چهره ها/پیمان معادی: اصراری ندارم دخترم «باران» بازیگر شود
جام جم
بروزرسانی
جام جم/ پيمان معادي هم مانند هر پدر ديگري اضطرابهاي زيادي براي دخترش دارد و شبهايي که با «باران» همبازي است، بيش از شبهاي ديگر دچار استرس ميشود.
پيمان معادي نيمه اول سال خيلي کار کرده بود، دو فيلم سينمايي سنگين و چندين سفر؛ تصميم داشت نيمه دوم سال را متمرکزتر باشد و بر روي فيلمنامه فيلم تازهاش کار کند اما به جاي آن، سختترين پروژه را انتخاب کرد؛ بازي در نمايش «در انتظار گودو» و جالب اينجاست که نه تنها خودش که دختر ۸ سالهاش «باران» هم درگير اين پروژه شد.
اين بازيگر سينما و تئاتر اين روزها با بازي در نقش «ولاديمير» نمايش «در انتظار گودو» کار همايون غنيزاده روي صحنه تالار اصلي تئاتر شهر است.بازي او در اين نمايش انگيزهاي شد تا خبرنگار ايسنا، گفتگويي با او داشته باشد.
از معادي خواستيم تا گفتوگوي ما با حضور همزمان او و دخترش همراه باشد و او هم با طنز گفت که؛ حالا ديگر بايد برنامههايش را با «باران» خانم هماهنگ کند!
پيمان معادي در آغاز اين گفتوگو دربارهي حضورش در نمايش «در انتظار گودو» ميگويد: «خيلي چيزها در زندگي چندان پيشبيني شده نيست، همچنانکه من پيشبيني نميکردم قرار است در تئاتر بازي کنم و بعد اين اتفاق بيفتد. معمولا بايد يکسري عوامل دست به دست هم بدهند تا آدم در جايي خودش را پيدا کند. اين اتفاقها در مورد تئاتر «در انتظار گودو» هم افتاد.»
معادي يادآور ميشود: «شش ماه اول سال را خيلي کار کرده بودم، دو فيلم سينمايي سنگين و چند سفر؛ به همين دليل تصميم داشتم ۶ ماه دوم سال را قدري متمرکزتر باشم و بر فيلمنامه فيلم بعديام کار کنم و خودم را آزاد بگذارم تا اگر پروژه ويژهاي بود، کار کنم تا اينکه همايون غنيزاده پيشنهاد همکاري داد.»
متن «درانتظار گودو» را هميشه دوست داشتم
او که پيش از اين نمايش ديگر غنيزاده «کاليگولا» را ديده بود، ادامه ميدهد: « آن نمايش و دنيايش را دوست داشتم، حس کردم دغدغه و حرفي براي گفتن دارد و از سوي ديگر «در انتظار گودو» متني بود که هميشه دوستش داشتهام و زمانيکه با اين پيشنهاد روبرو شدم، يکدفعه احساس دين کردم و فکر کردم اگر بازيگر هستم، پس بايد «ولاديمير» نمايش «در انتظار گودو» را بازي کنم، ضمن اينکه اين پروژه براي خودم هم محکي بود.»
بازيگر فيلم «درباره الي» در ادامه به تفاوت نقش «ولاديمير» با نقشهاي پيشيناش اشاره ميکند و ميافزايد: «اين نقش با قالبهايي که از خودم داشتم تفاوت داشت، دنيايش فانتزي بود و حس کردم محلي وجود دارد که ميتوانم شکل ديگري از بازيگريام را نشان دهم که با بازيهاي مينيمال سينمايي خودم تفاوت داشته باشد.»
پيمان معادي حضور رضا بهبودي و ديگر بازيگران «در انتظار گودو» را از ديگر انگيزههاي خود براي بازي در اين نمايش ميداند و ادامه ميدهد: «در نهايت ديدم قرار است نمايش در سالن اصلي تئاتر شهر اجرا شود، حس کردم کار بسيار بزرگ و سختي پيش رو دارم. قرار است ۶ ماه هر روز تمرين کنم، آن هم روزي ۴ ساعت. ولي ارتباط نزديک با مردم به همه اين زحمات ميارزد.»
حس ميکنم در هر اجرا، بيشتر جا ميافتيم
بازيگر فيلم «جدايي نادر از سيمين» اضافه ميکند: «بازي در اين نمايش يا هر نمايش ديگري براي من به عنوان يک بازيگر تمرين بسيار خوب و مانند يک دوره آموزشي است، تمرين بر بدن، آوا و... شش ماه با «بکت» زندگي ميکنيم، اين زندگي شش ماهه، اين ابزورد و اين جنس از کار براي من دستاوردهاي خيلي زيادي داشت و حالا خيلي خوشحالم. حس ميکنم در هر اجرا بيشتر جا ميافتيم و هنوز خيلي کار داريم تا به آنچه بايد برسيم. کشف خيلي خوبي است.»
«در انتظار گودو» اولين تجربه تئاتري پيمان معادي نيست چراکه او پيشتر ، با بازي در نمايش «خشکسالي و دروغ» کار محمد يعقوبي اولين حضور خود را روي صحنه تئاتر تجربه کرد. اين دو نمايش تفاوتهاي بسياري با هم دارند و کاملا ميتوان حدس زد که معادي براي بازي در نمايش «در انتظار گودو» چالشهاي زيادي داشته است اما در عين حال خودش ميگويد: «از حضورم در «خشکسالي و دروغ» هم خيلي خوشحالم. به هر حال ورود من به تئاتر با آن نمايش بود. کار کردن با محمد يعقوبي برايم بسيار لذت بخش بود. ضمن اينکه ميخواستم آن جنس کار را که در سينما تجربه کرده بودم،در تئاتر هم تجربه کنم، جايي که يک HF به يقه بازيگر وصل است و همه حتي پچ پچهاي او را ميشنوند، بايد اين تجربه را در سالن تئاتر و جلوي تماشاگران تجربه ميکردم.»
هرچند نمايش«خشکسالي و دروغ» اثري رئال بود و به سينما نزديکتر اما همين نمايش هم براي معادي چالشهايي داشته که در توضيح آن ميگويد: «آن نمايش هم برايم چالش بود. اصلا نميدانستم تئاتر را دوست خواهم داشت يا نه. آن نمايش را بازي کردم که به اين جواب برسم. رفتم و ديدم دوست دارم. حس کردم بازيگري تئاتر و سينما اصلا براي من هيچ فرقي ندارد.»
کارگردان فيلم«برف روي کاجها» ميگويد: «شايد اين سخن براي برخي عجيب باشد اما به عنوان يک بازيگر وظيفه دارم نقشي را که به من محول ميشود، تمرين و ماهها براي اجرايش فکر کنم بنابراين فرقي هم نميکند در تئاتر باشد يا سينما. در سينما هرگز اين طور نبوده که امروز قرارداد ببندم و فردا بروم جلوي دوربين بلکه مثل تئاتر هميشه يکي دو ماه وقت براي تمرين لازم دارم. مهم اين است که بتوان در پروژهها، اين وقت را گذاشت.»
در پروسه تمرين تئاتر پروژههاي بسياري را رد کردم
معادي اضافه ميکند: «مهم اين است در پروسه تمرين «در انتظار گودو» پروژههاي بسياري را رد کردم، خيلي از فيلمهايي که در جشنواره امسال جايزه گرفتند و کانديدا شدند، به من پيشنهاد شده بودند و من به ناچار رد کردم چون تصميم گرفته بودم با حداقل دستمزد و حداکثر مشقت در اين تئاتر بازي کنم اما امروز براي اين تصميم خوشحالم چون ميتوانم خودم را بازيگري بهتر حرفهتر و دغدغهمندتر بدانم. به هر حال دو دنياي کاملا متفاوت بود که حس کردم داشتن هر دو تجربه به ادامه حرفه بازيگريام خيلي کمک ميکند.»
از اين بازيگر ميپرسيم از رد کردن آن پيشنهادات پشيمان نيستيد؟ و او با تاکيد ميگويد: «اصلا! اتفاقا برخي از آن کارها را ديدم و وقتي ديدم، مطمئن شدم تصميم درستي گرفته بودم، پيشنهاد خارجي هم داشتم که رد کردم اما اصولا آدم «پشيمان شو»يي نيستم، براي يک انتخاب خيلي فکر ميکنم و به هر حال دلايلم را دارم به همين دليل تا آنجاييکه يادمه تا به امروز نشده که از رد کردن يک پيشنهاد پشيمان شوم و اميدوارم در آينده هم چنين باشم ولي به هر حال همه آدمها اشتباه هم ميکنند.»
پرسش بعدي مادرباره امکاناتي است که تئاتر به يک بازيگر ميدهد تا او بتواند در نقشهايي خيلي متفاوت بازي کند، امکاني که در سينماي ما کمتر وجود دارد، معادي در پاسخ به اين پرسش ميگويد: «تئاتر اين امکان را خيلي زياد فراهم ميکند، يکي از دلايل انتخاب اين کار، تفاوتي بود که شايد در سينما کمتر ميتوانستم پيدا کنم. هرچند اين گونه نيست که سينما رئال باشد و تئاتر نباشد چون در سينما هم همه جا نبايد رئال بازي کرد بلکه بايد گونههاي ديگري از بازيگري را نيز ارايه کرد. همچنانکه من در تجربههاي خارج از کشورم، جنس ديگري از بازي را تجربه کردهام.»
هر بازيگري ممکن است آرزوي نقشهاي زيادي را در سر داشته باشد اما پيمان معادي فعلا ترجيح ميدهد با همين «ولاديمير» خوش باشد و لذتش را ببرد و ميگويد: «ولاديمير» نمايش «در انتظار گودو» برايم مثل هملتِ هملت بود، هميشه برايم خيلي جذاب بود و خيلي خوشحالم امروز آن را بازي ميکنم. فعلا دوست دارم در ذهنام همين «ولاديمير» را داشته باشم. ولي حتما نقشهاي خيلي زيادي هست که دوست دارم بازي کنم.»
ميپرسيم «آيا ممکن است چند سال ديگر، دوباره همين نقش را در نمايش يک کارگردان ديگر بازي کنيد؟» و او پاسخ ميدهد: « نميدانم. بايد ديد چه پيش ميآيد. ما هيچوقت نميدانيم چند سال ديگر چه ميکنيم، به پيشنهادها و پروژههايي که ميآيد، بستگي دارد. من هميشه مشغول نوشتن فيلمنامه هستم. الان هم دو، سه فيلمنامه را با هم پيش ميبرم. هر يک از اينها را که دست بگيرم، يک سال درگيرش ميشوم اما به هر حال به عنوان کسي که در کنار فيلمسازي و فيلمنامهنويسي بازيگري را هم تجربه ميکنم، هميشه با آغوش باز از پيشنهادهاي فوقالعاده استقبال ميکنم.»
معادي ادامه ميدهد: «اگر پيشنهادهاي فوقالعادهاي نباشند و دلايلي قوي براي اجرايشان نداشته باشم، حتما سراغ فيلمسازي و فيلمنامه نويسيام ميروم، يعني اين طور نيست که به کاري که دم دستم است، بپردازم به هيچ وجه چنين نيازي ندارم. اين تئاتر برايم يک نياز خيلي دروني و دلي بود، دوست داشتم با مردم حالي کنم. دوست داشتم در تجربه بزرگ اجراي اثر «بکت» در تهران با مردم شريک شوم.»
در تمام مدت گفتگوي ايسنا «باران معادي» ساکت و آرام نشسته است، شيرين و خجالتي است با چهرهاي که کاملا شبيه پدرش است.
اصلا اصراري ندارم «باران» بازيگر شود
معادي تجربه همکاري با دختر هشت سالهاش را بسيار خوب را ارزيابي ميکند و توضيح ميدهد: « البته باران در فيلم «برف روي کاجها» و حتي فيلم کوتاهي که قبلا ساختهام، حضور کوتاهي داشت. احساس خوبي دارم که در تئاتر همبازي من است اما اصلا اصرار ندارم بازيگر شود. کاملا به خودش بستگي دارد. اصلا اين طور نيست که من يا مادرش او را به سمت پروژههاي هنري هل بدهيم، کما اينکه تا به امروز از حضورش در پروژههايي که چيزي برايش به همراه ندارد، پرهيز کردهايم.»
او ادامه ميدهد:« اما به هر حال باران روحيه هنري دارد، نقاشي و طراحي ميکند، شعر و کتاب ميخواند. در او يک قوه تميز ديدن ميبينم که فردا خودش بتواند انتخاب کند. بدم نميآمد به تئاتر هم سري بزند و خودش ببيند ميتواند بازي کند يا نه. با اين حال، اين گزيده کاري را که بر او تحميل شده، دوست دارم و فکر ميکنم براي خودش خوب است.»
پيمان معادي هم مانند هر پدر ديگري اضطرابهاي زيادي براي دخترش دارد و شبهايي که با «باران» همبازي است، بيش از شبهاي ديگر دچار استرس ميشود و خود درباره اين استرسها ميگويد:«شبهايي که باران روي صحنه است، هم بيشتر اضطراب دارم و هم لذت بيشتري ميبرم چون به غير از خودم بايد به کس ديگري هم فکر کنم ولي به محض اينکه وارد صحنه ميشود و شروع به اجرا ميکند،استرسم از بين ميرود چون حس ميکنم خيلي خوب اجرا ميکند و همين، استرس مرا کم ميکند.»
ظاهرا شباهت باران به پدرش فقط در ظاهر او نيست چراکه پيمان معادي ميگويد: «روحيه باران شبيه روحيه من است. معمولا اصراري به انجام هيچ کاري ندارد مگر اينکه حس کند در آن کار، خوب است. همانطور که من خود هميشه معتقدم براي انجام هر کاري بايد بهترينش را انجام بدهي چون براي تمرين و تحقيق وقت زياد است. خود من هم دير شروع کردم ولي حس ميکنم اگر در پروژهاي هستم، بايد آن را دوست داشته باشم و چيزي به آن اضافه کنم. دلم ميخواهد باران هم اين گونه باشد.»
باران معادي هشت سال و نيم دارد. تصميم دارد وقتي بزرگ شد يا بازيگر بشود يا پيانيست. کلاس پيانو ميرود و در نمايش«در انتظار گودو» نقش پسر بچهاي را بازي ميکند که از طرف آقاي «گودو» پيغام ميآورد.
ميپرسيم چي شد که تئاتر بازي کردي؟ و او ميگويد:«اولين بار بابام گفت ما داريم يک تئاتر بازي ميکنيم. ميخواهيم تو هم باشي.»
ميگويد روي صحنه مضطرب نميشود و دوست دارد باز هم تئاتر بازي کند.
ميپرسيم اينکه نقش يک پسربچه را بازي ميکني، چه جوري است؟ و باران ميگويد: « پسر بچه يا دختر بچه فرقي نميکند.»
بازي روي صحنه را دوست دارد فرقي هم نميکند در تئاتر بزرگترها يا بچهها باشد. حالا هم از کار کردن با پدرش خوشحال است.
به گزارش ايسنا، نمايش«در انتظار گودو» نوشته ساموئل بکت و کار همايون غنيزاده هر شب ساعت ۱۷ و ۳۰ دقيقه در تالار اصلي تئاتر شهر به صحنه ميرود.
رضا بهبودي، رامين سياردشتي و علي سرابي ديگر بازيگران اين اثر نمايشي هستند.