روزياتو/ فيلم پرده آخر از جمله آثاري است که در زمان اکران خود توانست به شدت مورد استقبال منتقدين و عموم مردم قرار بگيرد و تبديل به اثري آوانگار در زمان خود باشد. پرده آخر فيلمي است با حال و هواي درام جنايي روانشناسانه که هنوز هم ساخت آثاري مانند آن در سينماي ايران جدي گرفته نميشود. فيلم داستان خواهر و برادري از خانوادهاي اشرافي را روايت ميکند که به تنگدستي رسيدهاند. فيلمساز اصراري ندارد که دليل فقير بودن اين خانواده را بگويد اما به نظر ميرسد که عشق و علاقه بي اندازه برادر به هنر تئاتر يکي از اين دلايل باشد. او در حقيقت هنرمند و عشق تئاتري است که تاکنون نتوانسته خودش را نشان دهد و تا به امروز در کار خود ناموفق بوده است.
اين دو خواهر و برادر به نامهاي فخرالملوک و کامران ميرزا ميزبان برادر هنرمندشان هستند که به ناگه ميميرد و تمام ارث و ميراث خود را براي همسر خود، فروغ، به جاي ميگذارد. فروغ که تا به امروز به خانه آبا و اجدادي همسرش سر نزده، به دعوت اين دو خواهر و برادر به آنجا ميرود با اين حقيقت تلخ که تبديل به يک بيوه شده روبرو ميشود. در همين حين مشخص ميشود که خواهر و برادر تصميم دارند تا مال و اموال برادرشان را از چنگال اين زن شهرستاني که خون اشرافي در رگش ندارد در بياورند و براي رسيدن به اين مقصود، ميخواهند که با کمک يک گروه نمايش، او را در خانه پدريشان به يک نوع جنون برسانند.
فيلمنامه پرده آخر فيلمنامه قرص و محکمي است و به نظر ميرسد واروژ کريم مسيحي در نگاشتن آن از رهنمونهاي بهرام بيضايي نيز استفاده کرده باشد، هرچند بايد تاکيد کرد که حال و هواي فيلم با آثار بيضايي کاملا متفاوت است. فيلم پرده آخر اصالت خودش را دارد و هنوز هم بعد از نزديک به سي سال از ساخته شدنش، نوعي تازگي از آن ميبارد. فيلم دوستي نزديکي با هنر تئاتر دارد و از اول تا انتهاي قصه خودش را با ارج نهادن به هنر تئاتر سير ميکند. فيلمساز در اثر خود بازيگران تئاتر را دستمايه عنصر مهمي از فيلمنامه خود قرار داده و تمام خوبيها و بديهاي آنها را به تصوير ميکشد.
خاندان اشرافي فيلم همگي نوعي جنون دارند و اين جنون زيرپوستي فيلم در بيشتر صحنههاي فيلم آشکار ميشود. حتي آنجايي که کامران ميرزا شجره نامه خانوادگي خود را براي فروغ تعريف ميکند، تماشاگر متوجه ميشود که با يک دودمان مجنون و بيرحم روبرو هستند که هيچ بعيد نيست ترتيب کشته شدن برادرشان هم به يک نوعي داده باشند. فروغ تنها شخص نسبتا عاقل فيلم پرده آخر است که متاسفانه با بازي بد و اغراق آميز فريماه فرجامي همراه بوده و ضعف اين بازيگر در اجراي اين نقش، تبديل به پاشنه آشيل فيلم شده است.
در اينکه فريماه فرجامي بازيگر قدري بوده (او مدتهاست که ديگر نقش مهمي در سينما ايفا نميکند) شکي نيست اما بايد اعتراف کرد که جنس بازي او در فيلم پرده آخر اصلا با حال و هواي فيلم جور در نميآيد. با اينکه برخي منتقدين نظير امير پوريا تاکيد دارند که اين برچسب زدن بازي نمايشي روي هنرپيشگان اين فيلم درست نيست اما شخصا معتقدم که اين برچسب روي کاراکتري که فريماه فرجامي در پرده سينما به تصوير ميکشد، برچسب روايي است. فرجامي مصنوعي جيغ ميزند و مصنوعي خوشحالي ميکند و مصنوعي فرار ميکند و اگر بازي او را با مثلا جنيفر لارنس در فيلم مادر مقايسه کنيم (نقش اين دو تقريبا شبيه به هم هست، هر دو زن در فضايي گير ميکنند که کم کم آنها را به جنون ميرساند، حال يکي در فضايي مذهبي و فلسفي و ديگري در يک فضاي جنون آميز جنايي) کاملا به ضعف بازي فرجامي پي خواهيم برد. جيغهايي که او ميکشد بيشتر خنده دار بوده و برخي از حرکات بازيگرياش نيز بيشتر از آنکه وحشت را به ارمغان بياورد، مصنوعي به نظر ميرسند.
در اين بين اما ديگر بازيگران به خوبي کار خود را انجام دادهاند و فيلمنامه نيز به پرورش شخصيتها کمک کرده است. به عنوان مثال شخصيت کميسر با بازي جمشيد هاشم پور به زيبايي هر چه تمام تبديل به يک تيپ ميشود، حتي معاون او که نقش کم رنگي در طول فيلم ايفا ميکند نيز شخصيت مستقل و تيپيکالي دارد که تماشاگر را به وجد ميآورد. بهترين بازي فيلم هم بيشک متعلق به داريوش ارجمند و سعيد پورصميمي است که متاسفانه هر دوي اين عزيزان در حال حاضر به قدرت گذشته خود در سينما حضور ندارند. ديدن پرده آخر ميتواند نسبتا تلنگري باشد براي نسل جديد فيلمسازان که چنين ستارگاني را فراموش کردهاند و بازيگران سي سال پيش را به مثابه بازيگراني مرده در سينماي امروز به حساب ميآورند (در اين بين جمشيد هاشم پور از بقيه تيم بازيگري بخت و اقبال بيشتري داشته، هرچند او هم در اين روزها نقشهاي کوتاه و فراموش شدني بازي ميکند.)
در کنار تمام عناصر فيلم بايد به دو مقوله مهم ويژگيهاي سمعي و بصري پرده آخر اشاره کرد که در کنار يکديگر ضيافت بسيار زيبايي را برپا کردهاند. فيلمبرداري و صدابرداري و از همه اينها مهمتر، موسيقي فيلم (که کار زنده ياد بابک بيات است) همگي دست به دست هم داده تا بيننده را مدهوش خود سازد. خوشبختانه نسخه بازسازي شده و مرمت شده فيلم پرده آخر، توانسته با بهبود کيفيت صدا و تصوير و صد البته رنگ آميزي فيلم، لذت بردن از اين ضيافت را براي چشمان و گوشهاي بيننده دوچندان کند.
نگاه زيباييشناسانه به کار گرفتهشده در اين فيلم نيازمند خلق فضاهاي گرفته و وهم آلودي بوده که در پي آن تضاد بصري صحنههاي نسبتاً تاريک و کمنور داخل خانه و زيرزمين با فضاي روشن بيروني حياط خانه ويژگي بارز تصاوير اين فيلم است.
امسال فيلمهاي بيشتري از سينماي کلاسيک کشورمان مرمت شدند و به اکران در آمدند و اميد مي رود اين عملکرد نيک و پسنديده در سالهاي آتي با مرمت آثار قبل از انقلاب نيز ادامه يابد
فيلم پرده آخر حال و هواي غريبي دارد با نزديک شدن به پايان بندي جنون وار آن، اين حال و هوا پيچيده تر ميشود. واروژ کريم مسيحي براي کاراکتر فروغ وقت کمي هدر ميکند و متاسفانه او را از يک شخصيت مقوايي بيشتر به تماشاگر معرفي نميکند. سکوت فروغ در صحنههاي پاياني روي اعصاب است و اينکه چرا کريم مسيحي در ديالوگ نويسي خساست به خرج داده شخصا براي من روشن نيست. اصولا فيلم پرده آخر ديالوگهاي جذاب کمي دارد و بيشتر از آنکه فيلمي ديالوگ محور باشد، روي عناصر ديگر خود تکيه کرده است.
پرده آخر در سال ۱۳۶۹ بي شک يک پديده شگفت انگيز بوده و غبار زمان اينگونه فيلمهاي درخشان را به جاي آنکه زير خاک مدفون کند، به آنها جلا و درخشش ميبخشد. نسخه مرمت شده فيلم پرده آخر با غبارزدايي از روي نگاتيوهاي آن همراه بوده و حالا فيلم را درخشانتر از هميشه کرده اما بايد تاکيد کرد که پرده آخر به خاطر ضعفي که در پرداخت به کاراکتر فروغ و بازي نه چندان جالب توجه بازيگر آن دارد، نميتواند تبديل به يک شاهکار ابدي در تاريخ سينماي ايران باشد. البته از آنسو نبايد فراموش کرد که پرده آخر فيلم جريانسازي بوده و از اين حيث هميشه در تاريخ سينماي کشورمان مهم تلقي ميشود به ويژه اينکه ميتوان از فيلمبرداري آن در دوران امروزي هم درسهاي مديدي گرفت.
حال که نسخه مرمت شده و کلاسيک شده فيلمهايي نظير ديدهبان، طلسم، دونده و همين پرده آخر در جشنواره جهاني فجر به نمايش در آمده، بايد صبر کرد و ديد که آيا فيلمهاي مهم قبل از انقلاب نيز شانس اين مرمت سازي را پيدا خواهند کرد يا خير.
بازار