نماد آخرین خبر

لطفا تلفن‌های همراه خود را خاموش کنید/ مراقب باشید حلقه‌های این زنجیر گم نشود

منبع
مهر
بروزرسانی
لطفا تلفن‌های همراه خود را خاموش کنید/ مراقب باشید حلقه‌های این زنجیر گم نشود
مهر/مهدي پاکدل و ايمان افشاريان کارگردانان فيلم «فردا» که در جشنواره فجر به رقابت مي‌پردازد با حضور در خبرگزاري مهر درباره نحوه شکل‌گيري ايده فيلم، در هم تنيده بودن روايت‌ها و اينکه اگر بيننده حتي يک سکانس را از دست بدهد دريافت مفهوم کليت داستان مخدوش مي‌شود و ...سخن گفتند.خبرگزاري مهر- گروه فرهنگ و هنر: «فردا» اولين فيلم سينمايي بلند مهدي پاکدل و ايمان افشاريان است. مهدي پاکدل را پيش از اين همه تنها با بازيگر مي شناخته اند، بازيگري که در هر سه عرصه تلويزيون، تئاتر و سينما فعاليت داشته و توانمندي هاي خود را اثبات کرده است. البته وي تاکنون چند فيلم کوتاه هم ساخته است که موفقيت هايي را هم کسب کرده و حالا امسال براي اولين بار فيلم «فردا» را به همراه دوست چندين ساله خود ايمان افشاريان نويسندگي و کارگرداني کرده است. ايمان افشاريان نيز پيش از اين ساخت چند تله فيلم تلويزيوني را بر عهده داشته و علاوه بر آن در حوزه بازيگري، نويسندگي و کارگرداني تئاتر فعاليت دارد. داستان اين فيلم با يک تصادف آغاز مي شود و بعد داستان هايي که در اين ميان براي آدم هاي مختلف اتفاق مي افتد روندي غير خطي و تا حدي غيرمعمول در سينماي ايرن را رقم مي زند. در اين فيلم علي دهکردي، عليرضا شجاع نوري، ستاره اسکندري، صادق صفايي، اميررضا دلاوري، سوده شرحي و ... بازي مي کنند و داستان هاي فيلم هم از حکايت هاي مولانا گرفته شده است به شکلي که مهدي پاکدل داستان را روايتي مدرن از اشعار مولانا عنوان مي کند. فيلم «فردا» امروز پنجشنبه 17 بهمن در بخش نگاه نو سي و دومين جشنواره فيلم فجر به نمايش درمي‌آيد. اين دو کارگردان با حضور در خبرگزاري مهر در گفتگوي خود به تغيير دولت که باعث شروع يک پروژه مشترک شد، اشاره کردند و از سختي هاي کارِ ساخت اين فيلم در منطقه شمال و همچنين تغييرات مکرر فيلمنامه و اينکه به دليل ساختار توانسته اند خودشان دو نفره بارها اين فيلمنامه را بازي و آن را تمرين و تصحيح کنند، سخن گفتند. در ادامه بخش نخست اين نشست را مي‌خوانيد: *شما هميشه با عنوان يک بازيگر در عرصه‌هاي هنري مطرح بوده‌ايد؛ تئاتر، سينما و تلويزيون و حالا امسال چه شد که تصميم گرفتيد به عرصه کارگرداني وارد شويد؟ پاکدل: کارگرداني که قطعا جذابيت دارد. وقتي که به کارگرداني فکر مي‌کنيد، اينکه ليدر و رهبر يک کاري هستيد و مي توانيد انديشه هاي خود را پياده کنيد اين بسيار جذاب است. من تهران دانشجوي گرافيک بودم و هميشه همان رمان هم به کارگردان هم فکر مي‌کردم و اصلا من زمانيکه تحصيل مي‌کردم کار تدوين هم مي کردم و امرار معاشم با تدوين بود، در آن زمان من هميشه به اين فکر مي کردم که روزي کارگرداني کنم و از همان ايام فيلمسازي را بسيار دوست داشتم. اصفهان رشته سينما و بازيگري نداشت و من مجبور شدم که گرافيک بخوانم. البته من در آن سالها چند فيلم کوتاه ساختم که موفقيت هاي جهاني هم داشت. بنابراين هميشه اين علاقه به کارگرداني بوده اما اينقدر درگير بازي شدم که زمان کارگردان شدن هيچ گاه فراهم نمي شد اما امسال جرقه اين کار روشن شد چون درگير بازي هم نبودم به خصوص بعد از فيلم «محمد (ص)» فکر کردم نبايد هر فيلمنامه اي را بازي کنم و فيلمنامه هايي هم که به من پيشنهاد مي شد بسيار سخيف شده بود. همچنين به خاطر رويکرد فرهنگي اين دولت احساس کردم هم اکنون فضاي مناسبي است و شرايط آماده تر است. *البته موضوع فيلم شما به شکلي نبود که جلوي آن گرفته شود و با تغيير دولت رويکرد خاصي به اين فيلم به وجود آيد. پاکدل: بله اما در اين سال ها حمايت از فيلمسازان جوان وجود نداشت و سينما در کل بي ثبات بود. هم اکنون احساس مي کنم رضاداد بيشتر متوجه فضاي جوانان است چون قبلا در اين حوزه کار کرده است و حداقل از آدم هايي است که ديالوگ برقرار مي کند و مي توان با او حرف زد در حاليکه بسياري از مسئولان قبلي رابطه اي با سينما نداشته و اصلا آمده بودند تا سينما را تعطيل کنند. *درباره پروسه شروع اين فيلم بگوييد، چه شد که تصميم گرفتيد سراغ ساخت اين فيلم برويد و اصلا اين همکاري دو نفره چگونه شکل گرفت؟ افشاريان: روند شروع فيلم به يک دوستي 10-12 ساله برمي‌گردد که از قديم با هم بوديم و تئاتر کار مي کرديم. اين دوستي باعث شد که ما روي بعضي از ايده ها کار کنيم اما هيچ کدام از آنها قطعي نشد. من طرحي داشتم که گرچه مي خواستم آن را به تلويزيون ارائه کنم اما بعدا احساس کردم اين طرح اصلا در سبک کارهاي تلويزيوني نيست چون به لحاظ ساختاري و مفهومي با کارهاي تلويزيوني متفاوت بود. اين ايده را با مهدي پاکدل مطرح کردم و فيلمنامه را به او دادم. مهدي آن را پسنديد و شروع کرديم درباره آن حرف زديم. حتي پيشنهاد داد به سفر برويم تا بتوانيم قبل از نوشتن به ذهنيت درستي درباره کار دست پيدا کنيم. بنابراين ما قبل از نوشتن فيلمنامه به شمال رفتيم و لوکيشن هاي کار را انتخاب کرديم. ما همانجا فکر کرديم که قصه‌ها بايد در کدام منطقه اتفاق بيفتد. *بنابراين داستان و به ويژه شيوه اجراي آن در سفر شکل گرفت؟ افشاريان: بله البته آنچه ما در ابتدا داشتيم فقط در حد طرح بود يعني فيلمنامه نبود و بعد فيلمنامه بارها تغيير کرد مثلا ابتدا در نظر داشتيم اپيزود دو دوست يک زن و شوهر باشند که بعد نظرمان عوض شد. يعني بنا به شرايط جغرافيايي تصميم مي گرفتيم که از چه کاراکترهايي استفاده کنيم. ما ايده اصلي حکايت مولانا را گرفتيم و بعد اقتباس در اين سفر شکل گرفت. در واقع سعي کرديم جان حکايت مولانا را برداريم و با توجه به ذهنيت خود آن را منتقل کنيم. ما با توجه رئاليسم جادويي که فکر مي کرديم در اين داستانها وجود دارد به سمت آنها رفتيم و در نهايت حدود 4 ماه نوشتن فيلمنامه طول کشيد. جذابيت اين کار هم برايمان همين بود که دو نفري آن را اجرا کرده بوديم. پاکدل: ما در وهله اول مي خواستيم فيلمنامه داشته باشيم. فيلمنامه که تمام شد من با احسان دلاويز سرمايه‌گذار کار به سفري رفته و آنجا داستان فيلمنامه را براي وي تعريف کردم. دلاويز از من پرسيد با چقدر اين فيلم ساخته مي شود و من توضيح دادم که فيلم ارزاني است و احتمالا هزينه زيادي نخواهد داشت او هم از من خواست تا توليد فيلم را شروع کنم و گفت که اين هزينه را قبول مي کند. من ابتدا باور نمي کردم ولي بعد قضيه براي ما جدي شد و مصمم تر به بازيگران فکر کرديم البته هنگام نوشتن فيلمنامه به هنرپيشه ها هم فکر مي کرديم يعني نزديک به 80 درصد کاراکترها همان کساني بودند که ما در ابتدا به آنها فکر مي کرديم. *بله من فکر مي کنم انتخاب کاراکترها و عوامل بيشتر از اين که فاميلي باشد رفاقتي است. چرا از بهنوش طباطبايي همسرتان و يا حسين پاکدل در اين کار استفاده نکرديد؟ پاکدل: بهنوش بيشتر مديريت کارها را بر عهده داشت که اگر چه اولين تجربه اش بود اما خيلي به ما کمک کرد. سوده شرحي همسر ايمان افشاريان هم در نقش دختر ستاره اسکندري در اين کار بازي مي کرد. *داستان هاي اين فيلم آنطور که مطرح شده از حکايات و اشعار مولانا گرفته شده است. در اين باره کمي توضيح دهيد که چگونه اين سه داستان را انتخاب کرديد؟ افشاريان: بله اين داستان ها از حکايات مولانا گرفته شده است. يکي از آنها داستان مردي است که از عزرائيل مي ترسد و از سليمان مي خواهد که به باد دستور بدهد که او را به هندوستان ببرد تا از مرگ دور بماند. قصه ديگر درباره مارگيري است که اژدهايي را در يک کوه يخزده پيدا مي کند و آن را شکار مي کند، آن را به شهر مي آورد و خوشحال است که شکارش کرده اما بعد از مدتي که آفتاب به اين اژدها مي تابد بيدار مي شود و مردم و حتي آن شخص را از بين مي برد. مولانا اين اژدها را نفس نام مي گذارد و مي گويد «نفس اژدرهاست او کي مرده است/ از غم بي آلتي افسرده است» قصه سوم هم قصه شيخي بود که همه پسرانش را از دست داده همه شيون و ناله مي کنند اما او خودش بسيار آرام است و بعد به او شکايت مي کنند که چطور اينقدر آرامش دارد و چرا ناراحت نيست. او پاسخ مي دهد گريه کردن از فراق است اما فرزندان من از من دور نيستند. با نگاهي به اين مساله و حتي تفاوت مرگ در نگاه غرب و شرق و بر اساس سبک رئاليسم جادويي ما از اين سه داستان اقتباس کرديم. *البته شايد بتوان گفت تنها نگاهي به اين داستان ها داشته ايد و آنچه که مخاطب در نهايت مي بيند از اساس با اين داستان ها تفاوت دارد. پاکدل: البته تعريف اقتباس تا حدي در کشور ما تغيير پيداکرده، اين مفهوم مغشوش است و نمي توان گفت دقيقاً چيست. ما در واقع آن حکايت ها را به‌روز کرديم و روايتي مدرن از آنها را ارايه داديم اما آن شاعرانگي اثر را حفظ کرديم. به عبارت ديگر ساختماني مدرن را بنا کرديم که اساس و پايه آن بر اساس شعرهاي مولانا است. *چگونه اين شکل روايت غيرخطي را براي فيلم خود انتخاب کرديد؟ افشاريان: ما وقتي درباره قصه هاي فيلم صحبت مي کرديم سعي کرديم درباره تمام اين قصه ها يک روند کلاسيک و مشخص داشته باشيم. اصلاً به اين فکر نکرديم که پايان ها باز باشد اما در هم تنيدن اينها تا حدي سخت بود. به اين شکل نبود که ما داستان ها را اپيزود، اپيزود بنويسيم و از همان ابتدا قصدمان بر اين بود که قصه را در 48 ساعت روايت کنيم و بعد فکر کرديم که اين 48 ساعت ديروز، امروز، فردا، از کجا آغاز شود. خيلي کار ما سخت شده بود اما بازنويسي هاي مکرر روي کار انجام شد و همچنين از همسرانمان سوده شرحي و بهنوش طباطبايي کمک زيادي گرفتيم. در نهايت سعي کرديم کدها و نشانه ها را در قسمت هاي مختلف داستان بگذاريم و الان فکر مي کنم نمي توان سکانسي از اين داستان را برداشت چراکه در صورت حذف آن حتما به کار ضربه مي‌خورد. پاکدل: به نظر من سينما يعني تصوير و ما از همان زمان شروع نوشتن فيلمنامه، به اين تصاوير فکر کرديم. ما دوست نداشتيم داستاني را تعريف کنيم که در مديومي همچون راديو هم بشود آن را اجرا کرد. سعي کرديم کارکرد تصويري سينما را نشان دهيم براي همين ابتدا لوکيشن ها را ديديم تا بتوانيم روند اتفاقات را منطقي بسازيم. اينکه وقتي تصادفي اتفاق مي افتد وقايع ديروز و امروز آن چگونه بوده که به اين تصادف منجر شده و ما به اين تصادف رسيديم و آن را نقطه شروع فيلم گذاشتيم و شروع فيلم نقطه تلاقي سه داستان ماست؛ جايي که اين سه داستان به هم مي رسند. اين يک فرمول کار شده در سينماست و هميشه جواب داده است. اين شروع باعث شده به اين روند برسيم و حالا فيلم را بر اساس اين تصاوير بچينيم و به اين تدوين غيرخطي رسيديم که بيشتر منطق تصويري دارد. ما براي اين روايت خيلي فکر و تلاش کرديم و حتي فکر مي کنم اشتباهات ما اين ميان کوچک باشد. من تنها از مخاطبان خواهش مي کنم فيلم را با دقت ببينند چون همه سکانس ها در کنار هم چيده شده و اگر يک سکانس ديده نشود ديگر نمي توان حلقه هاي اين زنجيره را پيدا کرد. اين فيلم روايت دايره اي شکلي دارد و در پايان دوباره به ابتدا باز مي گردد. شايد به لحاظ اهميت و تعمق در فيلم، به تئاتر شباهت داشته باشد که ما ابتدا از مخاطبان مي خواهيم تلفن هاي همراه خود را خاموش کنند ولي متأسفانه در سينما اين فرهنگ جا نيفتاده است و مردم فکر مي کنند اين تصوير زنده نيست و مي توان در کنار آن هرکاري انجام داد اما خواهش من اين است که اين فيلم با تأمل بيشتري ديده شود که حلقه هاي اين زنجيره گم نشود. *شما از تئاتر گفتيد و حالا من ميخواهم بدانم با توجه به اينکه هر دو شما تئاتري هستيد چقدر اين نگاه تئاتري را در فيلم خود وارد کرديد و از آن بهره برديد؟ افشاريان: اگر منظور از نگاه تئاتري نگاه دراماتيک است بله ما سعي کرده ايم فيلم از اين نوع نگاه در روايت قصه و پيش بردن داستان بهره گرفته باشد يعني آن درامي را که اگر باشد ما لذت مي‌بريم و کمي هم از اجرايش مضطرب مي شويم در فيلم وجود دارد و سعي کرديم از تجارب تئاتري خود استفاده کنيم. پاکدل: ما در تئاتر با تفکر عميق تري رو به رو هستيم چون تماشاگر تئاتر خاص تر است و با فکر و ايده قبلي نمايش را مي بيند که اگر اينطور بود هملت هزار بار اجرا نمي شد و ديگر يک داستان تکراري بود که قابليت اجرا نداشت و همه آن را مي شناختند، اما بازخواني و اقتباس و دراماتورژي هر کارگردان از نمايشنامه، زاويه هاي ديگري از آن را نمايش مي دهد. اثر خوب را مي توان از هر طرف نگاه کرد، تک بعدي نيست. بعضي از آثار در اين سال ها زياد ساخته شده است و نمي توان از هيچ زاويه ديگري متن و فيلم را نگاه کرد. اين نوع روايت متعلق به دنياي مدرن است که هيچ تعبير ديگري نمي توان از يک کار داشت و بسيار مستبدانه است. البته ما ادعايي درباره کار خود نداريم اما سعي کرديم عمقي را که در تفکر تئاتري هست در اين کار داشته باشيم. *درباره شيوه کارگرداني مشترک خود با ايمان افشاريان هم توضيح مي دهيد، تقسيم بندي اينها به چه صورت بوده است؟ کدام بخش بر عهده شما بوده و چه بخشي را آقاي افشاريان بر عهده داشته اند؟ پاکدل: آقاي افشاريان در تئاتر هم بازي مي کند، هم نويسندگي و هم کارگرداني اما من تنها روي صحنه بازي مي کنم که آن را هم مطمئن نيستم بلد بوده ام يا نه. در مورد اين کارگرداني فکر مي کنم آقاي افشاريان توضيح بدهد بهتر است چون به‌هرحال تجربه بيشتري در حوزه کارگرداني دارد و حدود 10 تله فيلم در تلويزيون ساخته است. من اين کار را با دلگرمي وي انجام دادم. افشاريان: کارگرداني مشترک مي تواند هم خيلي لذتبخش باشد هم بسيار سخت اما کار مشترک ما قبل از نوشتن ايده و حتي قبل از اين کار آغاز شد. ما در اين سال ها کارهاي مشترک ديگري هم داشتيم. در اين مدت هيچ گاه مانع يکديگر نشديم. ما موقع نوشتن فيلمنامه به دکوپاژها هم فکر مي کرديم و هر پلان را دکوپاژ کرده بوديم؛ اينکه کجا حرکت داريم و دوربين به چه صورت باشد و ... نتيجه اين شد که ما در کارگرداني و زمانيکه به توليد رسيده‌ايم به نوعي کليت کار را قبلا درآورده بوديم. بازيگر کجاست و چه اتفاقي برايش مي افتد، حتي ما در زمان دکوپاژ بازي مي کرديم و خود ما ديالوگ ها و بازي ها را چندين بار دو نفره گرفته بوديم. پاکدل: اغلب سکانس ها در اين فيلم دو نفره است و به همين دليل هم ما توانستيم راحت با هم آن را بخوانيم و اصلاح کنيم و در اين تمرين ها دست به تغييرات زيادي زديم. علاوه بر اين قبل از اينکه فيلم را کليد بزنيم توانستيم با بازيگران هم تمرين کنيم و روتوش نهايي را در کار انجام داديم. درباره کارگرداني مشترک هم ما سعي کرديم که با هم صحبت کنيم و به شکل تفکيک شده اي پيش برويم اما در بسياري از زمان ها هيچ صحبتي هم اتفاق نمي افتاد و ما با ديدن کار تنها به هم نگاه مي کرديم و مي توانستيم از نگاه هم بخوانيم که ديگري چه نظري دارد. اين اتفاق جذابي بود و من به طور مثال از حالت چهره مهدي پاکدل مي فهميدم که هم اکنون بايد به فيلمبردار نکته اي را توضيح دهم يا با بازيگر صحبت کنم. *بنابراين شما قبل از کامل شدن فيلمنامه به يک ذهنيت مشترک رسيده بود. افشاريان: بله و به همين دليل در هنگام ضبط و توليد فيلم اگر صحنه ها و بازي ها به آنچه که ما مي خواستيم نزديک بود هر دو خوشحال مي شديم و اگر نه هر دو واکنش چندان مثبتي نداشتيم. پاکدل: شايد به اين دليل بود که هر دو ما يک هدف مشخص داشتيم و هدف خود را مي ديديم و قاعدتا هرچيزي که ما را از هدفمان دور مي کرد رد کرده و هرچه که ما را به آن نزديک مي کرد تاييد مي‌کرديم. گاهي اوقت ممکن بود که من سر صحنه يک نظر متفاوتي بدهم ولي اينها را بررسي مي کرديم و اگر ما را به آن هدف نزديک مي کرد، اجرا مي کرديم و يا اگر پيشنهاداتي مي دادم که مورد تاييد نبود، ايمان افشاريان به من مي گفت داريم از هدف خود دور مي شويم و در نهايت کاملا انعطاف پذير بوديم. افشاريان: يکي از اتفاقات مثبت اين کارگرداني مشترک، وسواس نشان دادن به کار بود شايد اگر من به تنهايي مي خواستم کار کنم در برابر شرايط آب و هوايي که هر روز تغيير مي کرد و سختي هاي کار از بعضي مسايل به راحتي عبور مي کردم اما مهدي پاکدل از اينها نمي گذشت و يا خود من سعي مي کردم بعضي از لحظات در کار، مهدي را کامل کنم. بنابراين کارگرداني مشترک باعث شده بود خستگي کار اجازه ندهد به راحتي از کنار مسايل رد شويم. ضمن اينکه اين کار يک اتفاق و تجربه نو است و به همين اندازه که مهدي مي گويد منم دلم به او گرم بود. علاوه بر اين اتفاق ديگري هم در اين کار افتاد و آن اين بود که در اين فيلم همه عوامل از تدارکات تا فيلمبردار و صدابردار و همه آمده بودند تا کمک کنند و اين کار به شکلي که دلخواه است دربيايد و انجام شود. ما در شرايط سختي کار کرديم، شرايط آب و هوايي مشکلاتي را بوجود آورده بود و ما دائم در باران و گل و لاي بوديم اما هيچ کس اظهار ناراحتي نمي کرد. من خاطرم هست صحنه هاي فيلمبرداري کلبه جنگلي هوا بسيار سرد و باراني بود و چون در کلبه جا نبود من و مهدي پاکدل بيرون ايستاده بوديم و يک چتر روي خود گرفته بوديم. آن شب آنقدر ما سرما خورده بوديم که من توان تکه کردن نان را هم نداشتم. در اين شرايط فقط و فقط يک گروه عاشق مي تواند به اين شکل کار کند و به نظرم همه عوامل به بهترين شکل کار خود را انجام دادند و هر ضعف و مشکلي که وجود دارد از طرف خود ما دو نفر است.