نماد آخرین خبر

تئاتر مرد بالشی؛ اعدام طعنه‌آمیز یک قهرمان کودک‌کُش

منبع
صبح نو
بروزرسانی
تئاتر مرد بالشی؛ اعدام طعنه‌آمیز یک قهرمان کودک‌کُش
صبح نو/ نام «مارتين مک‌دونا» را اهالي سينما اغلب با فيلم «سه بيلبورد خارج از ابينگ، ميزوري» به ياد مي‌آورند که دوسال پيش سروصداي زيادي در محافل سينمايي به پا کرد؛ اما اين نام براي اهالي تئاتر با نمايشنامه‌هاي پراستقبال ديگري گره خورده که «مرد بالشي» يکي از آن‌هاست. سال 92، محمد يعقوبي فيلم‌تئاتري از اين متن را با بازي پيام دهکردي، نويد محمدزاده، علي سرابي و احمد مهران‌فر ساخت و اين روزها، با کمي تغيير در اين ترکيب، علي سرابي، نمايشنامه مرد بالشي را با بازي نويد محمدزاده، بهرام افشاري و حميدرضا آذرنگ روي صحنه برده است. 6سال پيش که نويد محمدزاده نقش «آريل»، دستيار بازپرس نمايشنامه مرد بالشي را در فيلم‌تئاتر يعقوبي، بازي مي‌کرد، هنوز آن‌قدر نام بزرگي نشده بود که مثل اجراي دوباره آن، پرشدن سالن‌هاي معمولاً خالي تماشاخانه‌ها را مرهون او بدانيم. در اين اجرا اما کوچ نويد محمدزاده از نقش آريل به «توپولسکي»، کارآگاه اصلي داستان، هم نشانه پيشرفت خود اوست، هم به نقش، انرژي و هويت بيشتري داده و هم از قضا براي تماشاخانه، عوايد مادي بيشتري را به همراه داشته است. اين بعد ماجرا هم شايد اين روزها بيش از هر چيز ديگري قابل توجه باشد. پول، قاتل روابط حرفه‌اي! سؤال از مسوول گيشه براي هماهنگي ورود به‌عنوان خبرنگار کافي است تا نشان دهد تئاتري با حضور يک سلبريتي سرشناس چقدر مي‌تواند سالن و نمايش را از همه چيز مستقل کند. مسوول گيشه پاسخ مي‌دهد که تنها همکاري‌اي که مي‌تواند با خبرنگاران داشته باشد اين است که بليت خارج از ظرفيت، يعني نشستن روي زمين سالن را به قيمت 50هزار تومان به آن‌ها بفروشد! پيگيري بيشتر اما مي‌تواند گوياي جزئيات بيشتري از تغيير تعامل حرفه‌اي با بدنه تئاتر، عوض شدن شکل درآمدزايي و گردش مالي نمايش‌هايي با چهره‌هاي مشهور باشد. به سراغ روابط عمومي نمايش «مرد بالشي» مي‌رويم تا از کم و کيف ماجرا اخبار بيشتري دريافت کنيم. روابط عمومي آن مي‌گويد که براي اين نمايش هيچ بليت مهماني در نظر گرفته نشده و بعد هم تصريح مي‌کند که از ابتدا در قرارداد ميان گروه نمايش و سالن، از اختصاص هر ظرفيتي براي مهمان اجتناب شده است. اين موضوع از يک‌سو نشان مي‌دهد که گروه‌هاي نمايشي، راه‌هاي درآمدزايي را به مرور پيدا کرده‌اند و از سوي ديگر اين پيدا کردن راه‌هاي پول درآوردن، مستقيماً به تغيير تعامل حرفه‌اي ميان اين دست گروه‌ها با اهالي تئاتر منجر شده است. مسأله آن است که اگر نمايشي بتواند پاي مردم عادي را به سالن تئاتر باز کند، حتي از مخاطب حرفه‌اي تئاتر هم مستقل خواهد شد، چه رسد به خبرنگاران تئاتر! سلبريتي، موفقيت پايدار نمي‌سازد با اين حال بنا کردن ساختمان يک اثر هنري روي نام‌ها و چهره‌ها، نمي‌تواند به‌طور پايدار موفقيت‌ساز و درآمدزا باشد چرا که حتي در برخورد با عامه مردم هم عناصر تعيين‌کننده ديگري در ماجرا تاثيرگذار است؛ چنان‌که در نمايش مرد بالشي هم بسياري از تماشاگران به‌دنبال فرصتي براي ديدار رودرروي يک نام مشهور و به اميد انداختن يک سلفي با او، تا نيمه‌هاي شب، گرماي سالن تماشاخانه شهرزاد و کيفيت پايين نور و صدا را تحمل کرده بودند اما نهايتاً مسوول سالن اعلام کرد که آقاي محمدزاده عکس نمي‌گيرند و اميد هواداران او را نااميد کرد. اين دست اتفاقات نشان مي‌دهد که سالن‌داران و گروه‌هاي نمايشي بايد حواس خود را نسبت به عناصري که مي‌تواند موفقيت پايدار آن‌ها را تضمين کند، بيشتر جمع کنند و از شر بي‌پولي يا عدم‌استقبال به محورهاي غيرحرفه‌اي و غيرهنري پناه نبرند. اعدام واقعيت در ايستگاه مترو گذشته از اين‌ها، اگرچه «مرد بالشي» اجراهاي متعددي داشته اما بازخواني علي سرابي از متن مارتين مک‌دونا را دست‌کم به نسبت نسخه يعقوبي بايد حاوي سويه‌هاي انتقادي‌تري و تيزتري دانست؛ چنان‌که در نخستين نگاه در طراحي صحنه سهيل دانش اشراقي بيرون مي‌زند. فضاي نمايش اين‌بار نه در محيط يک اتاق بازپرسي بلکه در فضاي يک ايستگاه متروي متروکه مي‌گذرد. دکور، شامل ستون‌هاي قطور سيماني و يک پله‌برقي خاموش به علاوه آکسسوار هم اغلب اصرار دارند ذهن مخاطب را به فضايي داخلي‌تر و ايراني‌تر نزديک کرده و فضاي محلي آشنا را به آن متبادر کنند. از طرف ديگر مک‌دونا، متن تودرتو و جذابش را در ناکجاآبادي روايت کرده که تحت يک حکومت ديکتاتور و بسته قرار دارد و شکنجه و اعدام بدون محاکمه، آن هم در مورد نويسندگان و اهالي فرهنگ و هنر قرار است ابعاد ضدآزادي بيان را در آن ناکجاآباد روشن کند. کنايه‌ها و طعنه‌ها هم گهگداري به کمک طراحي صحنه مي‌آيند و متن را دست‌کم از منظر دراماتورژ آن بومي‌تر مي‌کنند؛ متني که داستان اعدام نويسنده‌اي را مي‌گويد که به جرم روايت واقعيت آزار کودکان توسط والدين، بدون محاکمه به دست کارآگاه و بازپرس به قتل مي‌رسد. قصه‌گويي، تنها وظيفه يا اولين وظيفه؟ با اين حال به قول مک‌دونا از زبان نويسنده درون داستان، شخصيت «کاتوريان کاتوريان کاتوريان»، «اولين يا شايد تنها وظيفه يک نويسنده، گفتن قصه است». «مرد بالشي» هم قصه جنايي پرپيچ‌وخمش را اگرچه طولاني و گاه خسته‌کننده اما خوب روايت مي‌کند. گنجاندن قصه‌هاي کوتاه‌کوتاهِ نويسنده درون داستان در ميانه روايت، کشش متن را هم بيشتر مي‌کند و نقشي که اين قصه‌ها در شکل‌دهي به جنايت در داستان دارند، زاويه‌ديد راوي را هم مرموزتر نشان مي‌دهد. نمايش از پس انتقال اين ابعاد برمي‌آيد و علي سرابي و حميدرضا آذرنگ، انزجار و کثيفي موجود در داستانک‌هاي جنايت عليه کودکان را اگرچه به شدت ساديستي است اما خوب منتقل مي‌کنند. نويسنده را مي‌کُشند، داستانش را نه! اصل ماجرا البته اين است که در پرده سوم، هم متوجه مي‌شويم و هم جا مي‌خوريم که بازپرس و کارآگاه يعني آريل و توپولسکي هم، خودشان قرباني کودک‌آزاري توسط پدران يا والدين‌شان هستند. درست همان واقعيت اجتماعي که نويسنده درون داستان، قصه‌هايش را حول آن شکل داده و حالا تنها دغدغه‌اش حتي در آخرين ثانيه‌هاي مانده به اعدام اين است که مبادا کاغذ داستان‌هايش را بسوزانند. او متهم است که با داستان‌هاي ساديستي‌اش، باعث شده جنايت‌هايي عليه کودکان گمشده شهر رخ دهد و حالا راحت‌ترين راه براي رسيدگي به اين جنايات يا به عبارت بهتر، سرپوش گذاشتن بر آن‌ها، کشتن نويسنده است! آريل هم درست به همين دليل داستان‌ها را آتش نمي‌زند چون با اينکه مأمور کشتن نويسنده است اما خودش عميقاً واقعيت موجود در داستان‌هاي او را با پوست و گوشت و استخوانش لمس کرده است. عبارت «مرد بالشي» هم به سبک عنوان فيلم‌هاي ابرقهرماني آمريکايي، نام يک قهرمان را به ذهن متبادر مي‌کند؛ قهرماني که کنش قهرمانانه‌اش، کشتن کودکان قبل از آن است که بخواهند دردهاي بزرگ‌تر از آزار ديدن توسط والدين‌شان را در آينده‌اي نزديک تجربه کنند. نمايشنامه مک‌دونا، داستاني جنايي را با رويکرد روان‌شناختي روايت مي‌کند و ابعاد ساديستي و خشونت‌آميز آن، چنان پررنگ است که حتي در اوضاع بي‌قانون و نابسامان تئاترهاي ايران در حوزه رده‌بندي سني هم در تبليغات تاکيد شده است که «از ورود کودکان زير 12 سال ممانعت مي‌شود». با اين حال در بازخواني علي سرابي از اين نمايشنامه، محورهاي سياسي و اجتماعي بيشتر مورد تاکيد قرار دارد. ما را در کانال «آخرين خبر» دنبال کنيد
اخبار بیشتر درباره

اخبار بیشتر درباره