نماد آخرین خبر

«پاراسایت»؛ خون و خون‌ریزی در جنگی میان فقر و غنا

منبع
صبح نو
بروزرسانی
«پاراسایت»؛ خون و خون‌ریزی در جنگی میان فقر و غنا
صبح نو/ «پاراسايت» آخرين ساخته‌ «بونگ‌جون‌هو» کارگردان شهير کره‌‌جنوبي، توانست در هفتاد‌و‌دومين فستيوال کن، نخل طلاي بهترين فيلم جشنواره را ازآنِ سازندگانش کند. جواد کتابي منتقد سينما پاراسايت (انگل) فيلم مهمي‌ است؛ فيلمي که فرم و محتوا را با‌هم به‌کار مي‌گيرد تا يک حرف مشخص بزند؛ حرفي که از Track Down ابتدايي فيلم شروع مي‌شود و تا ظاهرشدن پايان‌بندي فيلم همچنان ادامه دارد. پاراسايت به‌معناي واقعي کلمه سينماست. کارگردان در آن با تصوير حرفش را منتقل مي‌کند و اصراري بر گنجاندن ديالوگ‌هاي گل‌درشت و شعاري در فيلمش ندارد. فيلم در باب تضاد طبقاتي ا‌ست؛ تضادي که از نخستين سکانس فيلم مخاطب آن‌ را حس مي‌کند. فيلم با حرکت دوربين از پنجره رو‌به‌خيابان به داخل زيرزمين خانه‌اي شروع مي‌شود؛ تمهيدي تصويري که مي‌خواهد از همان ابتدا مخاطب را با جايگاه قهرمان‌هاي داستانش آشنا کند. حرکت نزولي دوربين از خيابان به زيرزمين، معرف جايگاه شخصيت‌هاي محوري داستان است. آن‌ها عضو طبقه ندار و فقير جامعه هستند و جايگاه‌شان در نظام طبقاتي، آن زيرزيرهاست. داستان «پاراسايت» حول محور خانواده‌اي فقير مي‌چرخد، خانواده‌اي که هر چه تلاش مي‌کنند به دَر بسته مي‌خورند و گويا دست تقدير به آن‌ها اجازه رشد طبقاتي را نداده است. داستان فيلم به‌سرعت از جايي آغاز مي‌شود که يکي از دوستان «کي‌وو»، پسر خانواده‌ِي محوري داستان، به او پيشنهاد مي‌دهد به دختر يکي از خانواده‌هاي پولدار آموزش زبان انگليسي بدهد. ورود «کي‌وو» به خانه خانواده متمول آقاي پارک، سرآغاز شکل‌گيري درامي پرکشش و جذاب مي‌شود. بونگ‌ جون‌هو خانواده فقير داستانش را به پاراسايت يا «انگل» تشبيه مي‌کند. ازنظر او در دنياي مدرن، زيرزمين‌نشين‌ها براي زنده‌ماندن چاره‌اي ندارند جز اينکه از سرمايه‌دارها تغذيه کنند؛ درست مانند انگلي که درون بدن انسان کمين و از آن تغذيه مي‌کند. البته، بونگ ‌جون‌هو نه راهکاري ارائه مي‌دهد و نه دليل ايجاد اين حجم از شکاف طبقاتي را نشان مي‌دهد. او تنها روايتگر اين شکاف عميق است؛ روايتي که با کارگرداني هنرمندانه بونگ اثري ماندگار به‌وجود آورده است. تمام نماهاي ورود به خانه خانواده پارک (خانواده ثروتمند) سربالايي را نشان مي‌دهند و برعکس، نماهاي مربوط به خانه خانواده فقير داستان، همه با پله‌هايي رو‌به‌پايين نشان داده مي‌شوند. کارگردان به‌جاي اضافه‌کردن ديالوگ‌هاي شعاري در ذم شکاف طبقاتي، سعي مي‌کند با نمادها و اِلِمان‌هاي تصويري آن را به مخاطب نشان دهد. بونگ مي‌خواهد بگويد طبقات پايين چاره‌اي ندارند جز اينکه نوکر طبقات بالا باشند؛ نوکرهايي که براي حفظ موقعيتِ «نوکري» خود، بعضي مواقع حتي مجبورند خون و خون‌ريزي هم به‌راه بيندازند؛ چراکه زنده‌ماندن آن‌ها تنها در گرو تغذيه از افراد طبقات بالاي جامعه است. با همه اين‌ها، آخر سر ساکنان زيرزمين در چشم سرمايه‌دارها، آدم‌َمعمولي‌هايي هستند که «بو» مي‌دهند. در «پاراسايت» بارها به‌همين «بو»دادن خانواده فقير اشاره مي‌شود. اين «بو»دادن يک استعاره است؛ استعاره‌اي که قشر کم‌درآمد جامعه را تحقير مي‌کند تا تمايزشان با سرمايه‌دارها را به‌رخ‌مان بکشد. يکي از سکانس‌هاي ماندگار فيلم مربوط مي‌شود به صحنه‌اي که باران زندگي پايين‌شهري‌ها را با آب يکي مي‌کند. بارش شديد باران سيلي به‌راه مي‌اندازد که باعث مي‌شود تمام زندگي خانواده فقير داستان را آب بردارد و خانه‌شان را به محلي سکونت‌ناپذير بدل کند. فرداي آن روز همسر آقاي پارک (خانواده‌ ‌پول‌دار داستان) مي‌گويد: «بارانِ ديشب باعث شد هوا امروز خيلي دل‌انگيز باشد!» ديالوگ، ديالوگ محشري‌ است! فيلم مي‌خواهد بگويد يک باران ساده براي طبقات بالاي اجتماعي هواي دل‌انگيز به‌ارمغان مي‌آورد و براي فقيرفقرا، بدبختي و آوارگي. از اواسط فيلم و از همان شب باراني، لحن فيلم تغيير جدي مي‌کند. تا قبل از آن فيلم بيشتر کمدي ‌سياه است و هجو اجتماعي؛ اما از نيمه به‌بعد، ديگر خبري از آن شوخ‌و‌شنگي نيست و اثر با تعليقي ترسناک همراه مي‌شود؛ تعليقي که با پايان‌بندي عجيب و خاص بونگ به‌اتمام مي‌رسد. درست جايي که ترسناک‌ترين پيام فيلم به مخاطب منتقل مي‌شود «تلاش آدم معمولي‌ها براي پول‌دارشدن و درآمدن از زيرزمين رؤيايي بيش نيست»، آدم‌هاي فقير محکوم‌اند به آنکه زندگي‌شان را در سلول‌هاي تنگ و تاريک زيرزمين بگذرانند. البته، از همان ابتداي فيلم مي‌توان حدس زد بونگ ‌جون‌هو چه آشي برايمان پخته است. او کارگردان مستعدي ا‌ست؛ کارگرداني که هم از قواعد ژانر پيروي مي‌کند و هم در لحظات حساسِ فيلمش زير همه قواعد مي‌زند و بيننده را تا مدت‌ها درگير اثرش مي‌کند؛ درست مثل کاري که در «خاطرات قتل» (‌2003) انجام داد و در دقايق پاياني فيلمش، از قواعد ژانر عبور کرد و موفق هم بود. «خاطرات قتل» را بونگ براساس داستان واقعي قتل‌هاي زنجيره‌اي هواسئونگ (1986) ساخت و در همان زمان، با تشويق مخاطبان مواجه شد. بونگ در «خاطرات قتل» با اينکه داستاني جنايي را روايت مي‌کند، نگاهي تند و تيز به سياست و حکومت در کره‌جنوبي در سال‌هاي وقوع قتل دارد. اين نگاه سياسي يکي از عناصر مهم فيلم‌هاي اين کارگردان کره‌اي ا‌ست. «پاراسايت» را هم مي‌توان در دسته‌بندي‌ها، فيلمي سياسي دانست؛ درست مانند فيلم «ميزبان» (2006) که در آن بونگ‌ جون‌هو از سياست‌هاي آمريکايي و سرفرودآوردن کره‌‌‌جنوبي دربرابر آن سياست‌ها شکايت مي‌کرد. «ميزبان» که تا‌به‌امروز پرفروش‌ترين فيلم سينماي کره‌جنوبي نيز محسوب مي‌شود، داستان هيولايي برخاسته از رودخانه هان و ماجراي ربوده‌شدن دختري به‌دست آن است؛ هيولايي که به‌دست دانشمندان آمريکايي متولدشده، استعاره‌اي است از سياست‌هاي منفعت‌طلبانه و خشونت‌آميز آمريکايي‌ها دربرابر کشورهاي ديگر. در «پاراسايت» بونگ در اوج کار خودش، حتي مانند «ميزبان» به شعارزدگي و بيانيه‌خواني نزديک هم نمي‌شود. او کم‌کم ياد گرفته است با جادوي تصوير و بدون روکردن دستش حرف‌هايش را بزند؛ حرف‌هايي که از بحراني اجتماعي خبر مي‌دهند؛ بحران تحقير آدم‌هاي معمولي به‌وسيله سرمايه‌داري متفرعني که گمان مي‌کند آدم‌هاي طبقات ديگر «بو» مي‌دهند. بونگ سرانجامِ اين شکاف و تحقير را هم محتوم به خون‌ريزي مي‌داند؛ خون و خون‌ريزي در جنگي ميان فقر و غنا. ما را در کانال «آخرين خبر» دنبال کنيد
اخبار بیشتر درباره

اخبار بیشتر درباره