فارس/ ژيلا اميرشاهي در مصاحبهاي از زندگي شخصي و کارياش گفت.
** کار حرفهايتان را از کجا شروع کرديد؟
- بعد از پايان تحصيل در رشته اقتصاد و بازرگاني بين الملل به زبان انگليسي، اولين شغلي که انتخاب کردم تدريس زبان انگليسي در آموزش و پرورش و در مقطع اول دبيرستان بود. چند سالي آنجا کار ميکردم اما در نهايت متوجه شدم که هر کسي را بهر کاري ساختند و ترجيح دادم به کار ديگري مشغول شوم و استعدادم را در زمينههاي د يگر به کار ببندم.
** بعد از آن به سمت راديو آمديد؟
- ابتدا به تلويزيون رفتم و در آنجا براي واحد خبر آماده شدم.
** از کجا متوجه شديد که در اجراي تلويزيوني و راديويي استعداد داريد؟
- هميشه در دوران تحصيل در دبستان و راهنمايي و دبيرستان زمانيکه جشن و و مناسبتي در پيش بود، من اجراي برنامهها را با عشق و علاقه به عهده ميگرفتم. شايد مديران و مسئولان مدرسه فکر ميکردند که صدايم بد نيست و از آنجايي که تُن صدايم بلند بود ديگر به بلندگو نيازي نداشتم و با همان صداي خودم سر صف اجرا ميکردم. از همانجا بود که متوجه علاقه شديدم به اجرا شدم و براي واحد خبر اقدام کردم و در همه آزمونهايش هم قبول شدم و در بخش پاياني يکسري مراحل بود که متاسفانه نتوانستم از آنها عبور کنم.
** و همينجا بود که به سمت تلويزيون و اجراي تلويزيوني رفتيد؟
- بله، وارد تلويزيون شدم و با گروه دانش شروع به همکاري کردم و در اين همکاري نريشن خواني ميکردم.
** حضورتان در راديو چگونه بود؟ و اولين برنامهاي که اجرا کرديد کدام برنامه بود؟
- سال ۷۳ وارد راديو شدم و بعد از قبولي در راديو در امتحان گويندگي نيز شرکت کرده و قبول شدم. از سال ۷۶ نيز اولين برنامههاي راديوييام را اجرا کردم. جهان دانش، برنامه علمي و سنگيني بود، بعد از آن برنامه گل گشت که برنامه ادبي بود را اجرا کردم. سومين برنامه هم «خانه و خانواده» راديو بود که در زمان خودش برنامه معروف و پرمخاطبي بود که به همراه آقاي شجاعي مهر و اکبري اين برنامه را اجرا ميکرديم.
** قبل از اينکه اجراي برنامه «به خانه برميگرديم» را داشته باشيد در برنامه «سيماي خانواده» نيز مجري بوديد. چرا از سيماي خانواده رفتيد؟
- به اين خاطر که از تهيه کننده وقت برنامه راضي نبودم از اين برنامه با ميل و خواسته خودم بيرون آمدم.
** بعد از اين برنامه به «به خانه برميگرديم» آمديد؟
- بله به محض اينکه سيماي خانواده را ترک کردم به «به خانه برميگرديم» آمدم و به عنوان يکي از مجريان، اجراي اين برنامه را به عهده گرفتم.
** در اين سالها که بيشتر تمرکزتان روي اجرا بوده است، به اين فکر کرديد که ميتوانيد کار بازيگري هم انجام دهيد؟
- هيچوقت به بازيگري فکر نميکردم، اما پيشنهادهالي بازيگري داشتم. براي ساخت فيلم «خيلي دور، خيلي نزديک» از من دعوت به همکاري در قالب بازيگر شد. داستان از اين قرار بود که در اين فيلم مسعود رايگان به دنبال فرزندش ميگشت و طبق قصه او بايد اين جستوجو را از برنامه «به خانه برميگرديم» شروع ميکرد. در نهايت وقتي اين پيشنهاد را با من در ميان گذاشتند که در نقش مجري اين برنامه براي اين فيلم بازي کن، با همسرم مشورت کردم، اما او دوست نداشت که من بازيگري کنم و به همين خاطر بازيگري را کنار گذاشتم و خانم ژيلا صادقي اين نقش را بازي کردند.
** هميشه در موارد کاري با همسرتان مشورت ميکنيد؟
- بله از ابتداي زندگي مشترک براي هر موردي که پيش ميآمد با همسرم مشورت ميکردم و همچنان هم ادامه دارد و طوري است که نظرش را خيلي قبول دارم.
** همسر شما نقاش هستند؟
- بله، سيد جمال الدين طبسينژاد يکي از نقاشهاي مشهور است.
** چطور با همسرتان آشنا شديد؟
- همسرم در خارج از ايران در رشته هنر و گرافيک تحصيل کرده بود و آنطور که تعريف ميکند بعد از اينکه به ايران آمده بود، مادرشان از رشته تحصيلي او راضي نبود و به همسرم گفته بود کاش در رشته بهتري درس ميخواندي و اساسا هنر را قبول نداشت چراکه معتقد بود رشتههاي هنري درآمدي ندارند و براي ادامه زندگي نميتوانند کمک حال يک مرد باشند. در ادامه همسرم براي اينکه حرف مادر را عملي کند و برخلاف ميل قلبي خود، در ايران نيز رشته ديگري را خواند و اتفاقا وارد دانشگاهي شد که من در آنجا درس ميخواندم و ما در آن دانشگاه با هم آشنا شديم و ازدواج کرديم.
** با توجه به اينکه شما و همسرتان هر دو در کار هنري مشغول هستيد، هنر چقدر در زندگي شخصي و مشترک شما و انتخابهاي فرزندانتان در جهت انتخاب شغل تاثيرگذار بوده است؟
- خيلي زياد به اين خاطر که هر سه دخترم فعاليت هنري دارند و مجرد هستند. دختر بزرگم دکتراي کارگرداني تئاتر دارد، ديگري در رشته گرافيک و دختر سومم دکتراي هنر دارد. به نظرم ديد خانواده هنرمند به زندگي ديد متفاوتي است و شايد هنرمندان به مسائل سخت زندگي لطيفتر نگاه کنند، البته منظورم به خودم نيست و در کل هنرمندان را ميگويم. از طرفي کنار هم بودن و از يک منظر به همه مسائل نگاه کردن ميتواند کمک بزرگي به خوب شدن حال اعضاي خانواده بکند. فکر ميکنم اينکه ما همگي هنر را انتخاب کرديم و فرزندانمان در خانواده هنري رشد کردند، توانسته تا حد زيادي زندگيمان را بهبود بخشد.
** در اين ميان چند سالي از ايران رفتيد و در يکي از کشورهاي خارجي ساکن بوديد؟
- بله به خاطر شغل همسرم چند سالي در خارج از کشور زندگي کرديم و من فوق ليسانسم را در رشته مديريت بازرگاني يا MBA در آنجا خواندم.
** در اين سالها هيچ گاه نشده که شما از شغل همسر و يا برعکس او از شغل شما ناراضي باشد؟ و شما از ادامه راهتان دلسرد شويد؟
- نه، من با کارم زندگي ميکنم و واقعا بسيار زياد دوستش دارم و طبيعتا همسر و فرزندانم همينطور هستند و به رشتههايي که انتخاب کردند بسيار با علاقه نگاه ميکنند. اما به هر ترتيب هر زندگي بالا پايين، پيچ و خم و فراز و فرودهايي دارد و ما هم مثل همه آدمهاي ديگر اين زمانها را گذرانديم، اما هيچگاه نشده که بخواهيم در کارمان مانع همديگر شويم. چون به نظرهاي يکديگر احترام گذاشتيم و سعي کرديم از حيطه خانوادگي و احترام به يکديگر دور نشده و در اين سالها تلاش کرديم تا کماکان احترام بينمان را حفظ کنيم.
** به طور معمول اوقات فراغتتان را با چه چيزي پر ميکنيد؟ اهل تماشاي فيلم و سريال هستيد؟
- حتي قبل از اينکه وارد تلويزيون و حيطه اجرا شوم و از دوران نوجواني آنچه حالم را خوب ميکرد، مطالعه کتاب و گوش دادن به موسيقي بود. الان هم مثل گذشته همين دو در اوقات فراغت حالم را خوب ميکنند.
** تا به حال برايتان پيش آمده تا از اجرايتان راضي و يا ناراضي باشيد؟ چرا؟
- بله، دليلش هم به اين برميگردد که گاهي اوقات حس ميکردم بايد جملهاي را نميگفتم و گاهي نيز بر اين باور بودم که بايد يک جمله را ميگفتم که نگفتم. به هر حال براي هر مجري پيش ميآيد که از اجراهاي خود راضي و يا ناراضي باشد و من هم از اين قاعده مستثني نيستم.
** معمولا براي هر برنامهاي که اجرا ميکنيد متن در اختيار شما قرار ميدهند يا اينکه خودتان متنهايي را آماده ميکنيد؟
- خير متني به ما نميدهند. براي هر اجرايي متنهايم را به طور کامل جمع آوري ميکنم و هر بار سعي ميکنم تا متنهايم متفاوت باشند و در اين بيست سال هيچوقت مطالب و يا شعر تکراري نداشتم چراکه براي مخاطبم ارزش زيادي قائل هستم. هيچوقت اينطور نبوده که بدون مطالعه جلوي دوربين اجرا بروم و هيچگاه در اين زمينه بيتفاوت نبودم.
** پوشش مجريها يکي از مسائلي است که در برنامههاي خانواده محور براي مخاطب اهميت دارد. شما از لباسهايي که برايتان تهيه ميشود استفاده ميکنيد؟ يا از هزينه شخصي اين لباسها را تهيه ميکنيد؟
- نه من از آنجايي که خياطي و طراحي لباس را دوست دارم، هميشه طراحي مانتوهايم به عهده خودم است و اينطور نيست که گروه توليد برنامه به ما لباس بدهند. در گذشته خياطي هم ميکردم اما الان ديگر فرصتش را ندارم. حتي تمام لباسهاي دخترهايم را از کودکي خودم ميدوختم.
** تجربه حضور در رسانهاي مثل تلويزيون و راديو و حيطه اجرا چقدر شما را در زندگي شخصي کمک ميکند؟
- خيلي زياد. من از برنامه به خانه برميگرديم درسهاي زيادي گرفتم. حتي چند روز پيش با همکارم آقاي قاسم بينياز صحبت ميکرديم مدعي اين بوديم که هر دو اطلاعات خوبي در حوزه پزشکي داريم و آنهم به اين دليل است که هر دو بيست سال با پزشکهاي مختلف درباره موضوعهاي مختلف صحبت کرديم و همين ميتواند سطح دانشي شما را درباره موضوعهاي متفاوت بالا ببرد. در اين سالها اطلاعات پزشکي، روانشناسي زيادي کسب کردم و از آن طرف هم نگاهم به مسائل بازتر از قبل شده است. دليلش هم اين است که سالهاي سال است با آدمهايي هم صحبت ميشوم که حرفي براي گفتن دارند و باري به هر جهت نبودند و در کنارشان بسيار ياد گرفتم و از اين بابت خدا را شاکرم.
** شما مدتها در راديو نيز فعاليت داشتيد. در حال حاضر چقدر راديو برايتان ارزشمند است و چقدر تلويزيون؟
- به نظرم من ديگر تلويزيوني هستم، اما باور دارم کساني که در راديو کار ميکنند حرفهاي ميشوند. درست است مدتي از وضعيت فعلي راديو خبري ندارم، اما آنچه که در سالهاي ۷۳ تا ۷۷ ياد گرفتم کاملا حرفهاي بود. همان زمان بود که مدير وقت راديو دستور داد که مجريان راديو و تلويزيون بايد تنها در يک مديوم اجرا کنند و از ما خواست تا انتخاب کنيم و من نيز تصميم گرفتم و تلويزيون را انتخاب کردم. معتقدم آن دوره حرفهاي ترينها از راديو به تلويزيون آمدند. راديو براي افرادي که در آن کار ميکردند يک دانشگاه است که تلويزيون اينطور نبود و با اينکه سالها پيش در راديو کار ميکردم، اما الان خودم را حرفهاي تلويزيون ميدانم. اين را هم بايد بگويم که هنوز وقتي پشت ميکروفون راديو قرار ميگيرم قطعا حال خيلي خيلي خوبي دارم و احساس ميکنم که به آنجا هم تعلق دارم.
** براي اجرايتان زمانبندي داريد و از الان ميدانيد که تا چه سالي ميخواهيد اجرا کنيد؟
- تا دو سال ديگر بازنشسته ميشوم و در اين مدت ميتوانم از نظر قانوني کار کنم، اما تا زمانيکه مردم بخواهند و دوست داشته باشند اجرا ميکنم. خيلي از همکارانم بعد از پايان دوره بازنشستگي هنوز هم کار ميکنند چونکه مردم دوستشان دارند.
** خودتان چطور؟ دوست داريد بعد از پايان بازنشستگي کار کنيد؟
- در اين سالها به اين نتيجه رسيدم که هر چه من دوست داشته باشم، حرف بادهوا است و خدا بايد بخواهد. باور شخصيم است که همه چيز خواست او است. اگر او بخواهد من خواهم بود و اگر نخواهد، نخواهم بود. بنابراين هيچ تصميمي در اين باره ندارم و همه چيز را به عهده خدا گذاشتم تا او راه را برايم هموار کند
بازار