روزنامه سازندگي/ پنجشنبه و جمعه گذشته فضاي مجازي و سايتهاي خبري مختلف، مملو از خبر اعتراض مردم گيلان به سريال وارش شد. اگر سري به اين فضاها زده باشيد حتماً متوجه اصل خبر شدهايد. گيلانيها اين مجموعه را توهين به مردم استان خود ميدانند و خواهان متوقف شدن اين مجموعه هستند. سريال وارش يک درام عاشقانه است که بعد از اتمام مجموعه فوق ليسانسهها چند روزي است که آنتن شبکه سه را در اختيار دارد.
کارگردان، تهيهکننده و نويسنده اين سريال همه افرادي هستند که سابقه کار با تلويزيون را داشتهاند و همچنين گروه بازيگران مطرحي هم در اين مجموعه فعاليت ميکنند. اما اينکه وارش چطور سريالي است، چه عواملي باعث شده اين اعتراضات به وجود بيايد و عوامل سريال چه واکنشي در برابر آن داشتهاند، بخش ديگري از حواشي مربوط به وارش است که در ادامه به آن بيشتر خواهيم پرداخت.
قصهاي در گذر از سالها
سريال وارش با نام بهترين سالهاي زندگي ما سال گذشته در روستاهاي گيلان کليد خورد. اين مجموعه تا چند هفته پيش از رسيدن به آنتن با همان نام قبلي شناخته ميشد، اما نام اين سريال به وارش که يکي از شخصيتهاي اصلي سريال است، تغيير کرد. تصميم تغيير نام، بسيار درست بود، چون تابه حال که بيش از هشت قسمت از سريال سپري شده چيزي جز اندوه و نقصان در سير داستاني اين مجموعه ديده نميشود و ربطي به بهترين سالهاي زندگي شخصيتها ندارد.
براساس تيتراژ، داستان، اين مجموعه با برداشتي آزاد از رمان مهاجران هاوارد فاست رماننويس مشهور آمريکايي نوشته شده. اگر حتي اين رمان را نخوانده باشيد با جستجويي ساده در اينترنت به راحتي خلاصه داستان مهاجران را پيدا خواهيد کرد. احتمالا منظور سازندگان سريال وارش از برداشتي آزاد، فقط شغل ماهيگيري، وقوع زلزله و شباهت ظاهري شخصيت يارمحمد در سريال وارش و شخصيت لائوت در کتاب مهاجران بوده. چون يارمحمد پس از چند قسمت ميميرد و داستان مسير ديگري پيدا ميکند، اما لائوت با زني پولدار ازدواج ميکند و شروع به سرمايهگذاري در بورس ميکند.
در هر صورت داستان سريال وارش خط سير مشخصي دارد و با گذشت چندين قسمت نشان داده که قصهگوي خوبي است و مخاطب ميتواند به تماشاي قصه آن بنشيند. اما دليل اصرار سازندگان بر اقتباسي بودن اين داستان مشخص نيست. داستان سريال در دهه سي شمسي در يکي از روستاهاي استان گيلان ميگذرد. با اينکه تطابق تاريخي وجود ندارد و قحطي سيستان در سال ۱۳۴۷ اتفاق افتاده، اما سريال با اين موضوع شروع ميشود و نشان ميدهد يارمحمد همراه زن باردار خود از سيستان راهي گيلان ميشود تا از گرسنگي و قحطي نجات پيدا کنند.
آنجا يکي از دوستان قديمي خود به نام ميرولي را پيدا ميکند که سالها است از سيستان به گيلان رفته و در شيلات مشغول به کار است. فرزند يارمحمد در همان روستا به دنيا ميآيد و او هم زير دست ميروليد مشغول به کار ميشود.
زن ميروليد دختر دايي بيوداي دارد به نام وارش که همزمان با همسر يارمحمد بچهاش به دنيا ميآيد. شبي زلزلهاي در روستا ميآيد و يارمحمد که قصد نجات فرزند وارش را داشته همسر خود را نجات نميدهد و به همين دليل او کشته ميشود.
در اين ميان شخصيت خانزاده و باجخوري به نام تراب در آن منطقه حضور دارد که مدام از ميروليد بهرهکشي ميکند، زورگو است و به وارش چشم دارد. پس از زلزله يارمحمد با وارش ازدواج ميکند و تراب راه دشمني او را در پيش ميگيرد.
پس از مدتي يارمحمد هم کشته ميشود و وارش ميماند و دو فرزند خردسال به نامهاي يوسف و جاويد و شخصيت تراب که مدام براي وارش دردسر به وجود ميآورد و ... اين خلاصه داستان مجموعه وارش است که قرار است ۳۴ قسمت ادامه داشته باشد و در گذر سالها داستان به دهه ۵۰ و انقلاب اسلامي برسد. اشکالات و کاستيهايي در داستان و نوع پرداخت آن وجود دارد که اگر از آنها چشمپوشي شود، وارش در کل مجموعه متوسطي است که ميخواهد قصه بگويد. قصه رنج آدمهاي ضعيف و قدرتنمايي شر در بستر يکسري موقعيتهاي تاريخي که در شمال ايران ميگذرد.
راويان وارش
احمد کاوري کارگردان، نويسنده، بازيگر و دستيار کارگردان بوده و فعاليت حرفهاي خود را از دهه شصت آغاز کرده است. کاوري دو فيلم نفوذي و خودزني را کارگرداني کرده و نويسنده فيلم ژن خوک به کارگرداني سعيد سهيلي بوده است. از بازيهاي بهياد ماندني او ميتوان به فيلم ارتفاع پست و اتوبوس شب اشاره کرد.
او که پس از ساخت چند تلهفيلم و سريال کمتر ديده شده بود حالا کارگرداني وارش را برعهده گرفته است. کاوري سالها در سريالها و مجموعههاي تلويزيوني در سِمتهاي مختلف حضور داشته و اين رسانه را ميشناسد. وارش به عنوان يک سريال بلند از نظر کارگرداني کار قابل قبولي است و بايد ديد اين روند ادامه خواهد داشت يا نه.
نويسنده سريال وارش که در حواشي اخير بيشتر اتهامات سمت او نشانه رفته است، جابر قاسمعلي است. او سالها در زمينه فيلمنامهنويسي و نقد فيلم فعاليت داشته است و آثار مهم و محبوبي از خود به جا گذاشته. از فيلمنامههاي تلويزيوني مهم او ميتوان به اگه بابام زنده بود، طلسم شدگان، راه شب و نرگس اشاره کرد. سريالهايي که همه در زمان خود مورد اقبال فراوان قرار گرفتند.
قاسمعلي سالها است عضو شوراي داوري خانه سينما و کانون فيلمنامهنويسان ايران هم است. با اينکه او دوست دارد فيلمنامه وارش را برداشتي آزاد از يک رمان آمريکايي بداند، اما وارش بيشتر يک قصه غمانگيز و پر پيچ و خم است که مدام خير و شر را در مقام مقايسه قرار ميدهد. گروه بازيگران وارش نقطه اتکاي اين مجموعه است. بهنام تشکر براي اولين بار در قامت يک شخصيت منفي در يک مجموعه تلويزيوني حضور دارد، او با فيزيک و بازي که با صدايش ميکند توانسته به خوبي يک تراب نفرتانگيز را به نمايش بگذارد.
عليرضا کمالي با آنکه نقش کوتاهي داشت، اما به درستي نقش يارمحمد را ايفا کرد. هدايت هاشمي، مينا نوروزي، رحيم نوروزي و... بازيگراني هستند که تا به حال بازي آنها در سريال نمايش داده شده. نامهاي ديگري مثل برزو ارجمند، عليرضا جلاليتبار، سهيلا رضوي، داريوش کاردان و... هم در ميان اسامي بازيگران ديده ميشود که بايد منتظر ماند و بازي آنها را در ادامه سريال ديد.
همه انتقادات و حواشي سريال
پيش از آنکه به حواشي پيش آمده درباره سريال وارش بپردازيم اشاره به اين نکته مهم است که در سالهاي اخير با وجود اينکه بيشتر مردم از تلويزيون رويگردان شدهاند و ترجيح ميدهند زمان خود را با ديدن ساير رسانهها پر کنند، اما بحث اتهامات وارده و حواشي سياسي، قوميتي، مميزيها و ... به تلويزيون و سريالهايش بيشتر از سالهاي دهه هشتاد و هفتاد شده است.
با وجود اينکه در آن سالها پيش از نيمي از جمعيت ايران سريالهاي تلويزيون را ميديدند، اما تا اين حد به اين مسائل دامن زده نميشد. اما ماجراي جنجال سريال وارش از زماني شروع شد که در يکي از قسمتهاي ابتدايي اين مجموعه وقتي وارش خواستگاري تراب را رد ميکند و تصميم ميگيرد با يارمحمد ازدواج کند، تراب به سمت ماهيگيرها ميرود و با فرياد به آنها اتهام بيغيرتي ميزند که يک غريبه ميخواهد با دختري از روستاي آنها ازدواج کند.
اين در حالي است که سريال تأکيد دارد او يک خانزاده شرور است، اما با اين حال و بعد از پخش اين قسمت روز پنجشنبه ۲۱ آذر، چند تن از اهالي رشت در مرکز استان گيلان با پلاکاردهايي در دست که خواهان توقف اين سريال بودند، جلوي صدا و سيماي مرکز گيلان تجمع کردند.
آنها سريال وارش را توهيني سيستماتيک به مردم گيلان ميدانستند و حتي بعضي از آنها انتقادهايي به سريال گيله وا که چندي پيش از تلويزيون پخش شد بيان داشتند و انتخاب بهروز شعيبي با جثه کوچکش براي نقش ميرزا کوچک خان را يک توهين دانستند. حرف اصلي افرادي که در اين تجمع حضور داشتند اين بود که سازندگان فيلم و سريالها نبايد بدون تحقيق درباره تاريخ گيلان صحبت کنند.
در اين ميان استاندار گيلان، نمايندههاي شوراي شهر رشت، امام جمعه رشت و يکي از نمايندههاي مجلس رشت در اعتراضات جداگانهاي خواستار توقف سريال يا عذرخواهي عوامل آن شدند. در اين چند روز گذشته سايتهاي خبري منصوب به نهادهاي استان گيلان مدام بيانيه صادر کردند. حتي در يکي از نقدها نوشته شده بود: گيلان به يک لوکيشن مجاني براي سينما و تلويزيون تبديل شده و بخشي از داستان را هم بدون تحقيق به آنجا ريط ميدهند.
تا زمان تنظيم اين گزارش فقط بهنام تشکر ويدئويي در اينستاگرام منتشر کرده و با اشاره به اينکه خود اهل گيلان است نوشته است: در بخشي از سريال به اشتباه از کلمه بيغيرت استفاده شده، اما اجازه بدهيد و قسمتهاي بعد را ببينيد. البته با اينکه بيم آن ميرفت که اين مشکل مانند مسئلهاي که براي سريال سرزمين کهن پيش آمده بود باعث توقف پخش شود، اما جمعه شب سريال به روي آنتن رفت.
اين نشان ميدهد بالاخره صداوسيما تصميم گرفته پشت توليدات خود بايستد و مردم را به صبر دعوت کند تا با ديدن باقي ماجرا کمي آرامتر شوند. با اين همه هنوز هم سرنوشت وارش دقيقا مشخص نيست و بايد ديد در هفته پيش رو حواشي بر پخش سريال اثري خواهد گذاشت يا خير. اين مهم است که سريال نشان دهد قصد سوئي ندارد.
سوسن سيرجاني
بازار