نماد آخرین خبر

حجت‌الاسلام ساسان فلاح‌فر: با «منبرِ» سینما برای میلیون‌ها نفر تبلیغ می‌کنم

منبع
تسنيم
بروزرسانی
حجت‌الاسلام ساسان فلاح‌فر: با «منبرِ» سینما برای میلیون‌ها نفر تبلیغ می‌کنم
تسنيم/ کارگردان مستند «خاطرات باديه» از حضور روحانيت در فيلمسازي و ضرورت همزماني کار هنري و تبليغ مي‌گويد. حضور روحانيت به عنوان مستند ساز در سينماي کشور در چندسال اخير پديده‌اي جالب است که در سال‌هاي قبل کمتر شاهد آن بوديم. در دنيا مبلغان ديني که در مقام فيلمساز باشند زياد نيستند و در کشور ما نيز اين تعداد بسيار کم است. اينکه يک روحاني مستند را چگونه مي‌بينيد و چه مي‌خواهد بگويد براي يک علاقمند سينما جذاب و مهم است. آيا سينما با کارگرداني يک روحاني ديني مي‌شود؟ آيا مستندساز روحاني مي‌خواهد از زاويه ديد دين و شرع فيلم بسازد يا از نگاه حوزه به عنوان يک سازمان مهم ديني؟ نسبت ميان اين دو چيست و آيا امکان سفارشي سازي فيلم براي دين موضوع منفي يا مثبتي است؟ اين پرسش‌ها و ديگر سوالات، مسائل مهمي‌اند که بايد به آنان پاسخ داد اما در يک گفت‌وگوي کوتاه با يک روحاني مستندساز که براي اولين اکرانش در جشنواره سينما حقيقت حاضر شده بود امکان پاسخ به تمام آنان وجود نداشت و ما تلاش کرديم به برخي از آنان برسيم. حجت الاسلام «ساسان فلاح‌فر» کارگردان مستند «خاطرات باديه» که به موضوع مقاومت و حضور تيپ فاطميون در جنگ با داعش در سوريه و روزهاي آخر نبرد و نابودي آنان در «ديرالزور» پرداخته است، به سوالات خبرنگار تسنيم اينگونه پاسخ داد: طلبه بايد اشتغال داشته باشد آقاي فلاح‌فر در چندسال گذشته روحانيت در جايگاه فيلم‌ساز و مستندسازي ديده شده است؛ علت حضور و پيدايش اين قشر مهم و تاثيرگذار در جامعه ما در سينماي کشور را چه مي‌دانيد؟ آيا دغدغه‌هاي ديني، انقلابي و مقاومت عامل اصلي حضور آنان در پشت دوربين بوده است؟ لطفاً توضيح دهيد. اول اينکه اشتباه است که فکر مي‌کنيم که روحاني فقط در منبر و محراب است که بايد ديده شود. خير؛ طلبه مي‌تواند شغل هم داشته باشد و اصلاً به‌نظر من بايد غير از طلبگي به کاري مشغول باشد. اگر فيلمسازي هم شغل باشد مي‌تواند آن را انتخاب کند. من به عنوان يک طلبه فهمي از دين دارم و مي‌خواهم براي دغدغه‌هاي خودم که احياناً ديني است، فيلم هم بسازم. بنابراين وارد اين کار مي‌شوم تا ضمن اشتغال براي دغدغه‌هاي خودم هم کاري کرده باشم. مثلاً من روز موضوع مقاومت به‌طرز تخصصي کار مي‌کنم و تا به‌حال چند مستند ساخته‌ام. مخاطب مستند بدون قهرمان را دوست نخواهد داشت چرا ما يک طلبه هم نداريم که فروشنده باشد تا با انصاف و اخلاق ديني خود که در فروش و ارتباط با مردم دارد انصاف و دينداري را به مردم ياد بدهد؟ باور کنيم که مردم به اين صورت ديندار مي‌شوند. براي من هم شغلم و تبليغم فيلمسازي است و هر دو در کنار هم صحيح است. نکته مهم ديگر اين است که مستندسازي با دغدغه ديني تبليغ مثل منبر است البته با اين فرق که اگر منبر براي 1000 نفر هم باشد با اين فيلم و مستند مي‌توان براي ميليون‌ها نفر تبليغ کنيم. و تمام حرفم را در آن بزنم طلبه مي‌خواهد حقايق را روي منبر بگويد، من همان را با مستند براي ميليون‌ها نفر مي‌گويم. هر مفهومي که انساني باشد ديني هم است و براي همين من آن را براي همه انسان‌ها به صورت يک کار تبليغي در مستند نمايش مي‌دهم. فيلم يک منبر با مخاطب ميليوني است که ماندگار است. هر منبري را براي بار دوم نمي‌بينند ولي يک فيلم را براي بار صدم مي بينند. پس هنرمندانه مي‌خواهم حرفم را بزنم. الان حرفي که مي‌خواهم درباره مقاومت با منبر بگويم در فيلمم مي‌‌ويم. البته اين نفي منبر نيست و آن به‌عنوان يک جز ضروري و سنتي و تاريخي ما که پيامبر و اهل بيت و علما بر آن تکيه مي‌زنند جاي خودش را دارد. اويلن ديدار رئيس حوزه با طلاب هنرمند باتوجه به اينکه حوزوي‌ايد و از طرف ديگر درباره تبليغ صحبت مي‌کنيد، آيا از زاويه ديد حوزه فيلم مي‌سازيد يا دين؟ چون معتقدم اگرچه همپوشاني ممکن است داشته باشند اما در هنر جداي يکديگر مي‌تواند سبک و نگاه خاصي باشد. سيستماتيک فيلم ساختن و زندگي کردن کار سختي است. عده‌اي مي‌‌گفتند که چرا حوزه کلاس براي فيلمسازي نمي‌گذارد؟ من مي‌گويم که چه ضرورتي دارد که بايد اين کار را بکند؟ هر کسي که علاقه دارد برود ياد بگيرد. کاري که حوزه مي‌تواند بکند کمک و رفع موانع است. حداقل مانع نگذارد اگر مانع برنمي‌دارد. کلاس فيلمسازي براي طلاب کار حوزه نيست. حوزه بايد حمايت‌هاي معنوي از طلاب براي فيلمسازي بکند. ديدار طلاب هنرمند با رئيس حوزه مثلا امسال براي اولين بار مديريت حوزه آيت الله اعرافي با طلاب هنرمند ديدار داشتند؛ براي اولين بار! همه تعجب کردند، اين ديدار پيام‌هايي داشت اول اينکه من رئيس حوزه دارم شما را مي‌بينم، بدون نياز به اينکه بگويد بخواهم کاري انجام دهم يا کمکي بکنم، همين براي طلبه هنرمند در وهله اول کافي است. همين که بفهمم حوزه ديد که داريم کار مي‌‌کنيم و اينکه تعدادي در بخش‌هاي مختلف ما را دارند اذيت مي‌کنند و حوزه اين را فهميده است، کافي است. من طلبه هنرمند هم فهمي از دين دارم و چيزي را که فهميده‌ام را مي خواهم توضيح دهم حالا يا از طريق نقاشي يا سينما و... . پس مي‌توانيم کاري کنيم که در دنيا حرف ما شنيده شود. فيلم درباره نماز و حجاب شعاري شده است حاج آقا به‌نظر شما که روحاني‌ايد و کار هنري مي‌کنيد کار در حوزه دين و مسائل شرعي ساختن بهتر نيست که در اولويت‌هاي شما باشد تا براي دين و مسائل مهم آن مانند نماز و حجاب که مبتلابه آن هستيم فيلم ساخته شود؟ به‌ نظرم اول بايد گفت درباره برخي از کارها نمي‌شود به‌راحتي فيلم جذاب و تأثيرگذار ساخت. به‌ عنوان مثال درباره ولايت فقيه نمي‌شود، درباره حجاب نمي‌شود. زيرا فيلم شعاري مي‌شود مگر اينکه داستان و درام داشته باشد که در لايه‌هاي مختلف بايد دنبال آن گشت. «نقاشي يک رويا» يکي از فيلم‌هاي من است که داستان زندگي فردي است که معتاد بوده و به خيلي از مواد مخدر اعتياد داشته ولي ترک مي‌کند و مي‌رود سوريه که جنگ بکند و حتي 14 ماه اسير مي‌شود. او اعتياد را براي يک هدف بزرگ‌تر ترک کرد. پس اين همان لايه متفاوت است که اگر پيدا کرديم مي‌توانيم فيلم حساس و جذاب بسازيم و زندگي را متحول کنيم. اگر درباره حجاب بخواهيم بسازيم اين موضوع فرق دارد و بايد بتوانيم واقعا يک ماجراي دست اول و بدر بخور که مخاطب امروزي ما که شايد با حجاب زاويه داشته باشد آن را ببيند و متفاوت شود. در غير اين صورت همانطور که گفتم کاري شعاري ساخته مي‌شود. حوزه بايد براي فيلمسازي حمايت‌هاي معنوي از طلاب بکند پس زماني که سوژه خاص بتواند ايجاد دغدغه کند بايد آن را پرداخت کرد. مثل مقاومت که اين دغدغه را در من ايجاد کرده است. فيلم «خاطرات باديه» درباره تعدادي افغانستاني است که رفتند جنگ و با داعش مبارزه مي‌کنند آن هم نه افغانستاني که از اول مجاهد و مبارز و حزب‌اللهي بوده است بلکه مردم عادي کف خيابان که يکباره عاشق جهاد و شهادت مي‌شوند. اينها قهرمان فيلمند. ما هيچ وقت قهرمان افغانستاني در فيلم‌هايمان نداشتيم بنابراين دغدغه من شده و براي همين 4 سال است درباره آنها فيلم مي‌سازم. 8 قهرمان در اين فيلم هستند که اتفاقاتي که براي آنان مي‌افتد باعث مي‌شود تا در پايان فيلم که همه از نابودي داعش خوشحالند راوي حس بغض دارد. چون قهرمانان را از دست داده است؛ از دست دادن آنان باعث مي‌شود که حالش عوض شد. عده‌اي که نه همزبان و نه هم نژادند با مردم سوريه براي هم فداکاري مي‌کنند. اين زيبا و انساني و جذاب است. برگرداندن احساس زندگي براي مردم. احساس ايثار که همه جاي دنيا وجود دارد و زيبا است. مستند هم به قهرمان نيازمند است حالا که درباره قهرمان صحبت کرديد اين سوال را هم جواب دهيد که آيا سينماي مستند هم به قهرمان نياز دارد؟ چون مستند در هر حال مخاطبش از طيف خاصيند و هرکسي آن را دوست ندارد، بنابراين شايد قهرمان در فيلم لزومي نداشته باشد. مخاطب مستند بدون قهرمان را دوست نخواهد داشت اما زماني که مستند قهرمان داشته باشد خود به خود جذابيت ايجاد مي‌کند و مخاطب اين موضوع لذت مي‌برد و او با آنها همذات پنداري مي‌کند و آن را دوست خواهد داشت. فيلم حتي مستند هم که باشد سرگرمي بايد داشته باشد و اينکه حرفي بزند و محتوايي را منتقل کند. مستند از اين قواعد مستثني نيست و بايد چيزي به مخاطب اضافه کند. بعد از آن بايد به اين نکته اضافه کرد که قهرمان هم داشته باشد. الان نبود اين دو مستند را دچار چالش کرده است. يا بعضاً ساخت مستند با قهرمان‌هايي که ديگر نيستند و ما آنها را نمي‌بينيم نيز در تغيير زندگي و ايجاد تحول، شايد به اندازه مستندي که در آن قهرمان حاضر باشد و متعلق به روزهاي زندگي ما باشد اثرگذار نباشد. اما قهرمان ما در فيلم حضور دارد و ما با آن ارتباط داريم و آن را مي‌بينيم. ما حس ويژه‌اي نسبت به آن ها داريم حتي اگر تازه شهيد شده باشند.
ما را در کانال «آخرين خبر» دنبال کنيد
اخبار بیشتر درباره

اخبار بیشتر درباره