نماد آخرین خبر
  1. جذاب ترین ها
  2. برگزیده
سینما و چهره ها

یک هفته و چند چهره؛ جنجال محسن افشانی و دلتنگی بهروز

منبع
برترين ها
بروزرسانی
یک هفته و چند چهره؛ جنجال محسن افشانی و دلتنگی بهروز
برترين ها/ چيزي که در مورد مرگ «قاسم افشار» کمتر به آن اشاره شد، مرگ آدم‌هايي است که خاطرات ما را ساخته اند و حالا فقدان آن‌ها گذر روزگار را نشانمان مي‌دهد، روزگاري که احتمالا نامراد بوده که کليد واژه محبوبش «نوستالژي» شده است. فوتساليست‌هاي زن يا (سرکوب هفته) بانوان فوتساليست ايران براي دومين بار قهرمان آسيا شدند، قهرماني در آسيا براي فوتبال مردانه هم آرزو شده و اين که خانم‌ها با پوششي متفاوت قهرمان مي‌شوند، حتما اتفاق ويژه‌اي است و شايسته تقدير است؛ هم به خاطر تلاش مضاعفي که بايد داشته باشند و هم به خاطر جامي که به ايران مي‌آورند. اما در واکنش به اين قهرماني دو گروه با نوع مواجهشان، در واقع فرايند سرکوب زنان را تقويت کرده اند. گروه اول را که مي‌دانيم و، اما از دومي‌ها... گروه اول؛ صدا و سيما و... تلويزيون به مثابه فراگيرترين رسانه در کشور که تا دوردست‌ها هم ضريب نفوذ دارد، از پخش و رسانه‌اي کردن يک قهرماني ملي طفره مي‌رود و با امتداد محدوديت‌هايي که ديگر در روزگار رسانه زده امروز و عصر سلطنت گوشي‌هاي همراه محلي از اعراب ندارد، فقط و فقط به يک سري از دختران پرتلاش اين مملکت کم لطفي مي‌کند و بس. سرکوبي که از سمت صدا و سيما در حق تيم ملي بانوان مي‌شود آشکار است و صغير و کبير متوجه آن مي‌شوند. چون مردم تصميماتي اين چنيني را بنا به تجربه مي‌شناسند و براي آن ها، اين اتفاق جديدي نيست. گروه دوم؛ مدافعان فرمال حقوق زنان! گروه دوم سرکوب کنندگان، اما بيشتر محل بحث اين ستون هستند. همان‌ها که از قهرماني تيم ملي بانوان فوتسال درآسيا بستري براي ژست سازي‌هاي روشنفکر پسند مي‌سازند، اما در واقع به طور پنهان همکار و همراه همان صدا و سيمايي‌ها مي‌شوند. چه بسي اگر حذف و سانسور فوتساليست‌هاي خانم در صدا و سيما براي آن‌ها بغض و عقده ايجاد مي‌کند، توجه غلو شده و تبريک‌هايي که تمرکز روي محدوديت‌هاي آن‌ها دارد هم حس خوبي نمي‌دهد. در واقع اين جنس رفتار‌ها بيشتر از آن که پيام آور شادي باشد، تاکيد روي جنسيت دارد و از همين منظر سرکوب گر است. آن‌هايي که به بهانه تبريک به طرز غلو شده‌اي از مظلوميت زنان ايراني مي‌گويند، در واقع فرصتي يافته اند که تمايلات روشنفکرمآبانه جعلي خودشان را ارضا کنند، وگرنه پيام تبريک نياز به برچسب‌هاي جنسيتي ندارد. مراد اين نقد البته سلبريتي هاست، وگرنه يک مقام مسئول که حرفش برو دارد، بايد از هر فرصتي براي لابي و چانه زني و حتي تهييج افکار عمومي استفاده کند و يا حتي يک روزنامه نگار هم بايد نقطه سياه يک اتفاق سفيد را نشانمان دهد، اما آن سلبريتي که از پس يک قهرماني فرصتي براي روشنفکر نشان دادن خودش مي‌سازد در واقع کاسب است و در اين ماجرا همکار همان مديران تنگ نظر تلويزيوني است! در اين ميان بيچاره فرشته کريمي و يارانش که نه تنها از سمت برخي تصميم گيرندگان، بلکه حتي از سمت بخش قابل توجهي از مردم منکوب مي‌شوند؛ همان‌ها که با توجهي کاذب، «زن» را در مقامي فروتر و مظلوم‌تر نسبت به مرد قرار مي‌دهند و نمي‌گذارند يک جامعه فرايند‌هاي طبيعي را براي همسان سازي جنسيتي طي کند. گاهي اين موج برابري خواهي بايد رها شود تا روزگار همسانش سازد. اين دخالت‌هاي فرماليته و فرمايشي فقط نيمي از جامعه يا همان زنان را در موقعيتي قرار مي‌دهد که دائما حس مي‌کنيم، نياز به مدافع و قيم دارد و اصلا همين حس نياز به مدافع داشتن و قيم مآبانه رفتار کردن در امتداد همان نگاه مرد سالار قرن‌هاي گذشته است؟ نيست؟ خلاصه اين که از زنان فرصت ساختن نهايت مردسالاري است. محسن افشاني يا (آينه هفته) محسن افشاني موجود عجيبي است او فرصت مطالعاتي بي نظيري است براي کژي‌هايي که جامعه ايراني در خودش رشد داده و همه‌ي اين کژي‌ها يا حداقل بخش قابل توجهي از آن در وجود محسن افشاني تبلور يافته. گل درشت ترينش همين ميل ناصواب به «شهرت طلبي» است که افشاني حد اعلاي آن را دارد. او دائما مي‌خواهد با هر عنوان در صدر رسانه‌ها باشد، فرقي نمي‌کند با يک بيانيه ماشيني در تکفير روح الله زم و آمد نيوز و يا حضور غير مترقبه در استاديوم آزادي و يا حتي سلفي با همسر در استخر! او تمايلي است آشکار براي شهرت طلبي، همان که خيلي هامان داريم يکي مان دابسمش ساز مي‌شود، يکي ميل به خوانندگي مي‌کند، يکي رداي لاکچري مآبي مي‌پوشد و... افشاني همه‌ي اين‌ها را با هم دارد و از المان‌هاي شهرت طلبي همه را اجرايي مي‌کند. البته که او نمونه آماري خوبي براي مطالعات کژي‌هاي يک جامعه است. او متوهم هم هست و گمان مي‌کند قدرت تاثير گذاري زيادي دارد. همان که خيلي هامان دچارش هستيم! مثلا شماره حساب اعلام مي‌کند و لباس خير خواهي مي‌پوشد. همين لباس خيرخواهي را تن خيلي از مردمان اين شهر مي‌توان ديد و حتما قاطبه آن‌ها نيت پاکي دارند و واقعا قرار است کاري کنند، اما چه کسي است که نداند خيلي از خيرخواهانه رفتار کردن‌ها رفتاري برآمده از موج‌هاي ايجاد شده است و در خودش وهم دارد، ريشه چنين رفتار‌هايي گا‌ها فقط براي ايجاد جايگاه اجتماعي و افزايش ضريب نفوذ است. افشاني عصاره چنين رفتاري است. مرضي که چند وقتي است در قالب خيريه‌ها رشد عجيبي داشته و دارد ساختاري و تشکيلاتي مي‌شود. افشاني را نبايد از دست داد، بايد فرصت جولان او را فراهم کرد، چون نماد ريا کاري است و باز اين درد مشترک خيلي از ماهاست. او به فلان بار در دبي مي‌رود، عکس‌هاي آن چناني اش از آن طرف آب‌ها مي‌رسد، اما دائما در تمام صحبت هايش به دنبال حلقه‌ي وصلي با نظام و مذهب مي‌گردد. گويي او قرار است با اين رفتار متنقاض تابلوي نظامي مقدس باشد که نيست، افشاني در واقع ريا کاري مي‌کند و سعي مي‌کند، چيزي نشان بدهد که نيست او زندگي خصوصي جنجالي دارد، اما خودش را مقيد و مذهبي و در چارچوب نشان مي‌دهد. چقدر از ما‌ها به اين بيماري مبتلا هستيم؟ کاري به سهم جامعه در ساختن چنين شخصيت‌هايي نداريم؟ اما سهم خودمان چقدر است؟ و اين فهرست را مي‌شود ادامه داد؛ افشاني عصاره‌اي است از آن چه که ما انکارش مي‌کنيم و، اما به آن مبتلاييم و ما کاستي هامان را در قامت او مي‌بينيم و دوباره فرافکني مي‌کنيم که انگار او در اين پازل تنهاست و البته که نيست. ما همه جنس جور اين طرح متنقاض و تاسف انگيز هستيم. او آينه است و فرصت تماشاي اين آينه يادمان مي‌آورد که به چه مرض‌هايي مبتلا شده ايم. سهم خودمان؟ اين کليدي‌ترين پرسش اين روزهاست در تمام ناملايمت‌هاي اجتماعي و سياسي و فرهنگي؟ سهم خودمان؟ بهروز وثوقي يا (هنرمند هفته) نامه پرسوز و گداز بهروز خان وثوقي که در قالب يک پُست اينستاگرامي منتشر شد، بازتاب زيادي داشت. بهروز وثوقي در کهنسالي و غربت از دلتنگي نوشته بود و موجي از ستايش از او به راه افتاد. خيلي‌ها طوري نوشتند و ستايشش کردند که انگار اين غربت نشيني تحميلي که گريبان خيلي از اهالي فرهنگ و هنر اين مملکت را گرفته، همين دو روز پيش اتفاق افتاده و غافلگير شده اند! به هر حال اين گسست و اين چند پارگي يک فرايند تاريخي شده است و مربوط به چهل سال پيش است، با کمي به عقب نگريستن و واقعيت آن روز‌هاي نخستين را ديدن، شايد خيلي چيز‌ها دستمان بيايد. اگر عالم واقع امکان سفر در زمان را نمي‌دهد، دست کم کتاب‌ها و مکتوبات بي طرف تري هست که ذهن ما را به آن چه که کرده ايم روشن مي‌کند و اين ذهن‌هاي روشن شده در حداقلي‌ترين خاصيت ما را از تکرار اشتباهات در آينده‌هاي نزديک و دور پرهيز مي‌دهد. فائقه آتشين سال‌هاي ابتدايي انقلاب را در ايران ماند و بعدتر در دهه هفتاد تصميم به مهاجرت گرفت، از او کتابي هست که خاطراتش از روز‌هاي ابتداي پس از انقلاب را در آن مکتوب شده. آتشين از زندگي اش دربحبوحه انقلاب مي‌گويد، آن بخش‌هايي که مربوط به محروميت او از خواندن و يا خانه نشيني اش مي‌شود، حرف تازه‌اي ندارد و همه مي‌دانيم برخي تصميم گيرندگان چه نگاهي به هنرمندان قبل از انقلاب داشته اند. نکته جالب اين کتاب، اما شکل برخورد مردمي است که حالا همان‌ها پاي پُست وثوقي برايش غش و ضعف مي‌روند، آتشين در جايي از خاطراتش مي‌گويد که براي خريد نان و ميوه هم جرات خروج از خانه نداشته و به محض اين که توسط مردم عادي شناخته مي‌شده با لعن و نفرين حتي پرتاب آب دهان از سمت آنان مواجه مي‌شده است. تعجب آورهم نيست، چون ما همان مدل رفتاري را بازهم ادامه داده ايم و مي‌دهيم. اگر فائقه آتشين در سال ۵۹ خورشيدي، هنرمند بدنام درباري ناميده مي‌شد و حالا از پس تالمات روحي نابساماني‌هاي مملکت، دوباره «شاه ماهي» شده، در واقع نشان مي‌دهد تا زماني که قضاوت هايمان مملو ازغرض‌ها مرض‌هاي سياسي باشد، امکان دارد اين بازي را با آدم‌هايي ديگر هم تکرار کنيم و همين بلا را سرشان بياوريم. به عبارتي اگر افکار عمومي در سال‌هاي ابتدايي انقلاب، استعداد حذف و تسويه حساب نشان نمي‌دادند، هيچ مقام مسئولي نمي‌توانست جامعه فرهنگي ايران را دچار چنين گسستي کند، که مهم‌ترين آدم هايش در لس آنجلس پراکنده شوند. اين استعداد فکر و مريض که ريشه از قطب بندي‌هاي سياسي و مرزبندي‌ها مي‌گيرد، هنوز هم در جامعه نفس مي‌کشد، هر آن امکان دارد براي ديگراني، چون «حاتمي کيا» اين بلا نازل شود از سمت افکار عمومي. کما اين که بار‌ها او وهمفکرانش به خاطر نزديکي به نهاد‌هاي رسمي تکفير مي‌شوند و کارشان در قالب هنر که نه و در قالب سياست قضاوت شده است. الغرض اين که جاي وثوقي مثل خيلي‌هاي ديگر خاليست، اگر ايران ان قدر کوچک شده و براي بچه‌هاي خودش جايي ندارد، از فکر‌هاي کوچک است، يک تاريخ و يک مردم فرصت تکرار يک اشتباه را ندارند، همين همراهان عزيز، آخرين خبر را بر روي بسترهاي زير دنبال کنيد: آخرين خبر در سروش http://sapp.ir/akharinkhabar آخرين خبر در ايتا https://eitaa.com/joinchat/88211456C878f9966e5 آخرين خبر در آي گپ https://igap.net/akharinkhabar آخرين خبر در ويسپي http://wispi.me/channel/akharinkhabar آخرين خبر در بله https://bale.ai/invite/#/join/MTIwZmMyZT آخرين خبر در گپ https://gap.im/akharinkhabar