نماد آخرین خبر

با جدیدترین شماره ماهنامه «فیلم» نفس ها حبس می شود!

منبع
سينماپرس
بروزرسانی
با جدیدترین شماره ماهنامه «فیلم» نفس ها حبس می شود!
سينماپرس/ جشنواره فجر شماره چهارصد و هفتادمين ماهنامه «فيلم» در بهمن ماه ويژه جشنواره فيلم فجر منتشر شد. به گزارش خبرنگار سينماپرس مطالب جديدترين ماهنامه فيلم که بهمن ماه در شماره 470 ويژه جشنواره فيلم فجر منتشر شد، به شرح ذيل است: نفس‌ها حبس!: نکته‌ها و ملاحظاتي درباره‌ي سينماي ايران در آستانه‌ي جشنواره‌ي فجر فهرست الفبايي فيلم‌هاي همه‌ي بخش‌ها سينماي ايران | اين شب‌هاي بي‌پايان: معرفي بيش از شصت فيلم ايراني همه‌ي بخش‌ها: مشخصات، خلاصه‌ي داستان، گزارش توليد، يادداشت فيلم‌سازان و يادداشت‌هاي منتقدان درباره‌ي چند فيلم سينماحقيقت | مسابقه‌ي سينماي مستند: مستندسازان، جسورتر از داستان‌پردازان معرفي مستندهاي بلند بخش مسابقه همراه با يادداشت‌هاي فيلم‌سازان فيلم خوب، موسيقي خوب: آهنگ‌سازان جشنواره‌ي سي‌ودوم فعلاً همان در بر همان پاشنه: جايگاه جشنواره‌ي فجر در چشم‌انداز سياست‌هاي کلان سينمايي کشور اصلاً همين فيلم‌هاي جوان‌ها را ببينيد: چند نکته و توصيه در مورد فيلم‌هاي اول جام جهان‌نما | مسابقه‌ي بين‌الملل: معرفي فيلم‌ها: مشخصات، خلاصه‌ي داستان و نقد سينماي سعادت | مسابقه‌ي سينماي کشورهاي اسلامي: معرفي فيلم‌ها: مشخصات، خلاصه‌ي داستان نمايش‌هاي ويژه: معرفي فيلم‌ها: مشخصات، خلاصه‌ي داستان و نقد بزرگداشت‌ها: هما روستا: سينما با من بيگانه ماند درخشش در ماه مهر: نوشته‌اي از حميد لبخنده دختر شکلاتي شهر نمايش!: يادداشتي از محمدعلي سجادي جهانگير ميرشکاري: سبک در صدا مهدي هاشمي: زندگي‌ام به خيال گذشت چند توصيه به سينماگران جوان: گفت‌وگوي هايده صفي‌ياري و سيلويا اينگمارسون تدوينگر معروف سوئدي که چندين فيلم اينگمار برگمان را تدوين کرده، عضو هيأت داوري مسابقه‌ي بين‌الملل جشنواره است و در طول جشنواره کارگاهي آموزشي برگزار خواهد کرد. فهرست فيلم‌ها (به ترتيب الفبا) ۸۰ ميليون/ آذر، شهدخت، پرويز و ديگران/ آرايش غليظ/ آشغال‌هاي دوست‌داشتني/ آينه‌ي مات/ ابرها در راهند/ ارسال يک آگهي تسليت براي روزنامه/ استاد اعظم/ اشباح/ اکنون، جوينده‌ي قارچ [صياد قارچ]/ امروز/ انارهاي نارس/ با ديگران/ باد بر باغ نظر/ بازگشت/ بازي در نقش مرده‌ها [بازي نعش]/ برادري اشک‌ها/ براي گونگادين بهشت نيست/ برف/ بيداري براي سه روز/ بيگانه/ بيوک‌آقا/ پايان خدمت/ پسر کو ندارد نشان از پدر/ پنجاه قدم آخر/ پنج‌ستاره/ پيرمرد/ تراژدي/ تصور کن/ تقاطع/ تمشک/ جايي براي زندگي/ جونود/ جينگو (روايت معلق)/ چ/ چند مترمکعب عشق/ چهره‌هاي خندان‌تان را پنهان کنيد [خنده‌ات را بپوشان]/ حق سکوت/ حلقه‌ها/ حيات در رگ‌هاي سرد/ خاطراتي براي تمام فصول/ خانه‌ي پدري/ خانه‌ي سيمين و جلال/ خانوم/ خانه‌اي کنار ابرها/ خط ويژه/ خواب ابراهيم/ خواب‌زده‌ها/ در پناه بلوط/ در راه مدرسه/ دربست آزادي/ دره‌ي اشک‌ها/ درس‌هاي هارموني [يادداشت‌هاي هم‌آوازي]/ دنياي نو/ دو ساعت بعد، مهرآباد/ دوچرخه‌ي پدرم/ ديوار/ ذره [جزيي از زمان]/ رد کارپت / رژيستور عقب مخاطب مي‌گردد/ رنج و سرمستي/ روايت ناپديد شدن مريم/ روز رستاخيز/ زمان درياچه/ زمان صفر/ زمستان آخر/ زنجموره/ زندگي جاي ديگري‌ست/ زندگي مشترک آقاي محمودي و بانو/ سايه‌روشن/ سپيده/ سرگرد/ سزار بايد بميرد/ سياوشان/ سيزده/ شاهزاده/ شب سکوت/ شب، بيرون/ شش قرن و شش سال/ شناسنامه/ شهابي از جنس نور/ شيار ۱۴۳/ شيفتگي/ صورت‌هاي ابريشمي/ طبقه‌ي حساس/ طلا/ عاشق‌ها ايستاده مي‌ميرند/ عصباني نيستم!/ عمر/ غفلت/ فردا/ فرشته‌ها با هم مي‌آيند/ فصل فراموشي فريبا/ فيلم بعدي/ فيلم ناتمامي براي دخترم سميه/ قصه‌ها/ کاميل کلودل ۱۹۱۵/ کلاشينکف/ کمي بالاتر/ لامپ صد/ لطفاً بوق بزنيد/ ماماروش/ ماهي و گربه/ متروپل/ مردن به وقت شهريور/ مريم/ مريم/ مصايب ميکل‌آنجلو [خيالات ميکل‌آنجلو]/ ملبورن/ ملخي که غول شد/ مهمان داريم/ ناخواسته/ نارنگي‌ها [فصل برداشت]/ نرمين توليچ: بازيگر/ نيمروز و مکران/ والسا: مرد اميد/ وطن [سرزمين]/ همه چيز براي فروش نفس‌ها حبس!: ملاحظاتي درباره‌ي سينماي ايران و جشنواره‌ي سي‌ودوم جشنواره‌ي سي‌ودوم تصويري نسبتاً کامل از سينماي امروز ايران است. پر از فيلم‌هايي که براي ديدن هر يک از آن‌ها دلايل متقاعدکننده‌اي وجود دارد. درباره‌ي جشني صحبت مي‌کنيم که يک سر طيف شرکت‌کنندگانش مسعود کيميايي، داريوش مهرجويي، رخشان بني‌اعتماد، رضا ميرکريمي، ابراهيم حاتمي‌کيا، احمدرضا درويش و کيانوش عياري ايستاده‌اند و طرف ديگر فيلم‌سازان جواني که آن‌ها را پيش از اين يا با فيلم‌هاي کوتاه‌شان شناخته‌ايم يا با دستياري يا فعاليت‌هاي تلويزيوني‌شان يا اصلاً اسم‌شان را هم نشنيده‌ايم! از آييني حرف مي‌زنيم که بين فيلم‌هاي ريزودرشت‌اش، برخي يادگار دوران سپري‌شده‌ي مديريت سينمايند و تعدادي بيش‌تر حاصل همين چهار پنج ماه گذشته. فرصتي عالي براي مقايسه‌ي فيلم‌هايي که زير سايه‌ي سياست‌هاي متفاوت ساخته شده‌اند... ده شب بي‌پايان: مسابقه‌ي سينماي ايران شاهين شجري‌کهن: فهرست اوليه‌ي فيلم‌هاي اين دوره از اوايل دي منتشر شد ولي نهايي شدنش چند هفته طول کشيد و تا روزهاي آخر هم هم‌چنان اضافات، تغييرات و جابه‌جايي‌هايي روي آن انجام مي‌شود. به همين دليل نمي‌شود ريسک کرد و به برنامه‌ي اعلام‌شده متکي بود. با توجه به تغييرها و جابه‌جايي‌هايي که در فهرست فيلم‌هاي بخش‌هاي مختلف جشنواره طي چند هفته‌ي اخير به وجود آمد (و در سال‌هاي گذشته هم نمونه‌هايش فراوان بوده)، امسال هم ترجيح داديم به جاي گنجاندن مطالب فيلم‌ها در بخش‌هاي مختلف، همه‌ي آن‌ها را در يک بخش کلي زير عنوان «سينماي ايران» بگنجانيم. مبناي کار ما فهرست اوليه‌اي بوده که در نيمه‌هاي دي اعلام شد و البته تا آخرين روزهاي انتشار مجله بارها تغيير کرده است. با توجه به امکان جابه‌جايي فيلم‌ها و تصميم‌هاي دقيقه‌ي نود و وقت اضافه، ترجيح داديم مجموعه‌ي کاملي از عنوان‌هاي موجود آماده کنيم که اگر در آخرين لحظه مشکل فيلمي حل شد يا مراحل آماده‌سازي‌اش به‌موقع به پايان رسيد و در جشنواره حاضر بود، جايش در اين شماره خالي نباشد. جسورتر از داستان‌پردازان: مسابقه‌ي فيلم‌هاي بلند مستند کيفيت بالاي تعداد زيادي از فيلم‌هاي هفتمين جشنواره‌ي سينماحقيقت، گواه اين ادعا است که سينماي مستند ايران در سال‌هاي اخير، در آينه‌داري زمان و انعکاس روح زمانه، پيشروتر و جسورتر از سينماي داستاني عمل کرده، هرچند که محصولاتش به چشم نيامده و امکان نمايش گسترده‌تر پيدا نکرده است. واقعيت اين است که بخش عمده‌اي از محصولات سينماي داستاني با در انحصار داشتن حجم کامل سيستم پخش و اکران، و شانس داشتن مخاطب انبوه بالقوه، نشان اندکي از زمان و مکان ساخته شدن‌شان دارند و بعدها کم‌تر کسي است که در يک پژوهش فرضي مردم‌شناختي، جامعه‌شناختي، اقتصادي، سياسي و فرهنگي براي شناخت ايرانِ اين سال‌ها، در مراجعه به اين آثار چيز دندان‌گيري به دست آورد. اما به‌جرأت مي‌توان گفت سينماي مستند در اين عرصه بسيار موفق‌تر عمل کرده و مستندسازهاي ما، چه در تنگنا و محدوديت‌ها، و چه در آزادي عمل بيش‌تر و موقعيت‌هاي فراخ‌تر، اغلب در ايفاي نقش تاريخي خود موفق بوده‌اند. فيلم خوب، موسيقي خوب: آهنگ‌سازان جشنواره‌ي سي‌ودوم سميه قاضي‌زاده: امسال هم مانند سال‌هاي گذشته مي‌توان رد پاي همکاري‌هاي طولاني ميان آهنگ‌سازان و فيلم‌سازان را ديد و دل خوش کرد که سينماي ايران در اين زمينه روز به‌ روز وارد فضايي حرفه‌اي‌تر مي‌شود. حامد ثابت که موسيقي‌هايش با قطعاتي که براي فيلم‌هاي بهرام توکلي مي‌ساخت شنيده شد، پس از وقفه‌اي که با ساخت موسيقي آسمان زرد کم عمق و ساخت موسيقي آن توسط حسين عليزاده در کارنامه‌ي مشترک او و توکلي افتاد حالا بار ديگر با ساخت موسيقي بيگانه همکاري‌اش با توکلي ادامه يافته است. او البته ساخت موسيقي‌هاي انارهاي نارس، ملبورن و زندگي جاي ديگري‌ست را هم به عهده دارد تا اين آهنگ‌ساز جوان پرکارترين سال سينمايي‌اش را به‌واسطه‌ي سيمرغ سال گذشته‌اش تجربه کند. حالا بايد منتظر ماند و ديد که آيا ثابت مي‌تواند موفقيتي را که در ساخت موسيقي پرسه در مه و اين‌جا بدون من داشت دوباره تکرار کند؟ به نظر مي‌رسد که حميد نعمت‌الله هم آهنگ‌ساز مورد علاقه‌اش را ديگر پيدا کرده و همکاري‌هاي او و سهراب پورناظري هم‌چنان با ساخت موسيقي آرايش غليظ ادامه دارد. او آهنگ‌سازي است که هم مؤلفه‌هاي موسيقي ايراني را در قطعاتش حفظ کرده و هم نوگرايي مخصوص خودش را دارد که وضعيت سفيد از نمونه‌هاي بارز آن است. در واقع به‌خوبي مختصات موسيقي او با آثار نعمت‌الله هماهنگ شده است.... فعلاً همان در بر همان پاشنه: جايگاه جشنواره‌ي فجر در چشم‌انداز سياست‌هاي کلان سينمايي کشور اميرحسين علم‌الهدي: شاکله‌ي توليد در سينماي ايران طي اين سه دهه به دليل عدم استفاده از فاکتورهاي جذب مخاطب گسترده در فيلم‌ها و اصرار بيش از اندازه‌ي سياست‌ها بر محتواي آن‌ها و فقدان عنصر سرگرمي در فيلم‌ها و متعاقباً توسعه‌ي سينماي شخصي در فيلم‌هاي فيلم‌سازان و تأثير منفي جشنواره‌زدگي بر توليدات سينمايي، و از ديگر سو افزايش سطحي‌نگري در فيلم‌هاي سينماي تجاري و کاهش انگيزه در ميان فيلم‌سازان نخبه در ساخت توليدات کيفي و نگاه سلبي دولت‌ها به فيلم‌هاي متفاوت سينماي ايران و توقيف اين فيلم‌ها و زاويه‌دار شدن جريانات مختلف فکري نزد توليدکنندگان فيلم و افزايش انگيزه براي تأمين منافع فردي به جاي تأمين منافع کلي سينما باعث شده توليدات سينماي ايران به سمت توليدات «يک‌بارمصرف» سوق پيدا کند... چند نکته و توصيه در مورد فيلم‌هاي اول: اصلاً فيلم‌هاي جوان‌ها را ببينيد! هوشنگ گلمکاني: چندي پس از اعلام فراخوان جشنواره، دفتر جشنواره رقم حيرت‌انگيزي را اعلام کرد: «... تا کنون ۱۱۰ فيلم متقاضي حضور در جشنواره شده‌اند که از اين ميان، ۶۰ فيلم آثار اول سازندگان‌شان هستند.» يعني بيش از نيمي از متقاضيان. تعداد فيلم‌هاي اول، تا پايان مهلت ثبت‌نام که تعداد کل فيلم‌هاي متقاضي از رقم ۱۳۰ گذشت، به ۶۵ فيلم رسيد. يعني حدود نيمي از متقاضيان. توليد اين تعداد فيلم در يک سال البته چندان عجيب نيست زيرا در سال‌هاي اخير هم اين رقم هميشه بيش از صد فيلم بوده که قطعاً به دليل فضاي جشنواره در آن سال‌ها، تعدادي از فيلم‌هاي توليدشده به جشنواره ارائه نمي‌شده‌اند. اما وجه حيرت‌انگيز اين آمار، همين است که نيمي از آثار، نخستين فيلم بلند سازندگان آن‌هاست. آماري جهاني در اين زمينه براي تطبيق و مقايسه نمي‌شناسيم اما بر اساس شنيده‌ها و تخمين‌ها، به احتمال زياد اين يک رکورد قابل‌بررسي است... بزرگداشت‌ها | هما روستا: سينما با من بيگانه ماند ...هيچ احساسي درباره‌اش ندارم چون همه چيز خيلي برايم گنگ است. ته دلم اين احساس را دارم که من شايسته‌ي بزرگداشت سينمايي نيستم، چون کاري در سينما نکرده‌ام. ولي اين بهانه براي من از اين جهت خوب است که فرصت درددل پيدا مي‌کنم. الان يک ساعت است دارم براي شما درددل مي‌کنم و مي‌گويم که در اين سال‌هاي طولاني چه چيزهايي را در دلم حمل کردم. مي‌خواهم از فرصتي که به من داده‌ايد استفاده کنم و به «سينما» بگويم مراقب بازيگران جوان باشد و کمک‌شان کند که زندگي حرفه‌اي بهتري داشته باشند. جز اين‌ها، اين بزرگداشت و هر بزرگداشتي برايم هيچ چيزي ندارد. بايد اتفاق بيفتد و آن وقت احساسم را درباره‌اش براي‌تان بگويم. ولي اين قدر مي‌دانم که هيچ اتفاقي، چيزهايي را که از دست داده‌ام به من برنمي‌گرداند. برمي‌گرداند؟ درخشش در ماه مهر حميد لبخنده: ... دعوت به تمرين نمايشي به کارگرداني استاد سمندريان دعوت به اجراي مراسمي آييني بود. سال ۱۳۵۸ براي من سالي شگفت‌انگيز و رنج‌آور بود. سالي که در حرفه‌اي‌ترين نمايش زندگي‌ام، بر صحنۀ تالار وحدت بازيگري کردم و هم‌زمان از بودن بر صحنه دچار وحشت شدم. از صحنه گريختم و به کارگرداني پناه بردم. در آن سال اين موقعيت استثنايي را يافتم تا در نمايش‌نامۀ مرده‌هاي بي‌کفن‌ودفن (ژان‌پل سارتر) به کارگرداني استاد سمندريان و در کنار بزرگاني هم‌چون منوچهر فريد، ايرج راد، هما روستا و... ايفاي نقش کنم. در تمرين‌ها که از آپارتمان محل زندگي استاد و خانم روستا در خيابان کاخ آغاز و در تالار وحدت به اجرا رسيد، هم‌زمان کنجکاو کشف دو موضوع مهم و به‌هم‌پيوسته بودم. کشف کارگرداني و تحليل لحظه‌به‌لحظۀ استاد سمندريان از نمايش‌نامه و نقش‌ها و از سوي ديگر کشف معماگونۀ رسيدن به شخصيت لوسي توسط هما روستا... دختر شکلاتي شهرِ نمايش! محمدعلي سجادي: هماي عزيز دختر شکلات‌دوست ديروز و هنوز، که در دست­درازي به شهر شکلاتي، مهاجر کوچکي شدي در شش‌سالگي­ات و شهرهايي را ديدي که هنوز کساني نديده يا نرفته‌اند اگر که ديده باشند در عکس‌ها يا فيلم‌ها. زبان گشودي در ميان زبان‌ها و در زمان‌هاي بسيار راه آفرينش را برگزيدي وقتي که ديدي پدرت آواره‌ي آرمان‌خواهي‌هاي ديروزش شد و مادر برابر اين رؤيابافي‌هاي کابوس‌شده، با جدايي مأنوس شد و از اين رو تنهايي تو را برگزيد. اما تو تنها رودرروي تنهايي ايستادي. چرا که تنهايي انگيزۀ عشق است و تو عاشق شدي تا از تنهايي بگريزي. برابر پدر که مي‌خواست دکتر يا مهندسي شوي، سم لوله‌هاي آزمايش را مکيدي تا در تو ببينند آن دزدموناي پنهان‌شده را. مسافر اين قطار يا آن هواپيما شدي، آن هم در آن سن‌وسال، از مسکو به آلمان و از آن‌جا به روماني و... در ساحت گوته و بتهوون و برشت و... همراه سه خواهرت، به نيت سه خواهر چخوف، در نمايش به نمايش پرداختي و بازيگري را برگزيدي... جهانگير ميرشکاري: سبک در صدا ...خيلي با کارگردانان سينما براي صدابرداري سر صحنه بحث کرده بودم. من در تلويزيون بودم و سريال‌هاي زيادي را به اين ترتيب صدابرداري کرده بودم ولي کارگردانان نمي‌پذيرفتند. براي برخي از آن‌ها اين موضوع قابل‌درک نبود. مي‌گفتند ما در خيابان فيلم‌برداري داريم و شلوغي را چه کنيم؟ اولين کسي که اين جسارت را به خرج داد، بهرام بيضايي بود و من باشو، غريبه‌ي کوچک را سر صحنه صدابرداري کردم. يک سال بعد، يعني سال ۶۵ اجاره‌نشين‌ها را هم به همين ترتيب صدابرداري کرديم.... مهدي هاشمي: زندگي‌ام به خيال گذشت ...شايد اگر در کودکي به جاي گردوبازي موسيقي ياد مي‌گرفتم الان آدم ديگري بودم. زندگي ما با حسرت گذشت و خيلي کارها را نکرديم، خيلي مهارت‌ها را ياد نگرفتيم، خيلي جاها نرفتيم. من هم يکي از آن آدم‌هايي هستم که در کودکي فضاي مساعدي اطراف‌شان نبوده و چيزهايي که بايد ياد مي‌گرفتم و به حرفه‌ام کمک مي‌کرده را ياد نگرفتم. زندگي‌ام تا حد زيادي به خيال گذشت؛ به خيال‌هاي هپروتي. اميدوارم نسل جديد فرصت‌هاي بهتري داشته باشند و بتوانند به آرزوها و خواسته‌هاي‌شان برسند. گفت‌وگوي هايده صفي‌ياري و سيلويا اينگمارسون: چند توصيه به تدوينگران جوان نصيحت من به تدوينگر‌هاي جوان اين است که خوب گوش بدهند و حافظه‌ي خوبي داشته باشند. در واقع حافظه‌شان را تقويت کنند چون بيش از هر چيز در کارشان به حافظه‌اي تازه و آماده نياز دارند. هميشه وقتي‌شناس و سر وقت آماده‌ي کار باشند. تدوينگران بيش‌ترين زمان را با کارگردان‌ها کار مي‌کنند و کارگردان‌ها بايد بدانند که مي‌توانند به تدوينگر اعتماد کنند که همه مواد را ديده و دوره کرده و همين طور داستان را خيلي خوب مي‌داند. کارگردان بايد به تدوينگر اعتماد کند و باور داشته باشد که او داستان را مي‌فهمد و مي‌تواند جواب و راه‌حل‌هاي خلاقانه ارائه دهد. خيلي مراقب اتاق تدوين خود باشيد. آن را هميشه تميز و مرتب نگه داريد. ناهار و زمان استراحت و قهوه خوردن‌تان را در اتاق نگذرانيد. يادتان باشد که هميشه خودتان باشيد ولي اين به اين معني نيست که وقتي با کارگردان هم‌عقيده نيستيد جروبحث کنيد و دعوا راه بيندازيد. کارگردان مي‌تواند عقايد سرسختانه‌ي زيادي داشته باشد و متقاعدکننده باشد. خيلي آسان است که از سر وفاداري به عنوان يک تدوينگر گمراه شويد و اين باعث خواهد شد که ديگر راه‌حلي براي متريال يا راش‌ها نبينيد...