برترين ها/ ژرار زاويه مارسل دُپارديو يا ژرار دوپارديو (Gérard Depardieu) زاده ۲۷ دسامبر ۱۹۴۸، بازيگر، فيلمساز و تاجر فرانسوي و يکي از پر کارترين هنرپيشههاي کاراکتر در تاريخ سينما است که از سال ۱۹۶۷ تابحال حدود ۱۷۰ فيلم کار کرده است.
برترين ها: ژرار زاويه مارسل دُپارديو يا ژرار دوپارديو (Gérard Depardieu) زاده ۲۷ دسامبر ۱۹۴۸، بازيگر، فيلمساز و تاجر فرانسوي و يکي از پر کارترين هنرپيشههاي کاراکتر در تاريخ سينما است که از سال ۱۹۶۷ تابحال حدود ۱۷۰ فيلم کار کرده است. دوپارديو به خاطر نقش آفريني در فيلمهاي «آخرين مترو» (۱۹۸۰) که برايش جايزه سزار بهترين بازيگر نقش اول مرد را دريافت کرد، فيلم «پليس» (۱۹۸۵) که برايش جايزه بهترين بازيگر نقش اول مرد جشنواره فيلم ونيز را دريافت نمود، «ژان دو فلورت» (۱۹۸۶) و «سيرانو دو برژراک» (۱۹۹۰) که جايزه بهترين بازيگر نقش اول مرد را از جشنواره فيلم کن، دومين جايزه سزارش و از همه مهمتر نامزدي اسکار بهترين بازيگر نقش اول مرد را کسب کرد، مورد تحسين و تمجيد فراوان منتقدين قرار گرفته است.
در فيلم کمدي «گرين کارت» (۱۹۹۰) ساخته پيتر وير ايفاي نقش نمود که جايزه گلدن گلوب را گرفت و پس از آن در فيلمهاي هاليوودي با بودجههاي بالا مانند فيلم «۱۴۹۲: فتح بهشت» (۱۹۹۲) ساخته ريدلي اسکات، «هملت» (۱۹۹۶) ساخته کنث برانا، «مردي با نقاب آهني» (۱۹۹۸) ساخته رندال والاس و «زندگي پاي» (۲۰۱۲) ساخته انگ لي، درخشيد. وي نشان شواليه لژيون دونور و نشان ملي لياقت را دارد. از ژانويه ۲۰۱۳ از سوي ولاديمير پوتين، رئيس جمهور روسيه، شهروندي روسيه به وي اعطا شد و در همان ماه دوپارديو سفير فرهنگي مونته نگرو نيز شد. در کل، طي دوران حرفهاي اش، دوپارديو ۱۷ بار نامزد جايزه سزار بهترين بازيگر نقش اول مرد شده و دو بار اين جايزه را در سالهاي ۱۹۸۱ و ۱۹۹۱ برده است. وي در سال ۱۹۹۰ براي نقشش در فيلم «سيرانو دو برژراک» نامزد جايزه اسکار نيز شد.
ژرار در شاتورو در منطقه اندر، فرانسه به دنيا آمد. وي يکي از پنج فرزند آن ژَن ژوزف و رنه ماکسيم ليونل دوپارديو (فلزکار و آتش نشان داوطلب) است. او که در سن ۱۳ سالگي ترک تحصيل کرده بود، شغلي در يک چاپخانه پيدا کرد، ولي دله دزدي نيز ميکرد که باعث شد بالاخره دستگير شود، ولي با آزادي مشروط از زندان رهايي يافت. در سن ۱۶ سالگي، دپارديو شاتورو را به مقصد پاريس ترک کرد و بازيگري را در سالن تئاتر کمدي جديدي به نام "کافه دو لا گار" در کنار پاتريک دوور، رومن بوتِي، سوتا، کُلوش و ميو-ميو آغاز نمود. رقص را نيز از ژان-لوران کوشه ياد گرفت.
اولين فيلمي که ژرار در آن ديده شد، فيلم کمدي «مکان رفتن» ساخته برتران بليه در سال ۱۹۷۴ بود و از ديگر فيلمهاي مهمي که او در آنها بازي کرده ميتوان به فيلم تاريخي حماسي «۱۹۰۰» (۱۹۷۶) ساخته برناردو برتولوچي در کنار رابرت دنيرو و «آخرين مترو» (۱۹۸۰) ساخته فرانسوا تروفو اشاره نمود که براي اين فيلم آخر ژرار اولين جايزه سزار بهترين بازيگر مرد خود را دريافت کرد.
پروفايل بين المللي دوپارديو با ايفاي نقش کشاورز گوژپشت بخت برگشتهاي در فيلم «ژان دو فلورت» (۱۹۸۶) ارتقا يافت و نقش آفريني درخشانش در «سيرانو دو برژراک» (۱۹۹۰) برايش تحسين منتقدين را به همراه آورد و براي اين فيلم دومين جايزه سزار بهترين بازيگر نقش اول مرد، جايزه جشنواره کن بهترين بازيگر مرد و نامزدي جايزه اسکار را کسب کرد.
در کمدي رمانتيک انگليسي زبان «گرين کارت» (۱۹۹۰) ساخته پيتر وير، درخشيد و براي اين درخشش جايزه گلدن گلوب را گرفت. از آن پس در فيلمهاي انگليسي زبان بسياري از جمله «۱۴۹۲: فتح بهشت» (۱۹۹۲) ساخته ريدلي اسکات، «هملت» (۱۹۹۶) ساخته کنث برانا و «زندگي پاي» (۲۰۱۲) ساخته انگ لي، بازي کرد. اخيراً نيز نقش اوبليکس را در چهار فيلم اکشن-زنده «آستريکس» ايفا نموده که ميگويند در اين سري فيلمها بوده که ملاني لوران در سن ۱۴ سالگي کشف شده است.
در سال ۲۰۰۸ در فيلم «بابيلون اي. دي» و در سال ۲۰۰۹ دوپارديو اجراي نادري در «نفرت» ساخته ساردو در جشنواره راديو فرانس و مونپليه لانگدوک روسيون همراه با فني اردان داشت که در نهايت در فرانس موزيک پخش شد. در سال ۲۰۱۳ وي در فيلم مستقلي با عنوان «خداحافظي با احمق ها» درخشيد. دوپارديو به عنوان کاراکتر اصلي «انتورپ» نمايشي در «سه گانه اروپايي ها» (بروژ، انتورپ، تروورن) اثر فيلمنامه نويسي بريتانيايي، نيک آود، ايفاي نقش کرده است.
دوپارديو در سال ۱۹۷۰ با اليزابت گوئينيو ازدواج کرد که از او صاحب دو فرزند به نامهاي گيوم و ژولي شد که هر دو بازيگر شدند. در ژانويه ۱۹۹۲ که از همسرش اليزابت جدا شده بود، از کارين سيلا (مدل) صاحب دختري به نام رکسان شد. در سال ۱۹۹۶ اليزابت را طلاق دارد و با کارول بوکه دوست شد که اين دوستي از سال ۱۹۹۷ تا ۲۰۰۵ ادامه داشت. در جولاي ۲۰۰۶ صاحب پسري به نام ژان، از هلن بيزو (طراح جواهرات)، شد. از سال ۲۰۰۵ تاکنون وي با کلمانتين ايگو زندگي ميکند.
در اکتبر ۲۰۰۸، پسر دوپارديو، گيوم، در سن ۳۷ سالگي در اثر سينه پهلو از دنيا رفت. عفونت ناشي از پيچيدگي پس از جراحي قطع پاي گيوم بود. مصرف مواد مخدر سلامت او را به شدت تحت تأثير قرار داده بود و تصادف با موتورسيکلت منجر به چندين عمل جراحي شد تا بتوانند پايش را حفظ کنند. عفونتهاي پس از جراحي پيچيدگيهاي زيادي بوجود آورد که در نهايت مجبور شدن پاي گيوم را قطع کنند.
در سالهاي اخير، دوپارديو به خاطر رفتارهايش توجه رسانهها و مسئولين دولتي را جلب کرده است. در ماه اوت ۲۰۱۲، وي متهم به ضرب و شتم و مشت زدن به يک موتورسوار در پاريس شد. در نوامبر ۲۰۱۲ به خاطر رانندگي تحت تأثير الکل بازداشت شد. وي از سال ۲۰۱۲ تاکنون رسماً مقيم بلژيک است. ژان-مارک آيرو، نخست وزير فرانسه، اين عمل او را مورد انتقاد قرار داد. در دسامبر ۲۰۱۲ دوپارديو علناً اعلام کرد که ميخواهد پاسپورت فرانسوي خود را پس بدهد.
در ژانويه ۲۰۱۳، ولاديمير پوتين، رئيس جمهور روسيه، حکمي اجرايي امضا کرد و طي آن شهروندي روسيه را به دوپارديو اعطا کرد. ژرار در مصاحبه بعدي اش، به منتقدين پوتين حمله کرد و حتي در زندگي نامه اش گفت که پوتين فوراً از جنبه شرورانه او خوشش آمده است. در ژانويه ۲۰۱۳ وي سفير فرهنگي مونته نگرو شد. در تابستان ۲۰۱۵، به علت مسائل سياسي بين روسيه و اوکراين، تماشاي فيلمها و نمايشهاي دوپارديو در تلويزيون و سينماي اوکراين ممنوع اعلام شد.
حقايقي درباره ژرار دوپارديو که شايد ندانيد:
۱. در زمان فيلمبرداري فيلم «آستريکس و اوبليکس عليه سزار» (۱۹۹۹) در پاريس با موتورسيکلتش تصادف کرد و در بيمارستان بستري شد.
۲. در سال ۱۹۹۰ در فرانسه محکوم به دو ماه زندان و ضبط گواهينامه رانندگي اش به خاطر رانندگي در حالت مستي شد.
۳. پس از حمله قلبي در جولاي ۲۰۰۰، تحت عمل جراحي بايپاس قلب فوري قرار گرفت.
۴. اليز، همسر گيوم دوپارديو، در ژانويه ۲۰۰۱ دختري به دنيا آورد که ژرار را پدربزرگ کرد.
۵. دوپارديو نام خانوادگي رايجي در مرکز فرانسه است.
۶. مجله تايم به اشتباه ادعا کرده بود که دوپارديو در ۹ سالگي در آزار جنسي يک نفر مشارکت داشته و اين ادعا بر اساس مصاحبهاي مطرح شده بود که ۱۳ سال قبل انجام شده بود و اين ادعا ناشي از ترجمه نادرست اين مصاحبه بود. از آن به بعد دوپارديو نسبت به ترجمه حرف هايش بسيار حساس و دقيق است.
۷. در سال ۱۹۹۲ دوپارديو رئيس هيئت داوران در جشنواره فيلم کن بود.
۸. صاحب دو رستوران در ميدان گايون پاريس به نامهاي «لا فونتن گايون» و «لکاي دو لا فونتن» است.
۹. در اکتبر ۲۰۰۵ اعلام کرد که قصد دارد از بازيگري بازنشسته شود و گفت که معتقد است به اندازه کافي فيلم ساخته و حالا ميخواهد روي علايق ديگرش تمرکز کند.
۱۰. بيش از ۳۰ سال است که با رابرت دنيرو دوستي نزديکي دارد، زيرا اين دو در فيلم «۱۹۰۰» (۱۹۷۶) ساخته برناردو برتولوچي همبازي بودند.
۱۱. براي نقش مکس در فيلم گانگستري «روزي روزگاري در آمريکا» (۱۹۸۴) به کارگرداني سرجو لئونه در نظر گرفته شده بود. دوپارديو گفته بود که لهجه آمريکايي اش را درست ميکند تا بتواند در اين نقش بازي کند، که در نهايت اين نقش به جيمز وودز رسيد.
۱۲. دوپارديو زبان ايتاليايي را به رواني تکلم ميکند.
۱۳. بازيگر محبوب و دوست صميمي فيدل کاسترو، رهبر کوبا، است.
۱۴. در فرانسه، ايتاليا، آرژانتين، موروکو و الجزاير، مالک تاکستانهاي بسياري است.
۱۵. سنت آگوستن، اسقف، فيلسوف و دانشمند که بين سالهاي ۳۵۴ تا ۴۳۰ در دهکده هيپو رجيوس در شمال آفريقا ميزيست را ميستايد.
۱۶. در سال ۲۰۰۵ گرانقيمتترين بازيگر فرانسوي شد و دستمزدش ۸۰۰ هزار يورو براي هر فيلم بود.
۱۷. به پاس کمکهاي شايانش به فرهنگ فيلم و سينما، عضو موسسه فيلم بريتانيا شد.
۱۸. نقش اصلي فيلم اکشن «مالون» (۱۹۸۷) به او پيشنهاد شد که آن را رد کرد. اين نقش به کريستوفر لامبرت نيز پيشنهاد شد که او نيز آن را رد کرد. در نهايت اين نقش به برت رينولدز رسيد.
۱۹. در دو فيلم بازسازي شده که قبلاً خوزه فرر در آنها بازي کرده بود، ظاهر شده است. فيلم اول «سيرانو دو برژراک» بود که دوپارديو در آن از فرر موفقتر ظاهر شد. فرر بعدها نقش تفنگدار اتوس را در «تفنگدار پنجم» (۱۹۷۹) ايفا کرد و دوپارديو نقش تفنگدار پورتوس را در فيلم «مردي با نقاب آهنين» (۱۹۹۸) جان بخشيد. هر دوي اين فيلمها بر اساس «کنت براژلون» ساخته شده بودند. در «بانو و سه تفنگدار» (۲۰۰۴) پسرش، گيوم دوپارديو، نقش اتوس را بازي کرد، نقشي که قبلاً فرر بازي کرده بود.
۲۰. در کمپين انتخابات رياست جمهوري سال ۲۰۱۲، از نيکولا سارکوزي حمايت کرده بود.
۲۱. در ژانويه ۲۰۱۳، ولاديمير پوتين، رئيس جمهور روسيه، به ژرار دوپارديو شهروندي روسيه را داد، يعني زماني که جدال تلخ دوپارديو بر سر ماليات با دولت فرانسه، باعث شده بود که او پاسپورتش را به دولت پس بدهد.
۲۲. در دسامبر ۲۰۱۲، دوپارديو به عنوان خودتبعيدي به بلژيک نقل مکان کرد تا از ماليات فرانسه فرار کند. وي پاسپورت فرانسوي و کارت تأمين اجتماعي خود را تسليم دولت کرد. در نامه سرگشادهاي به نخست وزير.
دوپارديو نوشته بود که ديگر کاري در فرانسه ندارد و دولت وقت فرانسه را به تمايل به مجازات کردن موفقيت انسانها محکوم نمود. گفته ميشود که از دسامبر ۲۰۱۲ تاکنون شهروندان فرانسوي منتظر دريافت شهروندي بلژيک هستند که دليل اصلي آنها، مسائل مالي و مالياتي است.
۲۳. دوپارديو در پنج فيلم بازي کرده که همه آنها جايزه سزار بهترين فيلم را دريافت کرده اند: «آخرين مترو» (۱۹۸۰)، «کاميل کلودل» (۱۹۸۸)، «زيادي زيبا براي تو» (۱۹۸۹)، «سيرانو دو برژراک» (۱۹۹۰) و «همه صبحهاي دنيا» (۱۹۹۱).
۲۴. بيش از هر بازيگر ديگري، نامزدي جايزه سزار را دارد.
۲۵. وقتي در ساحل شهر کن در طول جشنواره فيلم ناجي بود، عاشق بازيگري شد و به پاريس رفت تا در اين رشته تعليم ببيند.
۲۶. او کاراکترهاي متعددي از ادبيات کلاسيک فرانسه را جان بخشيده است. نقش اصلي «سيرانو دو برژراک» (۱۹۹۰)، نقش پورتوس در «مردي با نقاب آهنين» (۱۹۹۸)، نقش ادموند دانته در «کنت مونت کريستو» (۱۹۹۸) و نقش ژان والژان در «بينوايان» (۲۰۰۰) از جمله آنها هستند.
۲۷. دو نقش مشترک با فرانک فينلي دارد: (۱) فينلي نقش ژان والژان را در «بينوايان» (۱۹۶۷) بازي کرد در حاليکه دوپارديو همين نقش را در نسخه سال ۲۰۰۰ «بينوايان» ايفا نمود. (۲) فينلي نقش پورتوس را در «سه تفنگدار» (۱۹۷۳)، «چهار تفنگدار: انتقام بانو» (۱۹۷۴) و «بازگشت تفنگداران» (۱۹۸۹) بازي کرد، در حاليکه دوپارديو همين نقش را در «مردي با نقاب آهنين» (۱۹۹۸) جان بخشيد.
۲۸. وي پدربزرگ بيلي و الفرد (پسران ژولي) و لوئيز دوپارديو است.
۲۹. تا قبل از عمل جراحي قلبش در سال ۲۰۰۰، روزي سه پاکت سيگار ميکشيد.
۳۰. تا به امروز دوپارديو و کاترين دُنُو در ۱۰ فيلم همبازي بوده اند: «آخرين مترو» (۱۹۸۰)، «دوستتان دارم» (۱۹۸۰)، «انتخاب سلاح» (۱۹۸۱)، «قلعه ساگان» (۱۹۸۴)، «جايي عجيب براي ملاقات» (۱۹۸۸)، «يکصد و يک شب» (۱۹۹۵)، «تغيير زمان» (۲۰۰۴)، «پوتيش» (۲۰۱۰)، «آستريکس و اوبليکس: خدا حافظ خاک بريتانيا» (۲۰۱۲) و «سيب خوب» (۲۰۱۷).
نقل قولهاي شخصي:
- «من هيچوقت واقعاً از کاراکترهايي که بازي ميکنم خوشم نميآيد. بعدها عاشق آنها ميشوم.»
بازيگران درخشان تاريخ سينما (45): ژرار دوپارديو
- «دلم ميخواهد بيشتر درگير کارهاي تاکستان هايم در سراسر دنيا باشم و دوست دارم وقت بيشتري با افرادي بگذرانم که در اين تاکستانها کار ميکنند. بايد آنجا باشيد تا به آنها تفهيم کنيد که چه ميخواهيد. نميتوانيد از آن سوي خط تلفن به آنها بگوييد که چه ميخواهيد. آرزويم اين است که به درختانم برسم و مثل يک هنرمند مشغول به کار باشم. دوست دارم سنتهاي قديمي و رسم ورسوم را دوباره کشف کنم، هر چند
که فناوري جديد را کتمان نميکنم. ما بايد با هماهنگي طبيعت و فناوري جلو برويم.»
- «اصالت يعني توانايي گوش دادن به آنچه طبيعت براي گفتن دارد. گوش دادن به معناي آن نيست که هيچوقت اشتباه و خطا نکنيم، مهمتر از آن اين است که از خطاهايمان درس بگيريم.»
- ترجيح ميدهم وقتم را با پرورش دهندگان انگور بگذرانم تا با بازيگران. در صنعت فيلمسازي، همه پولها روي تلويزيون و حماقت سينماي آمريکا متمرکز است. فيلمهاي معدودي مثل فيلمهاي کن لوک يا کلود شابرول مانده اند. سينما مرده است و به پايان رسيده است. ديگر چه کسي به سينما ميرود؟ بچهها به سينماها ميروند. افراد بالاي ۳۰ سال ترجيح ميدهند در خانه بمانند و تلويزيون تماشا کنند.»
- «آشپزي کار سختي نيست. همه انسانها ذائقه دارند، فقط اين موضوع را نميدانند. حتي اگر يک سرآشپز حرفهاي نباشيد، چيزي نميتواند جلويتان را بگيرد که فرق بين آنچه خوشمزه است و آنچه خوشمزه نيست را درک کنيد. وحشتناکترين چيز درباره صنعتي سازي کشاورزي و زنجيره غذايي همين است. امروزه بچه هايمان را طوري بزرگ ميکنيم که فرق بين گوشت بره و خرگوش و گاو را نميدانند.»
- «مي خواهم فيلمسازي را کنار بگذارم. ميخواهم همه چيز را بگذارم و بروم. چيزي براي از دست دادن ندارم. من ۱۷۰ فيلم بازي کردم و ديگر چيزي براي ثابت کردن ندارم. نميخواهم به همين روال تا آخر عمر ادامه بدهم. من خيلي شيک کارم را با توماس گيلو (کارگردان) به پايان رساندم، کسي که موفقيتهاي زيادي داشته است. من کارم را با استايل کنار ميگذارم و بازنشسته ميشوم و اين برايم شگفت انگيز است.»
- «من اهميتي به فيلمهاي هاليوودي نميدهم. فيلمهاي هاليوودي قبلاً در دهه پنجاه، خيلي خوب بودند. حالا ميبينيد که اين فيلمسازان انگليسي هستند که بهترين کارها را ارائه ميدهند. ريدلي اسکات که فيلم «گلادياتور» (۲۰۰۰) و «زيباي آمريکايي» (۱۹۹۹) را ساخت و جايزه اسکار را برد، اهل لندن است.»
- «هاليوود فقط براي فيلمهاي درجه دو خوب است. بهترين فيلمها را اروپا ميسازد. ما همه استعدادها را داريم، ولي به پول آمريکايي نيازمنديم!»
- (درباره ژوليت بينوش در سال ۲۰۱۰): «مي توانيد لطفاً برايم توضيح دهيد که راز اين هنرپيشه زن چيست؟ واقعاً دلم ميخواهد بدانم چرا اين همه سال او را مورد احترام قرار داده اند. او هيچ چيز ندارد. واقعاً هيچ چيز! او هيچ است. در مقايسه با او، ايزابل آجاني بازيگر بهتري است حتي اگر کمي ديوانه باشد. يا فني اردان که شگفت انگيز و واقعاً تأثيرگذار است. ولي بينوش؟ واقعاً نميدانم چه استعدادي دارد!»
- «نقشي که بازي ميکنيد مهم نيست، اين افرادي که با آنها کار ميکنيد هستند که اهميت دارند. من اهميتي به نقشها نميدهم. من هيچ آرزويي درباره حرفه بازيگري ندارم. هيچوقت نداشته ام. من در حال زندگي ميکنم. فقط ميخواهم زندگي کنم و نسبت به انسانها کنجکاوم. اين کاري بوده که از بچگي انجام داده ام. کاري که به عنوان يک بازيگري ميکنم همين است، فرصتي براي آشنا شدن با انسان ها. يکي از مزاياي شغلم اين است که با آدمهاي زيادي تماس دارم.»
- «فرانسه تبديل به ديزني لندي براي خارجيها شده است، پر از احمقهايي که براي توريستها پنير و نوشيدني درست ميکنند. ديگر آزادي وجود ندارد.»
- «دنيا تحت سلطه صنعت سرگرمي آمريکا است. همه ستارهها آمريکايي هستند و فيلم هايشان پر از جلوههاي ويژه است و بقيه دنياي سينما فقط در تقلاي بقا هستند.»
بازار