حالا جادوگر تنها راه چاره خويش را از دست داده است و براي بقاء خويش و جوان ماندن مخفيانه به قصر مي آيد تا تکه اي از موي دختر شاه را بچيند و با خود ببرد زيرا موي او خاصيت جادويي نور افشاني و شفابخشي گل را در خود جذب کرده و نگاه داشته است اما تلاش او فايده اي ندارد زيرا با چيدن موهاي دختر پادشاه اين خاصيت از بين مي رود. جادوگر نيز دختر را که کودکي بيش نيست مي ربايد تا بتواند جواني اش را حفظ کند. پس از سال ها حالا دختر که راپونزل نام دارد تبديل به دختري نوجوان با موهايي بسيار بلند شده است که در اين عمارت بلند مرتبه به تنهايي زندگي مي کند و از محيط بيرون و انسان هاي ديگر اطلاعي ندارد و تنها کسي که با او در ارتباط است همان جادوگر است که به اشتباه او را مادر مي داند. ماجرا اينگونه نمي ماند و با ورود يک جوان دزد به نام رايدر که از دست سربازان پادشاه در حال فرار است و تصادفي به مخفيگاه راپونز راه يافته است شرايط کاملا تغيير مي کند. راپونزل او را دستگير مي کند و تاج سرقت شده را مخفي مي کند. راپونزل به او پيشنهاد مي دهد تا اگر او را براي تماشاي مراسم پرواز فانوس ها به شهر ببرد او هم تاج را به او برگرداند. با قبول اين پيشنهاد آنها از برج خارج مي شوند. دنياي بيرون کاملا براي راپونزل غريبه است و سرشار از شگفتي برايش به نظر مي آيد. آنها به سمت شهر مي روند و در کافه اي با دار و دسته خلافکار هاي شهر که از دست رايدر بسيار عصباني هستند برخورد مي کنند و اين اتفاق با دخالت راپونزل تبديل به دوستي مي شود تا جايي که آنها رايدر و راپونزل را از دست سربازان فراري مي دهند. راپونزل و رايدر وارد شهر مي شوند و در جشن و پايکوبي مراسم هاي شهر شرکت مي کنند. از سوي ديگر جادوگر پير دو برادر دو قلو که شريک رايدر بودند و او آنها را قال گذاشته بود، پيدا مي کند و با دادن تاج طمع آنها را براي همکاري و دريافت پول بيشتر با او بر مي انگيزد. راپونزل حالا به آرزويش مي رسد و مراسم رها کردن فانوس ها را که هر سال به ياد دختر گمشده پادشاه رها مي شوند مي بيند. او از کودکي اين مراسم را از دوردست ها ديده و در آرزوي تماشاي آنها از نزديک بود، در اين بين شرکاي رايدر او را مي بينند و موفق مي شوند تا او را دست بسته در قايقي به سوي نگهبانان بفرستند و راپونزل را هم بربايند که با صحنه سازي جادوگر و بيهوش کردن آنها، نقشه جادوگر کامل مي شود و راپونزل که حالا فکر مي کند رايدر به او هم حيله زده و در پي مقاصد خويش بوده است دل شکسته با جادوگر به برج مي رود. اما در برج ناگهان خاطرات او دوره مي شود و چهره پدر و مادرش را مي بيند و در يک آن تمام ماجرا را متوجه مي شود. راپونزل که بسيار عصباني است در پي خروج از برج بر مي آيد ولي جادوگر پير که اين کار براي او به معني نابودي کامل است او را به زنجير مي کشد. رايدر در زندان قصر براي به دار آويخته شدن آماده مي شود اما در مرور وقايع متوجه اصل موضوع مي شود و تلاش مي کند تا به نجات راپونزل برود اما دير شده است و او زنداني است و ديگر کاري از دست او بر نمي آيد. ناگهان دار و دسته خلافکار ها به کمک او مي آيند و با هماهنگي او را از قصر فراري مي دهند. رايدر سوار بر اسب خويش که در تمام طول فيلم در حال نزاع و شيطنت با او است به سمت برج راپونزل مي رود. در هنگام ورود توسط جادوگر با خنجر زخمي مي شود. راپونزل از جادوگر مي خواهد تا اجازه دهد با استفاده از موهاي بلندش٬ زخم رايدر را شفا دهد و در مقابل او هم جادوگر را براي فرار و رفتن از اينجا همراهي مي کند اما رايدر بر خلاف انتظار در يک لحظه موهاي راپونزل را مي چيند که اين به معني از بين رفتن خاصيت جادويي و شفا بخش آنها است. جادوگر که ديگر منبعي براي قدرت خويش نمي يابد به سرعت پير شده و از بين مي رود. رايدر هم بعد از مدتي بهبود مي يابد و راپونزل را به قصر نزد پدر و مادرش مي رساند. نقد و تحليل: بي گمان والت ديزني از چهره هاي تاثيرگذار قرن بيستم بود و توانست مکتب و تفکر خويش را در خلق انيميشن ها و کسب درآمد و انتفاع رسانه اي از آنها به خوبي بنيان نهاده و به ارث بگذارد. استوديو والت ديزني در طول اين دوران به مرور از خط مشي نسبتا اخلاق گرايي که در آثار کلاسيک خويش بدان پايبند بود فاصله گرفته است و اين مسير به دست فراموشي سپرده شده است. در آثار کلاسيک والت ديزني همواره نقش خانواده يا ارزش هاي اخلاقي احساس مي شد و روي آنها مانند صداقت، وفاي به عهد و نيکي تاکيد مي شد و در جايي که يکي از اين ارزش ها وجود نداشت ديگري جاي آن ها را پر مي کرد. اين موارد اکنون تبديل به گمشده اي در فيلم «گيسو کمند» شده استدر آثار کلاسيک والت ديزني همواره نقش خانواده يا ارزش هاي اخلاقي احساس مي شد و روي آنها مانند صداقت، وفاي به عهد و نيکي تاکيد مي شد و در جايي که يکي از اين ارزش ها وجود نداشت ديگري جاي آن ها را پر مي کرد. اين موارد اکنون تبديل به گمشده اي در فيلم «گيسو کمند» شده است. بر خلاف تصور افسانه اي که متعلق به ملل ديگر بوده است به صورت دلخواه توسط استوديو والت ديزني مصادره به مطلوب شده است. داستان فيلم تنها به خاطر نقاط طلايي و عطف افسانه «گيسو کمند» داراي انسجام است و زد و خورد و تعقيب و گريز رايدر و همدستان دوقلو و دار و دسته خلاف کارها و اسب عجيب و غريب و سفيد رنگ او به آن اضافه شده است. داستان با وجود خاصيت شفابخشي گل جادويي که قدرت خود را از خورشيد مي گيرد و احتياج جادوگر پير بدان، شروع مي شود. تاکيدي بر قدرت خورشيد که در طول فيلم با نمادهاي فراواني در ميان شهر و مردم آن اشاره بدان مي کند شبهه خورشيد پرستي ساکنان اين شهر خيالي را مطرح مي کند. از سوي ديگر داستان باز هم انسجام ندارد. نقاط عطف داستان که همان ربودن دختر توسط جادوگر و نابودي او در انتها و بازگشت او به قصر است به سرعت روايت مي شود. در واقع آنها همان محل کنش داستان هستند که هيچ توجهي بدان نمي شود و تنها در حد يک نريشن ساده مورد اکتفا واقع مي شوند. بستر اصلي همان شخصيت راپونزل است که دختري بلوند و عاشق طبيعت است. او صادقانه حرف جادوگر پير را که همان رباينده اصلي او است سال ها باور مي کند که نمادي از معصوميت نهفته اش است. در سن ۱۸ سالگي او از جادوگر درخواست مي کند تا بتواند به محيط بيرون برود. به نظر مي آيد تقارن اين سن با سن قانوني بزرگسالي در قوانين تصادف نباشد. در واقع فيلمساز تلاش دارد تا اختيار عمل و آزادي فردي را براي نوجوانان در برابر والدين به نحوي نرم و تربيتي تبيين کند. راپونزل بر خلاف اجازه مادرش که همان جادوگر است به بيرون از منزل مي رود و با رايدر همراه مي شود. رايدر در نوع خود شايد جالب توجه باشد، خلافکاري بذله گو و شاد و جوان و خوشرو اما با نگاهي به آثار ساخته شده ديزني شخصيتي تکراري و خسته کننده به نظر مي آيد چرا که در واقع انعکاسي مدرن شخصيت هاي خلافکار اما پايبند به اصول اخلاقي چون رابين هود است اما اين شخصيت ديگر تناسب چنداني با رابين هود ندارد و تنها در پي منافع خويش است و از هيچ حقه و حيله اي در راه رسيدن به اهدافش دوري نمي کند. خانواده در اين فيلم فاقد جايگاه است و والدين راپونزل تنها در حد اشک و ناله در فراق او ديده مي شوند. فضاسازي و طراحي لباس و اکسسوري هاي کاراکترها نيز برگرفته از فضاي قرون وسطي اروپا است. لباس ها و تجهيزات شباهت زيادي به اين دوره يافته اند. گرچه مواردي نقيض اين مورد نيز يافت مي شود مانند کلاهخود سربازان که شباهت هايي به ارتش امپراطوري آلمان و فرانسه در چند قرن گذشته يافته است اما با اين وجود فضاي کلي اثر اروپاي سده هاي گذشته را متصور مي سازد. در عين حال ساخت اين انيميشن در زمان خويش يک قمار بزرگ توسط ديزني به شمار مي رفت. شايد باور اين موضوع براي مخاطبان سخت باشد اما بودجه ساخت اين انيميشن ۲۶۰ ميليون دلار اعلام شده است در حالي که انيميشن هاي امروزي با ارقامي در حدود ۱۰۰ الي ۱۵۰ ميليون دلار ساخته مي شوند. «گيسو کمند» در گيشه فروش توانست به رقم ۵۹۱ ميليون دلار دست يابد که مي توان موفقيت نسبي را براي اين فيلم در نظر گرفت. ابعاد فني اين فيلم نيز درخور توجه هستند. براي نخستين بار ديزني اقدام به شبيه سازي مو و لباس در يک اثر سينمايي با تکنيک سه بعدي کرد، حاصل کار نيز بسيار عالي بود. تا پيش از «گيسو کمند» هيچ اثر سينمايي نبود که تا اين اندازه موفق به شبيه سازي مو و لباس کاراکترها در ابعاد زياد پرداخته باشد. متحرک سازي روان و نرم و در عين حال پر احساس اين انيميشن نقطه قوت و قدرت اين اثر شده است. حرکت کاراکترها و مخصوصا اداي جملات و اجراي آنها بسيار هنرمندانه و لطيف از آب درآمده است. جالب است بدانيد شبيه سازي مو در اين پروژه حاصل تلاش دانشجوي ايراني بوده است که مشغول تحصيل در رشته کامپيوتر بوده است و موضوع پايان نامه خويش را شبيه سازي مو در رايانه يا انيميشن هاي رايانه اي انتخاب کرده بود. استوديو والت ديزني نيز با آغوش باز از اين دانشجوي خلاق و باهوش استقبال کرد و دانش فني و نبوغ او باعث شد تا ديزني بتواند در ابعاد سينمايي يک سيستم شبيه سازي مو را ايجاد کرده و از آن بهره برداري نمايد. بدون شک جلوه هاي شيبه سازي شده مو در اين اثر سبب جذب مخاطبان زيادي شد، نکته اي که در واقع حاصل همکاري علم و تجارت و هنر است. با کانال تلگرامي «آخرين خبر» همراه شويد