برترين ها/ تام هنکس، از استثناء بازيگراني است که همزمان در ايفاي نقشهاي کمدي و جدي متخصص است، سابقه کارگرداني و نويسندگي در کارنامهاش ديده ميشود و صداپيشهاي قهار و باتجربه محسوب ميگردد. وي محبوب مخاطبان عام و منتقدان است و کمتر بازيگري را ميتوان يافت که مانند او حتي فيلمهاي ضعيف و متوسط را با حضور خود ارتقا دهد. در عين حال او در مرز ميان ستاره بودن و تضمين فروش و هنر بازيگري ايستاده است و به همين دليل در تاريخ سينما احترام و جايگاهي در سطح بزرگاني مانند گري کوپر و همفري بوگارت براي او قائلند.
نهم جولاي ۲۰۱۹ تام هنکس وارد ۶۴ سالگي شد در حالي که دقيقا ۴۰ سال از ايفاي اولين نقش وي در عالم بازيگري ميگذرد. به همين مناسبت نگاهي کرده ايم به زندگي هنري و شخصي اين بازيگر بزرگ و استثنايي.
سالهاي کودکي، آوارگي و انزوا
«تامس جفري هنکس» در ۹ جولاي سال ۱۹۵۶ در «کنکوردِ کاليفرنيا» در آمريکا متولد شد. مادرش کارگر بيمارستان بود و مهاجري پرتغالي و کاتوليک که حتي نام فاميلي لاتين داشت؛ در حالي که پدرش از تبار بريتانياييهاي مهاجر و مورمون بود که نياي آن به اجداد خانواده آبراهام لينکلن ميرسيد. تام ۴ ساله بود که والدينش از يکديگر جدا شدند و اين مساله تاثير زيادي بر زندگي وي گذاشت. او به همراه خواهر و برادرش با پدر که آشپزي دورهگرد بود ماندند و دائم در مهاجرت و جابهجايي بودند. وقتي که در نهايت در اوکلند ساکن شدند، دهمين نقطهاي بود که تام در آن زندگي ميکرد!
هنگامي که پدرش در ۱۹۶۵ مجدد ازدواج کرد، تامِ نوجوان بيشتر زمانش به تحصيل در مدارس اِوانجليست (مسيحيان انجيلي) و در گوشهگيري و انزوا ميگذشت، گرچه اين دوره باعث شد تا اين پسرِ خجالتي بعدها به يک مرد مسيحيِ مومن و مسئوليت پذير تبديل شود. در همان سنين همزمان با تحصيل، مشاغل سطح پاييني مانند حمل بار در هتلها و فروش پاپ کورن در ورزشگاه را تجربه کرد.

تام نوجوان دو سال آخر کالج را به تحصيل و تمرين در رشته تئاتر پرداخت و همين رشته را در دانشگاه ايالتي کاليفرنيا در «ساکرامنتو» ادامه داد. وي دانشجويي با انگيزه بود که بيشتر وقتش را در کارگاههاي بازيگري و تمرين بر روي صحنه يا حضور در فستيوالهاي نمايش ميگذراند و حتي به پشت صحنه و کارگرداني و طراحي صحنه نيز علاقه و توجه نشان ميداد. در اين دورهي ۳ ساله (فاصله سالهاي ۱۹۷۷ تا ۱۹۷۹) وي در نمايشهاي مهمي مانند «شاه جان» درخشيد و هميشه روي صحنه بود و حتي موفق شد جايزه هيئت منتقدين را در يک فستيوال هنري در رشته بازيگري به دست آورد، اما در نهايت ترک تحصيل کرد. (گويا در شرف اخراج نيز بود) تام هنکس، اين دوره را مهمترين و بهترين روزهاي زندگي شخصي و هنري خود ميداند که به شخصيت او شکل داد و در حالي که مشغول تجربه و هنرآموزي بود از زندگي نيز لذت ميبُرد.
دهه ۸۰؛ کمدينِ بااستعدادي که جدي گرفته نشد
با مهاجرت به نيويورک، تام هنکس در سال ۱۹۷۹ و در ۲۳ سالگي با فيلمهاي تلويزيوني مانند «معماها و هيولاها» و تئاترهايي مانند «ماندراگولا» که از مشهورترين دست نوشتههاي ماکياولي محسوب ميشود وارد عالم بازيگري حرفهاي شد، در حالي که هاليوود در پايان دورانِ اوج خود در دهه ۷۰ و شروع اُفت بود. وي در سال ۱۹۸۰ در يک فيلم ترسناک روانکاوانه و بي رمق به نام «او ميداند تنها هستي» ايفاي نقش کرد که نخستين حضور وي در سينماها بود و اکران محدودي داشت. يک سريال کمدي محبوب با نام «دوستان صميمي» که از شبکه NBC پخش ميشد مهمترين کار تام هنکس در اين دوره بود که بيشتر به حضور در تلويزيون و نمايش گذشت. در نهايت به لس آنجلس مهاجرت کرد تا در نمايشها و مجموعههاي تلويزيوني حاضر شود که شايد چندان پرطرفدار نبود، اما مورد توجه منتقدان و رسانههاي خاص واقع ميشد.

بدون شک «ران هاوارد» کارگردان مشهور، با سپردن نقش اصلي فيلم پرفروش خود يعني «شلپ شلوپ» Splash (۱۹۸۴) تام هنکس را به نوعي کشف کرد و باعث شد وي با يک اثر کمدي-رمانتيک گام اول خود را در راه ديده شدن و شهرت بردارد گرچه منتقدان فيلم را تقبيح کردند. سالهاي بعدي به فيلمهاي کم اهميت و ضعيفي گذشت که احتمالا تنها نقطه مثبت آنها حضور يک بازيگر جوان و قوي بود. مهمترين فيلم او در اين سالها «هيچ چيز مشترک» (۱۹۸۶) بود و در مجموع به عنوان کمديني بااستعداد در نقشهاي درام و جدي شناخته ميشد.
در سال ۱۹۸۸ با کمدي-فانتزي مشهورِ «بزرگ» (Big) اثر پني مارشال، ناگهان تام هنکس آن چنان درخشيد که نامزد جايزه اسکار شد، اما رقابت را به رقيبي شايسته و بهتر يعني «داستين هافمن» با فيلم «مرد باراني» واگذار کرد. فيلم درباره نوجواني بود که آرزويش برآورده ميشد و در قامت مردي ۳۵ ساله از خواب بيدار ميشود. با اين فيلم و کسب جايزه گلدن گلوب در رشته بازيگري کمدي-موزيکال، زاويه جديدي از تواناييهاي هنکس ثابت و جايگاهش در هاليوود تا حدي تثبيت شد، اما هنوز ۵ سال زمان لازم بود تا بخت به او روي خوش نشان دهد. «پانچ لاين» (۱۹۸۸) به همراه «ترنر و هوک» (۱۹۸۹) بهترين نقش آفرينيهاي وي در سالهاي پاياني دهه ۸۰ بودند. در مجموع تا آن زمان نقشهاي کمدي به تصور مخاطبان درباره او شکل داده بود و شهرت نسبي داشت. تا پايان سال ۱۹۹۰ تام هنکس حدود ۱۵ فيلم در کارنامه داشت، اما به اهداف شخصي خود نرسيده بود.
نيمه اول دهه ۹۰؛ بازيگري که دستنيافتني شد
بعد از سالها رکود، «ليگ خودشان» (۱۹۹۲) نقطه عطفي بود که تام هنکس احساس کرد در مسير بهتر شدن قرار گرفته است. فيلم به زندگي يک چهره شاخص بيس بال ميپرداخت و يکي از بهترين نقش آفرينيهاي کارنامه هنکس بود. سال ۱۹۹۳ هنکس که با کمدي-رمانتيک و پرفروش «بي خواب در سياتل» روي پرده سينماها بود همزمان با ايفاي نقش در «فيلادلفيا» اثر جاناتان دمي آن چنان درخشيد که آکادمي اسکار، جايزه «بهترين بازيگر مردِ نقش اصلي» را در دومين نامزديش به او اهدا کرد (در حالي که رقبايش بزرگاني مانند آنتوني هاپکينز، ليام نيسن و استعدادي به نام دنيل دي لوئيس بودند!). در مراسم گلدن گلوب هنکس با دو فيلم در هر دو رشته بازيگري کمدي-موزيکال و درام حضور داشت و جايزه درام را براي «فيلادلفيا» به خانه برد. فيلادلفيا با موضوع و پرداخت جسورانه اش درباره ايدز و مسائل جنسي تام هنکس را وارد نقشهاي درام و غيرکمدي کرد و ارتقاء داد. هنر بازيگري وي با اجزاء صورتش در فيلادلفيا به بلوغ رسيد و معصوميت و ترحمي که از خود بروز ميداد شگفت انگيز بود. در اين سالها وي به کرات در مجموعههاي تلويزيوني نيز حاضر بود و حتي نامش به عنوان کارگردان و تهيه کننده به چشم ميخورد.

تجربه اندوزي، صبر و زحمات تام در بازيگري حالا داشت با انتخابهاي درست و کارگردانهاي بزرگ نتيجه ميداد تا جايي که با حضور در فيلم فارست گامپِ «رابرت زمه کيس» (۱۹۹۴) و بازي بسيار خلاقانه و احساسي در نقش يکي از دوست داشتنيترين شخصيتهاي تاريخ سينما مرزهاي بازيگري را درنورديد. فارست گامپ از آن فيلمهاي دست نيافتني در تاريخ سينماست که مرکزيت آن بازي و شخصيت تکرارنشدني تام هنکس ميباشد. جايزه گلدن گلوب به تام هنکس رسيد، فارست گامپ همه جوايز سال و سينماهاي دنيا را فتح کرد (فروش نزديک به ۷۰۰ ميليون دلار و ۶ جايزه اسکار) و تام هنکس با ايفاي نقش يک شخصيت عقب مانده محبوب قلبها شد.
وي آن چنان محبوب و مورد توجه سينماي آمريکا واقع شد که دومين اسکار بهترين بازيگريِ نقش اصلي را (در سومين نامزدي) از آن خود کرد. مورگان فريمن (رستگاري در شاوشنگ) جان تراولتا (پالپ فيکشن) و پل نيومن نامزدهايي بودند که دست خالي به خانه بازگشتند. تا پيش از آن «اسپنسر تريسي» تنها کسي بود که دو سال پياپي ۳۷/۱۹۳۶ جايزه اسکار بهترين بازيگري مرد در نقش اصلي را برده بود. (در شاخه زنان اين رکورد در اختيار لوئيس رنر ۳۷/۱۹۳۶ و کاترين هپبورن ۶۸/۱۹۶۷ ميباشد.) به عبارتي تام هنکس در ميان بازيگران زن و مردِ بعد از دوران طلايي هاليوود، تنها کسي است که تاکنون اين رکورد را در اختيار دارد.
نيمه دوم دهه ۹۰؛ ظهور يک بازيگر گرانقيمت
هنکس در سال ۱۹۹۵ مجددا با ران هاوارد فيلم «آپولو ۱۳» را کار کرد. اين فيلم که نامزد ۹ اسکار در آن سال بود هم در گيشه موفق شد و هم منتقدان به آن روي خوش نشان دادند. اين سطح از موفقيت و توجه به يک فيلم مرتبط با فضانوردي تا آن زمان آن قدر غيرمنتظره بود که بعدها ناسا نيز به افتخار تام هنکس سيارهاي به افتخار او نامگذاري کرد. هنکس که عطشِ کارگرداني نيز رهايش نميکرد در همان سال فيلم «آن کاري که ميکني» را نوشت و ساخت که درباره موسيقي بود و منتقدان جذب آن شدند. در همان سال صداپيشگي شخصيت «وودي» در مجموعه «داستان اسباب بازي» يک پرده جديد از هنرنماييهاي وي بود که بعدها هم ادامه يافت. در ۱۹۹۸ مجدد دست به قلم شد و علاوه بر کارگرداني، چند قسمت از ميني سريال پرخرج HBO يعني «از زمين تا ماه» را نيز خودش نوشت و جايزه امي را به ليست عناوينش اضافه کرد.
اما هنوز فارست گامپ، اوج هنر تام هنکس محسوب ميشد تا اينکه نخستين همکاريش با اسپيلبرگ در مقام کارگرداني در ۱۹۹۸ با «نجات سرباز رايان» رقم خورد و اوج توان بازيگريش را با ايفاي نقش «کاپيتان ميلر» به رخ کشيد. نجات سرباز رايان در قامت يک فيلم جهاني با داستان متفاوت و جديد خود محبوب خاص و عام شد و در ميان صدرنشينان «بهترين فيلمهاي تاريخ سينما» قرار گرفت، ۵۰۰ ميليون دلار فروش داشت و ژانر مهجور جنگي را احيا کرد. اين فيلم در مراسم اسکار نامزد ۱۱ رشته بود و ۵ جايزه هم برد، اما تام هنکس در چهارمين نامزدي اسکار دست خالي ماند، زيرا رقيبي به نام روبرتو بنيني با فيلم «زندگي زيباست» در برابرش بود.

گويي دهه پربار ۹۰ براي تام هنکس پاياني نداشت. مسير سبز در ۱۹۹۹ و همکاري با فرانک دارابونت (خالق شاوشنگ) و ايفاي يک نقش متفاوت ديگر در درامي جنايي در قامت يک پليس خيرخواه نشان داد که هنکس قصد بازگشت به دنياي کمدي را ندارد و عرصه را خالي نخواهد کرد. داستان اسباب بازي ۲ نيز در همين سال با صداپيشگي تام هنکس نمايش داده شد. دستمزد وي در اين ساله به شدت بالا رفته بود، هرسال جزء ليست گرانترين و پردرآمدترين بازيگران بود و موفقيت دست از سرش بر نميداشت.
آغاز قرن ۲۱؛ جنايتکار عالي، پروفسور شياد
در سال ۲۰۰۰ «رابرت زمه کيس» که در فارست گامپ با هنکس کار کرده بود وي را براي حضور در درام جديد خود يعني «دورافتاده» انتخاب کرد. دورافتاده درباره يک مامور پُست بود که هواپيمايش در اقيانوس سقوط ميکرد و اين مامور ۴ سال را مانند رابينسون کروزوئه مجبور بود در قامت يک انسان بدوي و تنها در جزيرهاي دورافتاده به سر بَرد. تام هنکس براي اين فيلم ۲۵ کيلوگرم وزن اضافه کرد تا همه آن را در حين فيلمبرداري و به مرور از دست بدهد. فيلم بسيار مورد توجه مخاطبان و منتقدان واقع شد و در گيشه هم موفق بود. پنجمين نامزدي اسکار براي تام هنکس در رشته بازيگري (که آخرين آن نيز بود)، اما به مانعي بزرگ خورد به نام «گلادياتور» و راسل کرو.
هنکس که به دنبال تجربيات جديد بود در سال ۲۰۰۲ نقش يک جنايتکار تنها و فراري را در فيلم «راه تباهي» به کارگرداني سام مندز پذيرفت و بسيار هم در اجراي آن موفق ظاهر شد. اگرچه به فيلم نقدهاي تندي وارد شد و در مراسم اسکار هم به شدت ناکام ماند، اما هنکس نشان داد که ميخواهد در نقشهاي منفي نيز بدرخشد و توان آن را دارد. در همين سال فيلم ديگر وي يعني «اگه ميتوني منو بگير» با حضور لئوناردو دي کاپريو و به کارگرداني اسپيلبرگ هم در گيشه موفق بود و هم در جلب نظر منتقدان. در اين فيلم هنکس در نقش يک مامور پليس ظاهر شد که به دنبال يک جاعل (دي کاپريو) ميگردد. احتمالا فقط تام هنکس ميتواند در يکسال همزمان دو نقش جنايتکار و پليس را به خوبي ايفا کند و مخاطب را به خود جذب نمايد.

درخشش مداوم تام هنکس باعث شد تا در سال ۲۰۰۴ برادران کوئن براي ايفاي نقش اصلي کمديِ سياه خود يعني «قاتلين پيرزن» وي را انتخاب کنند؛ اگرچه فيلم اکران خوبي نداشت، اما رهبر گروه سارقين يعني پروفسور «جي. اچ. دُر» (تام هنکس) در کنار ساير جذابيتهاي مثبت فيلم، منتقدان را به شدت هيجان زده کرد و تام نشان داد که ميتواند در نقش يک پروفسور شيادِ دوست داشتني هم خارق العاده باشد. او در ايفاي نقش اين شخصيت، تعادلي در ميان کمدي و درام و جديت بودن ايجاد کرد که در عالم بازيگري بسيار بي نظير و دست نيافتني است. در اين سال تام هنکس در ۳ فيلم ديگر نيز حاضر شد! کمدي-درام «ترمينال» به کارگرداني اسپيلبرگ درباره مردي بود که در فرودگاه حبس ميشود؛ نه راه بازگشت به کشور جنگ زده اش باز است و نه امکان ورود به خاک آمريکا را دارد. هنکس در اين فيلم بعد از يک دهه مجدد به قالب فارست گامپ بازگشت و سعي کرد آن وجه از بازيگريش را احيا کند و موفق هم ظاهر شد، اما گويي بعد از «دورافتاده» فستيوالها و جشنوارهها ديگر به تام هنکس توجه نداشتند و ديگر در رشتههاي مربوط به بازيگري نامش در ميان نامزدها هم ديده نميشد.
سرگردان ميان کمديهاي ضعيف و درامهاي قوي
بعد از ترمينال، از سال ۲۰۰۴ تا ۲۰۱۲ تام هنکس اگرچه در حدود ۱۵ فيلم حضور داشت و صدا پيشگي و تهيه کنندگي نيز انجام ميداد، حتي دستمزدش به شدت نجومي شده بود، اما انتخاب هايش به شدت فيلمهاي بد و متوسط به پاييني بودند و دائما ميان کمدي و درامهاي ضعيف در حال حرکت بود. تريلر-اکشنهايي مانند «کد داوينچي» و «فرشتگان و شياطين» براساس داستانهاي دن براون، اوج کارهاي وي محسوب ميشدند و به عبارتي حدود يک دهه تام هنکس از سطح اول هاليوود دور بود. خيليها معتقد بودند او گرچه با استعداد بوده و هست، اما در اين دورهي کابوس وار نشان داد اگر از کارگردانهاي بزرگ دور بماند ميتواند انتخابهاي فاجعه باري داشته باشد.
در سال ۲۰۱۲ فيلم Cloud Atlas که فيلمسازان بزرگي به نام «واچوفسکيها و تام تيکور» را در مقام کارگردان داشت اگرچه روايتگر شش دوره زماني بود و پر از بازيگران ريز و درشت؛ اما به دليل عمق و لايههاي داستان علمي-تخيلي خود باعث جذب منتقدان و مخاطبان شد و انتخاب هوشمندانه تام هنکس بود براي بازگشت به سطح اول هاليوود. درخشش فيلمِ تريلر «کاپيتان فيليپس» در سال ۲۰۱۳ که براساس يک داستان واقعي بود درباره حمله دزدان دريايي سوماليايي به يک کشتي تجاري، باعث شد تام هنکس مجدد به سطح اول بازيگري بازگردد. تواناييهاي وي در اين فيلم در اوج و فرودهاي احساسي و هيجاني و تعليق ميان مرگ و زندگي باعث شد بعد از گذشت ۱۳ سال از فيلم دورافتاده، تام هنکس نامزد جوايز معتبري مانند بفتا و گلدن گلوب شود گرچه ناکام ماند. گويا وي دوباره به مسير انتخابهاي درست بازگشته بود و ميتوانست يک تنه باعث موفقيت يک فيلم متوسط شود.

سالهاي ۲۰۱۵ و ۲۰۱۶ براي تام هنکس خوش يمن بود. «پل جاسوس ها» اثر اسپيلبرگ (۲۰۱۵) نشان داد که تام هنکس در مسير درست و در حال اوج گرفتن مجدد است. گرچه فيلم اکران خوبي نداشت و بازي خيره کننده مارک رايلنس (جاسوس شوروي) بازي هنکس را تحت تاثير قرار داد، اما هنکس به حدي مسلط نشان داد که شخصيت وکيل آمريکايي داستان و ميانجي گري او به عنوان يکي از بهترين نمونهها در تاريخ سينماي سياسي و درامهاي تاريخي ثبت شود.
هرچقدر فيلم ايتاکا (Ithaca) به کارگرداني مگ رايان انتخاب اشتباهي بود، کمدي-درامِ «هولوگرامي براي پادشاه» در ۲۰۱۶ انتخاب درستي به نظر ميآمد که گويي براي تام هنکس نوشته شده بود و نقدهاي مثبتي هم گرفت گرچه اکران محدودي داشت. فيلم سالي (۲۰۱۶) به کارگرداني کلينت ايستوود انتخاب هوشمندانهي ديگرِ هنکس بود که مورد تحسين منتقدان واقع شد، فروش قابل قبولي هم داشت و در ميان ده فيلم برتر سال جاي گرفت. تام هنکس در اين فيلم خلباني بود که پرواز و مسافران را از يک حادثه نجات ميدهد، اما پس از حادثه به جاي تقدير مورد توبيخ قرا ميگيرد. نميشود تصور کرد بازيگري به جز او ميتوانست نقش خلبان را ايفا کند. اسپيلبرگ براي فيلم سياسي- تاريخي جديدش يعني (۲۰۱۷) The Post تام هنکس را در برابر مريل استريپ قرار داد و فيلم يک موفقيت کامل و بي نظير بود مانند «پل جاسوس ها». دوئت دوست داشتني دو شخصيت با بازي هنکس و مريل استريپ، هستهاي است که فيلم را نگه داشته و مخاطب را به دنبال خود ميکشد.
جوانترين بازيگر با يک عمر دستاورد هنري
در نهايت ميشود گفت تام هنکس در اکثر انتخابهاي يک دهه اخيرش به همان رويه وسواس گونه دهه ۹۰ بازگشته و به جز چند مورد از يک سطح متوسط و حرفهاي پايينتر نرفته است، هرچند باز هم مانند دو دهه گذشته جشنوارهها و جوايز به او خيلي اعتنايي نميکنند. در دهههاي گذشته هنکس از تئاتر دور شد و فقط در دو نمايش حضور داشت، اما حضور در تلويزيون را به عنوان يک سنت ادامه داد و رها نکرد و نامش در بسياري از برنامهها به عنوان صداپيشه يا کارگردان و مهمان ديده ميشد حتي در ميني سريال و آثار بزرگي مانند «گروه برادران» هم بازيگر بود، هم تهيه کننده و کارگردان.
فيلمهاي تام هنکس تاکنون بيش از ۱۰ ميليارد دلار فروش داشته اند، اگرچه نفر اول اين ليست نيست. همچنين ثروت هنگفتي از راه بازيگري و دستمزد بالا به دست آورده است، اما در حوزه محيط زيست و خيريه هزينههاي سنگيني را در راه منافع بشري و جامعه متقبل شده است. وي يک مسيحي معتقد و اوانجليست است که دائما کليسا ميرود، اما از نظر سياسي در شمار حاميان سرسخت حزب دموکرات است. تام هنکس آنچنان در آمريکا و تاريخ و فرهنگ عامه آن محبوب است و جزء شمايل آن محسوب ميشود که در سال ۲۰۱۶ باراک اوباما «مدال آزادي رياست جمهوري» آمريکا را به وي اعطا کرد.

کمتر اتفاق ميافتد که ناسا به دليل تاثير يک بازيگر در يک فيلم مربوط به فضانوردي و حمايت از برنامههاي ناسا، سيارهاي به نام او ثبت کند (سياره «تام هنکس-۱۲۸۱۸ «در سال ۱۹۹۶ ثبت شد) يا نيروي دريايي ارتش ايالات متحده به دليل نمايش چهره انساني و خاص از يک نظامي از جان گذشته که به دنبال آزادي بشريت است، مدال عضويت افتخاري در يگان رنجرها را به يک بازيگر بدهد؛ اما همهي اينها براي تام هنکس اتفاق افتاده است و مختص اوست. تام هنکس جوانترين بازيگري است که موفق شده جايزه يک عمر فعاليت هنري را از «انستيتو فيلم آمريکا» دريافت کند، در سال ۲۰۰۲ يعني هنگامي که فقط ۴۶ سال داشت!
هنکس در فاصلهاي دوازده ساله، پنج بار نامزد جايزه اسکار بود و دوبار موفق، و اين يکي از بهترين و فشردهترين رکوردهاي اسکار است. همچنين ۸ جايزه تلويزيوني امي را در کارنامه دارد (از ۱۲ نامزدي)، ۴ بار گلدن گلوب را برده (از مجموع ۹ بار نامزدي) و بسياري جوايز ديگر مانند خرس نقرهاي را در کلکسيون عناوين خود دارد.
وي در دوره دانشجويي ازدواج ناموفقي داشت و با وجود داشتن دو فرزند در سال از همسرش ۱۹۸۷ جدا شد، اما از سال ۱۹۸۸ که با «ريتا ويلسون» ازدواج کرده بسيار همسر وفاداري بوده است و جزو موفقترين زوجهاي هاليوودي به شمار ميروند.
بازار