خبرآنلاين/ مهري مهران که روزگاري ستاره تئاتر بود حالا از جفاي روزگار و بيمهري به هنرمندان ميگويد.
اين را که زندگي بالا و پايين دارد همه شنيديم و اينکه هنر عرصه بيرحمي است را هم. اما نکته اينجاست که اگر هنر در تمام دنيا بيرحم و هنرمندان گرفتار هستند، اين موضوع به خاطر مسائل سياسي و برخي تحولات در کشور ما پررنگتر است. بسياري از ستارههاي سينما و تئاتر پيش از انقلاب، پس از اين تحول تاريخي، ديگر مجال حضور در اين عرصه را نداشتند و آنهايي که در کشور مانده بودند تا حدودي مورد بيمهري قرار گرفتند.
مهري مهران يکي از بازيگران فيلم مشهور «سلطان قلبها»ست. او پس از انقلاب در يک سريال تلويزيوني و چندين تئاتر ايفاي نقش کرد. اما الان سالهاست به خاطر بيماري بازنشسته شده. در خانهاي حوالي گمرک تهران، شنونده غصهها و غمها و البته خاطرات شيرين اين بازيگر پيشکسوت بوديم.
اولين باري که جلوي دوربين رفتي چه زماني بود؟
يادم نيست ولي ميدانم عزيز رفيعي فيلمبردار بود. من تازه ۱۵ ساله شده بودم. عزيز رفيعي خيلي براي من زحمت کشيد. بعد، امير شروان بود.
براي چه فيلمي بود؟
درست يادم نيست. يکي «عروس ملانصرالدين» بود و يکي ديگر هم «زني به نام شراب» که با بهروز وثوقي بازي کردم. اولين تئاترم هم با تفکري بود. حتي مشايخي هم نبود. نميدانم چرا اينها استاد شدند من نشدم؟ من اول با ايرج دوستدار و استاد تفکري کار کردم. «مشتي باد» را من کار کردم. من آن زمان از کلانتري دو تا محافظ داشتم که اينها من را از تئاتر به خانه ميآوردند.
در کدام تئاتر بازي ميکردي؟
تئاتر اسماعيل بهتاش، بعد تئاتر تفکري، بعد جامع باربد و ... همه تئاترهاي لالهزار کار کردم. آخرين تئاترم هم پارس در خيابان انقلاب بود که «انسانها» را بازي کردم.
بعد از انقلاب هم بازي کرديد؟
تا سال ۸۵ بازي ميکردم. يک سريال هم داشتم به نام «پروندههاي مجهول» که با عبدالرضا اکبري و شيرين بينا بازي ميکردم.
اوج کار شما در کدام فيلم بود؟ خودت کدام نقشت را بيشتر دوست داري؟
من نقش خيلي بازي کردم ولي هميشه نقشهاي منفي به من ميدادند بس که خوشگل بودم. يک بار هم به آقاي شروان گفتم يک رل مثبت به من بده، گفت آخه اينها به تو ميآيد.
آن زمان بچه بود؟
نه، يک دختر خيلي جاافتاده بود که بعدش همسر محمود بابايي شد.
با فردين هم کار کرديد.
بله. «سلطان قلبها» را بازي کردم.
کدام نقش؟
الان باز بخواهم بگويم گريهام ميگيرد، باز نقش منفي بود. اسم کاراکترم فتنه بود.
غير از «سلطان قلبها» رل ماندگار سينمايي داشتيد؟
همان «زني به نام شراب» که با فريبا خاتمي و بهروز وثوقي کار کردم. خيلي فيلم کم بازي کردم. برايم محدود بود، چون همسرم خيلي اجازه نميداد.
شما خيلي زود ازدواج کرده بوديد؟
۱۸ سالم بود که ازدواج کردم و ۲۰سالگي هم مادر شدم.
چه سالي بود؟
ازدواجم يادم نيست ولي سال ۱۳۳۸ پسر بزرگم به دنيا آمد که الان فرانسه است.
خيلي از هنرمندان آن زمان بعد از انقلاب ماندند و برچسب فيلمفارسي به آنها خورد. ملکمطيعي، ارحامصدر، خود فردين، تقريبا همه هم مشکلات شما را داشتند.
همه پسانداز داشتند. من ۱۸ سالم بود خانه ۳ طبقه داشتم، پسر کوچکم که به دنيا آمد بيماري داشت. آن زمان خانهام را ۷۵ هزار تومان فروختم، ماشين و طلاهايم را هم فروختم خرج اين پسرم کردم. اين هم الان خرج من ميکند و الان ديگر بسش است خسته شده.
براي تئاتر شبي چقدر ميگرفتند؟
اولين کاري که بازي کردم شبي ۱۸ تومان ميگرفتم.
کجا با همسرتان آشنا شديد؟
لژ ميخريد ميآمد مينشست نمايشهاي من را ميديد و ديگر ولم نکرد.
وقتي انقلاب شد چه کردي؟ اولين فيلمي که کار کردي چه زماني بود؟
تئاتر کار ميکردم بعد دهه ۸۰ سريال بازي کردم.
چند سال بعد از انقلاب بيکار بودي؟
شش، هفت سال.
کسي نميگفت بيايي بازي کني؟
ميگفتند من ميترسيدم. اول انقلاب تئاتر نصر را آتش زدند من گريم و آرايش تئاتر داشتم. از بالکن کمکم کردند آمدم پايين، يک ماشين گرفتم که به خانهمان در گيشا بروم. سر گيشا که رسيدم گفتند حکومت نظامي شده. من رفتم داخل يک کيوسک تلفن، دو تا مامور آمدند رد شوند من هميشه مديون آنها هستم. من را ديدند فکر کردند عروسک است. چون گريم تئاتر بود. در را باز کردند گفتم من را نکشيد من تئاتر بودم دو تا بچههايم خانه هستند. من را بردند تا در خانهام رساندند. بعد از آن ديگر ترسيدم تئاتر بروم. پروندههاي ما هم همانجا سوخت و ما هم از يادها رفتيم.
بعد چه شد که دوباره پيشنهاد کار به شما دادند؟
خودم رفتم. آدم بايد خودش را وفق بدهد. رفتم، دوباره من را شناختند و باز مشغول شدم.
اين که ميگوييد بعد از جنگ است؟
بله. حدود سال ۶۸ بود.
آن زمان چقدر ميگرفتيد؟
۱۵۰ تومان فکر کنم.
پس هنوز هم درآمدتان خوب بوده.
آخرش بود ديگر. بعد از آن هم کلي دوندگي کردند تا ما را بيمه کردند.
الان بازنشسته هستيد؟
بله. سال ۸۵ کمرم را عمل کردم، با عصا شدم ديگر نتوانستم کار کنم. گرچه بعد از آن هم آقاي اميري گفتند يک پيس است چون قبلا کار کردي بايد کار کني. رفتم کار کردم. الان دلم لک زده براي تئاتر.
الان پيشنهادي نداري؟
الان تمام اين غريبهها را ميآورند چون دوست دارند جلوي دوربين بيايند. ما پولي هستيم ما را نميخواهند.
از همدورههاي خودت خبر داري؟ مثلا از وضعيت کتايون...
کتايون از من خيلي بزرگتر است. ملکه رنجبر هم از من خيلي بزرگتر است. همه الان اوضاع خوبي ندارند.
با ثريا قاسمي همسن هستيد؟
نه. با مادرش کار کرده بودم در يک تئاتر، با نادره. من متولد ۱۳۱۸ هستم.
آن ها هم روزگار سختي را گذراند. اينطور نيست که بگوييد فقط به شما نميرسند.
آنها از قبل داشتند. من هم داشتم ولي خرج بچهام کردم. بچهام برايم مهم بود هيچ چيز ديگر مهم نبود. الان اگر آن پول و خانه را داشتم اين وضعيت نبودم ولي همه را خرج بچهام کردم خيلي هم راحت ميگويم.
چه کسي بايد کاري کند که نکرده؟
نميدانم. اصلا اداره تئاتر نميروم. کاري نميکنند. هر جا برويم ميگويند بودجه نيست ولي آقاي سام براي صندوق هنرمندان با پيگيري آقاي فتحعليبيگي اسم من را نوشتند.
بازنشستگي چقدر ميگيري؟
۳۳۴ تومان. من ۱۰ ساله هستم. به خدا خرج يکي از داروهايم هم نميشود. نميدانم به کجا پناه ببرم. نميدانم چرا خدا دارايي ميدهد و بعد پس ميگيرد. من همه چيز داشتم و حالا هيچ ندارم. باز هم خدا را شکر ميکنم اما ايکاش اقلا ميتوانستم سرپناهي براي خودم داشته باشم تا سربار پسرم نباشم. او خرج خودش را دربياورد شاهکار کرده، من از او توقعي ندارم. اما ايکاش کسي به دادم برسد. همين الان ديگر گوشم نميشنود، بايد يک سمعک بگيرم، گفتهاند ۱ ميليون و ۸۰۰ هزار تومان. واقعا ندارم. کل پولي که در پايان هر ماه دستم ميآيد حدود ۶۰۰ هزارتومان است، آن وقت خرج داروهايم را بياييد ببينيد. از آن طرف هم، دلم براي تئاتر لک زده اما خانهنشين هستم.
همراهان عزيز، آخرين خبر را بر روي بسترهاي زير دنبال کنيد:
آخرين خبر در تلگرام
https://t.me/akharinkhabar
آخرين خبر در ويسپي
http://wispi.me/channel/akharinkhabar
آخرين خبر در سروش
http://sapp.ir/akharinkhabar
آخرين خبر در گپ
https://gap.im/akharinkhabar
بازار