نماد آخرین خبر
  1. جذاب ترین ها
  2. برگزیده
سینما و چهره ها

افشین سنگ چاپ: «فوق لیسانسه ها» جذاب و شگفت انگیز است

منبع
خراسان
بروزرسانی
افشین سنگ چاپ: «فوق لیسانسه ها» جذاب و شگفت انگیز است
خراسان/ نوجواني 15 ساله بود که به دليل علاقه اش به حرفه بازيگري به مدرسه هنر و ادبيات صدا و سيما رفت و 2 سال بعد دانش آموخته شد. بازي مقابل دوربين را با مجموعه «ما مي توانيم» آغاز کرد. «افشين سنگ چاپ» حرفه هاي مختلف پشت صحنه را تجربه کرده است؛ از عروسک گرداني «چاق و لاغر» گرفته تا بازيگرداني، دستيار کارگرداني، برنامه ريزي و بازيگري. سال هاست او را مي شناسيم؛ برخلاف چهره و صدايش، خوش قلب، مهربان و شوخ طبع است! او اکنون ساکن ساري و در حال رفت و آمد به تهران براي انجام کارهاي هنري اش است. بيشتر مخاطبان سنگ چاپ را در قالب نقش هاي منفي و خاکستري به ياد دارند و اين شب ها با سريال «فوق ليسانسه ها» در نقش «جعفر» پدر «مسعود» مهمان شبکه سوم است. البته بعد از اتمام پخش اين سريال با «وارش» مهمان همين شبکه است و با نقش منفي ديگري برمي گردد. حرف ها و درددل هاي خودماني «افشين سنگ چاپ» را در ادامه بخوانيد. «فوق ليسانسه ها» چه ويژگي هايي داشت که جذب آن شديد و بازي کرديد؟ ويژگي «فوق ليسانسه ها» خارج بودن از قواعدي بود که تا حالا داشت جاري مي شد يعني ما اين فاصله گذاري ها، شخصيت هايي را که براي اولين بار ديده شدند، آدم هايي را که خيلي دوست داشتني هستند ولي در عين حال گاف مي دهند اما براي يک هدف واحد به نتيجه مي رسند، کم داشتيم يا اصلاً در تلويزيون نداشتيم. «سروش صحت» با درايت اين مسئله را جا انداخت. براي خلق شخصيت «جعفر»، پدر مسعود، که کمي عصبي و پرخاشگر، زودجوش و کارهايش پيش بيني نشده است چه کرديد؟ نوشته «سروش صحت» بسيار دقيق و واضح بود، سپس خود صحت بود که آن ها را خلق کرده بود. مي خواهم بگويم که سريال خيلي وابسته به ذهن سروش صحت بود و علاوه بر نوشته اي که داشتيم او آن چه را که در ذهنش داشت و نمي توانست روي کاغذ بياورد در زمان فيلم برداري سر صحنه مي گفت و شخصيت ها را پرورش مي داد. من براي اولين بار بود که چنين سريال سختي را کار کردم چون معتقدم بازي اين گونه آثار خيلي سخت است و هر بازيگري آمده بر اين موضوع صحه گذاشته که شخصيت ها دو پهلو و چند پهلو هستند و بايد شما بتواني هر جنبه را در آن واحد خلق کني و دوربين ضبط کند؛ اين چند وجهي بودن به زبان راحت است اما در اجرا بسيار کار را سخت و پيچيده مي کند که صحت خيلي خوب بازيگران را هدايت کرد. سکانسي نوشته شده داشتيم که سر صحنه سروش با کلي ايده مي آمد و بايد ايده ها را خلق و ضبط مي کرديم و اين سبب شد اتفاق عجيبي بيفتد و آن دوستي بين ما بود و خيلي ها به ما گفتند اين صميميت در قاب تصوير هم به شدت مشهود است. پس قبول داريد ساخت کمدي موقعيت سخت است و با اين شرايط مردم نياز دارند و اين گونه آثار در تلويزيون نسبت به گذشته کمتر ساخته مي شود؟ چون در اين مملکت تورم و گرفتاري زياد است مردم دوست دارند فقط بخندند. سينما هم همين را ثابت کرده و فيلم هايي مي فروشند که کمدي باشند چون مردم حوصله شنيدن اندرز را ندارند و يکي از دلايلي که «فوق ليسانسه ها»، «ليسانسه ها» يا اثر کمدي ديگري مورد استقبال قرار گرفت همين است. شما را سال هاست مي شناسيم و مي دانيم برخلاف چهره تان، مهربان و خوش قلب هستيد، با اين وجود مي خواهم بدانم که مخاطب شما را بيشتر با نقش هاي منفي و خاکستري مي شناسد؛ آيا چهره و فيزيک و بيان سبب اين گونه پيشنهادها مي شود يا دليل ديگري دارد؟ خودم سال هاست در سمت انتخاب بازيگر فعاليت مي کنم. در اين خصوص اندکي به چهره و صدا توجه مي کنند و اگر تداعي کننده يک شخصيت خاکستري و منفي باشد آن را انتخاب مي کنند اما خودم معتقدم بايد جلوي آيينه بايستي و خودت را ببيني و باور کني مي تواني نقش مثبت را بازي کني يا منفي را. هر دو شخصيت هم جذاب و ويژگي ها و دنياي خاص خود را دارند اما معتقدم بازي در نقش منفي اندکي گسترده تر است چون خارج از خود بازي مي کني. من آزارم به يک مورچه هم نمي رسد و اين گونه نقش ها از من دور هستند به همين دليل برايم اندکي سخت است. شما حرفه هاي مختلفي از بازيگرداني و عروسک گرداني گرفته تا دستيار کارگرداني و بازيگري را تجربه کرده ايد؛ اما فکر کنم علاقه اصلي تان بازيگري باشد. بازيگري عشق من است و کارهاي ديگر هنري فن و تخصص ام است و براي امرار معاش کار مي کنم. به بازيگري به عنوان يک حرفه نگاه نمي کنم چون در آن خلق شخصيت جديدي وجود دارد و بسيار مقدس و خاص است. سکوي پرتاب و نقطه عطف بازيگري تان چه اثري بود؟ در گذشته کار کودک مي کردم و «النگ و دولنگ» را با ايرج طهماسب کار کردم. بعد «تاتي نباتي» بود ولي آن چه که در ملودرام و سريال هاي شبانه ديده شدم سريال هاي «روزهاي زندگي» و «مسافر» سيروس مقدم بود. سپس در سينما «بوتيک» اضافه شد و اين کارها سبب شد من ديده شوم و کارگردان ها سراغم بيايند. در سال 1362 در بحبوحه جنگ ايران و عراق که 15 ساله بوديد به مدرسه هنر و ادبيات صدا و سيما رفتيد، سپس وقتي 17 ساله بوديد با سريال «ما مي توانيم» جلوي دوربين رفتيد. من 17 ساله بودم که براي اولين بار در سريالي با نام «ما مي توانيم» بازي کردم، بعد رسيد به «چاق و لاغر» که عروسک گردان بودم. سپس با «محمدمهدي رسولي» دوست عزيزم در سال 1372 که اثر کودکي با نام «من يار مهربانم» را مي ساخت آشنا شدم و سال ها دستيارش در پروژه هايي همچون «اکسيژن» بودم. سپس دستياري، بازيگرداني و برنامه ريزي را در کنار بازيگري تجربه کردم. اکنون به جايگاهي که از 15 سالگي برايش تلاش کرديد، رسيده ايد؟ يکي از خصايص انسان اين است که هيچ وقت راضي نيست و اکنون هم از لحاظ هنري احساس مي کنم اندکي در ساخت کار و کارگرداني عقب هستم. در مصاحبه اي گفته بوديد يک عده تازه وارد عرصه سريال‌سازي شده‌اند، کارنامه و رزومه مشخصي ندارند ولي باعث‌شده‌اند کاربلدها و حرفه‌اي ها کم‌کار شوند. در اين مورد توضيح دهيد. اکنون وضعيت اندکي سخت شده اما نمي خواهم گلايه کنم. البته معتقدم هر حرفه اي تضمين اش به دانشش است يعني آدم ها هر چقدر کاربلدتر و تحصيل کرده تر باشند سبب مي شود که آثار فاخرتر و دلنشين تر به زعم مردم باشند و ارتباط بهتري برقرار کنند. شما وقتي کم سن و نوجوان بوديد بدون واسطه وارد اين حرفه شديد و تلاش کرديد. من به ياد مي آورم براي اثر هنري مثل تئاتر 11 ماه و شايد هم يک سال تمرين مي شد. آن موقع اثري از يک کارگردان معروف با هنرپيشه هاي معروف اجرا مي شد که 6 ماه تمرين کرده بودند و منتقدان نوشته بودند اين کار به حساب نمي آيد و ارزش هنري ندارد چون 6 ماه تمرين کرده اند. اکنون يک تئاتر با 2، 3 هفته تمرين روي صحنه مي رود و مي گوييم چرا کارها ضعيف شده است؟! درباره کارهاي تصويري هم در گذشته پيش توليد داشتند و هزينه ها توجيه داشت. اکنون بحث خصوصي سازي را به سمت سينما و تلويزيون سوق داده ايم اما تعريف نکرده ايم که خصوصي سازي به چه معناست؟ بدون هيچ اساسنامه و ايده اي آمده ايم خصوصي سازي کرده ايم و در اين وادي آدم هاي غيرمتخصصي وارد شده اند و به بچه ها و حرفه ما آسيب زده اند. در دهه هاي 60 و 70 بسياري از آثاري که در سينما و تلويزيون توليد مي شد ماندگار مي شد ولي چرا بسياري از آثار کنوني در ذهن ها نمي ماند؟ دلايل مختلفي دارد. کار هنري گروهي و مصيبت ها و امتيازاتش هم گروهي است و به يک علت نمي توان گفت اثري ضعيف يا قوي بوده و مسائل دست به دست هم مي دهند. به عقيده من اساس همه اين ها برمي گردد به دغدغه يعني اين که مسئله ما و مسئله جامعه ما باشد و اگر براي مردم مسئله باشد هزينه مي کنند. حرف پاياني تان... در سريال «فوق ليسانسه ها» همه چيز جذاب و شگفت انگيز بود و آقاي صحت بسيار مهربان و دل گنده است بنابراين گروه را از لحاظ رفتاري به سمت دوستي و مهرباني سوق داد. مردم، دوستان و آشنايان همگي تقريباً رضايت دارند و نظرشان جلب شده و بيننده سريال هستند. هيچ اثري بي نقص نيست و اميدوارم ما را بابت کم و کاستي اش ببخشند و امتيازش شامل مردم خوب مان شود که همان لبخند روي لبان شان است.
ما را در کانال «آخرين خبر» دنبال کنيد