نماد آخرین خبر
  1. برگزیده
سینما و چهره ها

سریال «امام علی(ع)» یکی از بهترین سریال‌های تاریخ تلویزیون

منبع
جام جم
بروزرسانی
سریال «امام علی(ع)» یکی از بهترین سریال‌های تاریخ تلویزیون
جام جم/ بايد به 23 سال قبل برگرديم. به زماني که هنوز ساخت سريال‌هاي الف و مذهبي در ايران يا حتي ديگر کشورهاي منطقه جايي نداشت. به سال 1375. به شب‌هايي که سريال «امام علي(ع)» خيلي زود محبوبيتي وسيع و همه‌گير پيدا کرد. به روزگاري که تلويزيون تنها رسانه فراگير بود و با قدرت جادويي بعضي سريال‌هايش خيابان‌ها را خلوت مي‌کرد. امام علي(ع)، داوود ميرباقري مي‌توانست يکي از آنها نباشد. مي‌توانست از دانسته‌ها و مشهورات تاريخي فراتر نرود و چيزي به حافظه بصري مردم اضافه نکند. مي‌توانست روايتي معمولي تحويل بيننده‌هاي تلويزيون بدهد که مردم کوچه و خيابان، عارف و عامي چيزهاي بيشتري از آن بدانند. داوود ميرباقري اما پيش‌فرض‌ها را به‌هم ريخت. ميرباقري تاريخ را جوري نشانمان داد که پس از آن ساخت سريال‌هاي اين چنيني در ايران، ترکيه و... رواج پيدا کرد.البته کارش به قدري خوب بود که سعودي‌ها از دستش عصباني شدند و دستور دادند پخش اين سريال در کشورشان ممنوع شود. روايت‌ها و شخصيت‌پردازي‌ها و اجراي هنرمندانه ميرباقري و گروهش نام سريال امام علي(ع) را در تاريخ آثار نمايشي ايران و اسلام جاودانه کرد. البته فقط بحث نحوه روايت و... در ميان نيست. استفاده هنرمندانه از دوربين 35 ميلي‌متري که مخصوص آثار سينمايي است رنگ و لعابي به سريال داده که به اين زودي‌ها کهنه نمي‌شود.
تاريخ + درام يک‌بار از داوود ميرباقري پرسيده بودند چقدر از «مختارنامه» به تاريخ وفادار است و چقدر حاصل تخيل شماست و او پاسخ داده بود فقط 30 درصد طبق تاريخ است و 70 درصد بر اساس تخيل شکل گرفته. اين راز ماندگاري آثار اوست. او به‌درستي مي‌داند تاريخ فقط نقاط اوج حوادث را ثبت کرد، نقاط عطف يک مسير تاريخي که جزئيات ندارد. او مي‌داند اگر بخواهد به مکتوبات و وقايع تاريخي اکتفا کند، هيچ تصوير روشن و شفافي از شخصيت‌ها، ظرايف تصميم‌گيري‌ها و خلقيات آنها و... پيدا نمي‌کند. او با جسارت و با خلق دراماتيک اين جزئيات، چفت‌وبستي به عملکرد شخصيت‌ها و قصه مي‌دهد که فيلمنامه‌هايش را از نمونه‌هاي کليشه‌اي مشابه متمايز مي‌کند. توانايي منحصربه‌فردي که تاريخ تلويزيون شهادت مي‌دهد فقط در چنگ اوست. عليه سياه و سفيد يک‌بار شخصيت‌هاي جذاب سريال را با خودتان مرور کنيد؛ معاويه، عمروعاص، قطام و... . اشقياي معروف داستان که ميرباقري با ذوق و ظرافت شخصيت‌پردازي کرده. کاري که تخصص هميشگي اوست. او به‌درستي معتقد است تقسيم‌بندي اوليا و اشقيا در طول تاريخ به وجود آمده و در پرداخت دراماتيک، نبايد اين شخصيت‌ها را دست‌کم گرفت. ميرباقري تقسيم‌بندي سفيد و سياه مرسوم سريال‌هاي مشابه را کنار گذاشته و سعي کرده شرايط واقع‌بينانه آن روزگار را نشان بدهد. در نظر او اين شخصيت‌ها ويژگي‌هاي قابل باوري دارند که باعث شده در آن روزگار عده‌اي جذب شخصيت‌شان شوند و حکومت بعضي‌هاشان سال‌ها ادامه پيدا کند. نمايش شمايل ديوگونه اين شخصيت‌ها مي‌توانست پاشنه آشيل طراحي شخصيت‌ها باشد و کشمکش‌هاي جذاب و ديدني جبهه خير و شر را کم کند. حالا به اين ريزه‌کاري‌ها، بازي فراموش‌نشدني بازيگرهايي مثل مرحوم مهدي فتحي را هم اضافه کرده تا درک کنيد، چرا شخصيت‌هايي مانند عمروعاص گوشه‌اي از ذهن ما ماندگار شده‌اند.
خوش‌ريتم و هماهنگ نگاه کنيد به تعدد شخصيت‌ها و پيوستگي وقايع سريال‌هاي تاريخي آن روزگار. به بوعلي سينا، کوچک جنگلي و... . امام علي(ع) در مقايسه با آنها ريتم متعادل و پويايي در پيگيري وقايع داستاني دارد. ريتمي معقول و منسجم در تدوين، در رويدادها، ديالوگ‌ها، حرکات بازيگران و دوربين. ريتمي که باعث مي‌شود شخصيت‌ها و وقايع را با کنجکاوي دنبال کنيم و منتظر اتفاقات بعدي باشيم. منتظر قسمت‌هاي آينده و آن موسيقي فرهاد فخرالديني و آواز عربي صديق تعريف که مي‌خواند: «کل صبح و کل اشراق ايا ... تبک عيني بدمع مشتاق ايا ...»
همچو سعدي اگر بخواهيم دستاوردهاي ميرباقري در امام علي(ع) و البته کارهاي بعدي‌اش را فهرست کنيم، ديالوگ‌نويسي حتما در سه ويژگي برتر آنهاست؛ ديالوگ‌نويسي کلاسيک که شبيه هيچ اثر تاريخي ديگري نيست و با ادبيات کهن فارسي گره مي‌خورد و هويت يگانه‌اي مي‌سازد. زباني شيوا و وام‌گرفته‌شده از نثر سعدي که صريح و گل‌درشت منظور شخصيت‌ها را نمي‌رساند و زباني تمثيل‌وار و کنايي ساده و روان است. بار احساسي اين ديالوگ‌نويسي‌ها بر دوش مرحوم حسين پناهي بوده و بار دراماتيک و نهايي کردن آن بر عهده ميرباقري. زبان منحصربه‌فردي که در مختارنامه به کمال رسيد. ديالوگ‌هاي ميرباقري در امام علي(ع) منظور را به‌راحتي منتقل مي‌کند و با شخصيت و شعور و درک و سواد و موقعيت اجتماعي‌اش تناسب دارد. شيوايي و منطق ديالوگ‌نويسي ميرباقري در همين يک نمونه پيداست؛ ابن خويلد: تو که آوازه بلاغت و فصاحت زبانم مي‌داني، پس به طعنه خرابم نکن، اعجاز آيات مرا آنان مي‌دانند که اهل ادب و شعر و حکمتند. با اعراب جل‌پوش پاپتي زبان شمشير رساترين زبان است. برگرد، ورنه کله‌ات را به‌عنوان تحفه کوفيان در توبره مي‌کنم و براي علي مي‌فرستم. عماره: زبان اعراب را به آب بسنجند، چهل آسياب هفت سنگ را مي‌چرخاند. بنده خدا در اين دنياي بي‌در و پيکر هر کسي پيغمبر عقل و دل خويش است. جندب! اسد و اژدر هم‌پيمانان قديمند، تو اين پيغمبر عصباني را موعظه کن، من اگر تکه‌تکه شوم به حکم ابوالحسن پشت نمي‌کنم.
قهرمان در سايه سريال امام علي(ع) مي‌توانست جذاب‌تر باشد؟ بله، تجربه‌هاي بعدي و نگاه ميرباقري به پشت سر نشان مي‌دهد استراتژي او در ساختار روايت مي‌توانست جذابيت امام علي(ع) را از همين هم بيشتر کند؛ «شايد اگر در سريال امام علي(ع) هم فقط داستان مالک اشتر را مي‌ساختيم، هم به لحاظ ساختاري جذاب‌تر درمي‌آمد و هم خودبه‌خود بخشي از زندگي امام علي(ع) روايت مي‌شد. چون در شکل فعلي که نتوانستيم چيزي از حضرت را نشان دهيم. وقتي اين مشکلات نمايشي را داريم، کاش قهرمان را کس ديگري در حاشيه انتخاب مي‌کرديم تا بتوانيم قصه را درست روايت کنيم. يکي از مشکلات آن سريال همين بود ديگر؛ شخصيت محوري نداشت. ما در واقع امام علي(ع) را نساختيم، چون ايشان را نمي‌شد نشان داد. در آن سريال، خود موضوع و تاريخ اهميت داشت، نه درام.» ميرباقري مختارنامه را کار کامل‌تري مي‌دهد، چون نسبت به کارهاي ديگرش دغدغه‌هاي دراماتيک او بيشتر محقق شد. قهرمان اصلي سريال همان کسي بود که مسير قصه را تعيين مي‌کرد. حالا قضاوت کنيد کار او در سريال امام علي(ع) چقدر سخت و حساس بوده است.
سلمان مي‌آيد داوود ميرباقري اين روزها مشغول پروژه بزرگ سلمان فارسي است؛ پروژه‌اي که نام ميرباقري را بيش از پيش در تاريخ آثار نمايشي ايران ماندگار و جاودانه خواهد کرد. مسيري که خودش هميشه مي‌داند چقدر اهميت دارد؛ «در پاسخ دوستاني که مي‌پرسند تو چرا اين کارها را مي‌کني مي‌گويم اگر من نکنم پس چه کسي بايد بسازد. بالاخره يک نفر بايد اين کارها را انجام دهد. مسير مهمي است و دنيا هم در همين مسير خوب حرکت مي‌کند و کارهاي مؤثري مي‌سازند.» ما را در کانال «آخرين خبر» دنبال کنيد