آخرين خبر/ مرجان شيرمحمدي با انتشار اين عکس نوشت:
به خود گفتم از عمر رفته چه ماند؟
دل خسته لرزيد و گفتا دريغ
به دل گفتم از عشق چيزيت هست؟
بگفتا که هست آري اما دريغ
بلي از من و عمر ناپايدار
نماندهست برجاي الا دريغ
شب و روزها و مه و سالها
گذشتند و ماندند برجا دريغ
رسيدند هر روز و شب با فسوس
گذشتند هر سال و مه با دريغ
رسيدند و گفتم فسوسا فسوس
گذشتند و گفتم دريغا دريغ
در گذشت استاد مظاهر مصفا را به جامعهي ادبي و علي مصفا تسليت ميگم
بازار