برترين ها/ فيلم جوکر ساختهي تاد فيليپس با حضور واکين فينيکس (که نامش خواکين هم خوانده ميشود) برنده اسکار بهترين بازيگر مرد ۲۰۲۰ شد. فيلم برندهي شير طلاي جشنوارهي ونيز هم شده بود و براي اولين بار است که يک فيلم ابرقهرماني در رقابت سنگين اسکار جايزه ميبرد.
منتقدان، چه آنهايي که عاشق فيلم شدند و چه آنهايي که چندان فيلم را دوست نداشتند، همگي متفقالقول بازي واکين فينيکس را در نقش جوکر ستايش کردند. فيلمي که دربارهي يکي از مشهورترين ضدقهرمانان تاريخ سينما ساخته شده است.
فيلم به دليل تم نيهيليستي و پوچگرايانهاي که دارد باعث حرف و حديثهاي زيادي شده. فيلم شبيه يک اثر کلاسيک ابرقهرماني نيست. از آنهايي که قهرمانانشان مثلا «آکوامن» يا «بتمن» يا «واندروومن» هستند.
تنها شباهت «جوکر» به آنها آرم کميکبوکهاي DC است. به جايش فيلمي است که به درد مطالعهي يک کاراکتر ميخورد. شخصيتي که به نظر ميرسد از تروما و زخمهاي رواني کودکياش ضربه خورده است و حالا از لحاظ رواني ثبات ندارد.
تاد فيليپس در گفتگوهاي گوناگون از نقش واکين فينيکس در به ثمر رسيدن فيلم «جوکر» گفته است. گويا فينيکس پيشنهادات زيادي سر صحنه ميداده و فيليپس ميگويد: «سخت است که بگوييد يک بازيگر، به خصوص بازيگري مثل واکين فينيکس، چهطور ميتواند با حضورش باعث ارتقا و بهتر شدن هر صحنه بشود.
فقط بايد نسخهي اول فيلمنامه جلوي رويتان باشد تا ببينيد که اين بازيگر چه چيزهايي به اين شخصيت اضافه کرده است. او مرا به راههاي گوناگون شگفتزده ميکرد. گاهي بعد از گرفتن يک سکانس به سمت فيلمبردارمان برميگشتم و ميگفتم: ديدي چه کار کرد؟ نفسگير بود.»
در اين مطلب با بازيگري که در مهمترين فيلم اين روزها نقش اصلي را ايفا کرده است، آشنا شويد.
خلاصهاي از زندگينامهي واکين فينيکس
واکين فينيکس اکتبر ۱۹۷۴ در پورتوريکو از پدر و مادري آمريکايي متولد شد. او سومين فرزند در خانوادهي بود که صاحب پنج فرزند بودند. خواهران و برادران بزرگتر و کوچکترش همگي بازيگر شدند. پدر و مادرش در يک سفر جادهاي با هم آشنا شده بودند و بعد هم به يک فرقهي مذهبي پيوسته بودند. آنها سرتاسر آمريکاي جنوبي را با هم سفر کردند. کمکم از آن فرقه زده شدند و تصميم گرفتند که آنها را ترک کنند و سال ۱۹۷۸ به آمريکا برگردند.
آنها نام خانوادگيشان را به فينيکس تغيير دادند. چون معتقد بودند درست مثل ققنوس که از دل خاکستر برميخيزد، اين نمادي از يک شروع جديد براي زندگيشان است. در همين زمان بود که واکين هم شروع کرده بود خودش را ليف (به معناي برگ) صدا بزند. دوست داشت مثل خواهر و برادرانش که اسامي مثل ريور (رودخانه) داشتند اسمش به طبيعت نزديکتر باشد.
دليل اين تمايل علاقهي خانوادهي فينيکس به گذراندن وقتشان در طبيعت و بيرون از خانه بود. در نتيجه ليف اسمي شد که به عنوان بازيگر کودک از آن استفاده ميکرد تا وقتي که ۱۵ ساله شده و دوباره اسمش را به واکين تغيير داد.
خانوادهي فينيکس پول چنداني نداشتند در نتيجه بچهها براي فراهم آوردن پول و غذا براي خانواده در خيابانها نمايش اجرا ميکردند. آنها در مسابقههاي استعداديابي شرکت کردند. مادرشان منشي شبکهي NBC بود و پدرش هم در کار طراحي باغها و باغچهها بود. سرانجام که مدير استعداديابي کودکان، فرزندان خانوادهي فينيکس را کشف کرد.
بعد از آن بچهها وارد آگهيهاي بازرگاني و تلويزيوني شدند. اولين بار واکين هشت ساله بود که کنار برادر بزرگترش ريور در فيلم تلويزيوني «هفت عروس براي هفت برادر» جلوي دوربين رفت.
بعد ديگر راهش به سمت سريالها و فيلمهاي تلويزيوني باز شد. اولينبار سال ۱۹۸۶ در نقش پسر نوجواني که به ناسا ميرفت تا دربارهي برنامههاي فضايي آنها اطلاعات کسب کند در فيلم «SpaceCamp» به سينما راه پيدا کرد.
بعد از اينکه نامش را به عنوان يک بازيگر کودک تثبيت کرد تصميم گرفت مدتي با پدرش به سفر برود. مرگ برادر بزرگترش در اثر اوردوز مواد مخدر باعث شد که يک سالي از انظار عمومي فاصله بگيرد و سال ۱۹۹۵ بود که دوباره بازيگري را از سر گرفت.
بعد از بازگشت به دنياي سينما بيشتر در نقشهاي فرعي بازي ميکرد. فيلمهايي که خودشان هم اهميت چنداني نداشتند چه برسد به بازيگران فرعيشان. با شروع هزارهي سوم کارنامه فينيکس دچار چرخش شد. سال ۲۰۰۰ در اولين فيلم مهم کارنامهاش «گلادياتور» ريدلي اسکات در نقشي فرعي ظاهر شد.
البته از آن فيلم همه راسل کرو را به ياد دارند. چهار سال بعد در فيلم «هتل رواندا» ساختهي تري جورج بازي کرد. فيلمي که نامزد سه جايزهي اسکار شد، اما دان چيدل ستارهي اصلياش بود. با اين حال اين فيلمها باعث شدند که کمکم تبديل به چهرهاي آشنا براي کارگردانان مهم شود و از اين جا کارنامهاش اوج گرفت.
بهترين بازيهاي واکين فينيکس:
سر به راه باش

عنوان اصلي: Walk the Line
کارگردان: جيمز منگولد
امتياز متاکريتيک: ۷۲ از ۱۰۰
محصول ۲۰۰۵
و ناگهان يک جهش بزرگ در کارنامهي واکين فينيکس رخ داد. جيمز منگولد فيلمي براساس زندگينامهي جاني کش، خوانندهي آمريکايي مشهور سبک کانتري ساخت و واکين فينيکس را براي بازي در نقش اصلي اين فيلم بيوگرافيک انتخاب کرد. همه ميدانند که اين نقشها تا چه حد منتقدپسند هستند.
فينيکس براي بازي در نقش جاني کش در اين فيلم نامزد جايزهي اسکار شد. فيلم از ابتداي زندگي جاني کش در مزارع پنبه در کانزاس را به تصوير ميکشيد تا وقتي که در ممفيس به عنوان يک خواننده به شهرت رسيد و در کنار الويس پريسلي و کارل پرکينز و ساير غولهاي موسيقي شروع به ضبط آهنگ کرد.
دو عاشق

عنوان اصلي: Two Lovers
کارگردان: جيمز گري
امتياز متاکريتيک: ۷۴ از ۱۰۰
محصول ۲۰۰۸
اولين همکاري بين فينيکس و جيمز گري که اصولا خوب با هم کنار ميآيند و اين همکاري براي هر دويشان منفعت به دنبال دارد. اين درام رومانتيک در بروکلين اتفاق ميافتد. فينيکس نقش لئونارد را بازي ميکند که اول فيلم موقع عبور از يک پل داخل آب ميپرد و قصد خودکشي دارد. اما نظرش عوض ميشود. خودش را به ساحل ميرساند و به خانهي والدينش ميرود.
شريک تجاري پدرش براي شام ميآيد و لئونارد ميفهمد که همهي اينها ترتيب داده شده تا او را با دختر خانواده آشنا کنند. مدتي بعد لئونارد با همسايهي جديدشان ملاقات ميکند و به سرعت جلب او ميشود. دختر مشکل مواد مخدر دارد و عاشق مرد ديگري است، اما لئونارد به اين جريان اعتنايي نميکند و رابطهي پيچيدهاي بين آنها شکل ميگيرد.
استاد

عنوان اصلي: The Master
کارگردان: پل توماس اندرسون
امتياز متاکريتيک: ۸۶ از ۱۰۰
محصول ۲۰۱۲
کار کردن با پل توماس اندرسون که يکي از کارگردانان برجستهي قرن بيست و يکم است از خوششانسيهاي فينيکس به حساب ميآيد. در اين فيلم فينيکس نقش اصلي يعني فردي کوئل را بازي ميکند.
مردي که کهنهسرباز جنگ جهاني دوم است و بعد از جنگ به دليل ضربههاي رواني که به او وارد شده حال خوشي ندارد. او سعي دارد خودش را با جامعهي بعد از جنگ تطبيق بدهد. يک روز يکي از دوستانش بعد از خوردن نوشيدني که فردي برايش درست کرده ميميرد و فردي که به مسموم کردن او متهم شده فرار ميکند.
در سانفرانسيسکو با لنکستر داد، رهبر يک فرقهي فلسفي آشنا ميشود و تحتتاثير او قرار ميگيرد. فيلمي پيچيده که براي دومين بار فينيکس را نامزد دريافت جايزهي اسکار کرد.
مهاجر

عنوان اصلي: The Immigrant
کارگردان: جيمز گري
امتياز متاکريتيک: ۷۷ از ۱۰۰
محصول ۲۰۱۳
فيلم با فيلمبرداري چشمنواز داريوش خنجي داستان دختري لهستاني به نام ايوا (با بازي ماريون کوتيار) را روايت ميکند که در آرزوي زندگي بهتر به آمريکا رسيده است. در مرز نزديک است او را رد کنند، اما برونو (واکين فينيکس) متوجه ميشود که او خيلي سليس انگليسي را حرف ميزند و به افسر رشوه ميدهد تا به ايوا مجوز ورود به آمريکا را بدهند.
بعد او را به خانهاش ميبرد. ايوا ميخواهد کار کند تا دوستش را هم بتواند نجات بدهد. کار خوشنامي در انتظارش نيست. از طرف ديگر برونو به او علاقمند شده و رابطهي عجيب و غريبي بينشان شکل ميگيرد که در نهايت قرباني اصلي آن برونو ميشود.
او

عنوان اصلي: Her
کارگردان: اسپايک جونز
امتياز متاکريتيک: ۹۰ از ۱۰۰
محصول ۲۰۱۳
يک فيلم رومانتيک عجيب و غريب با مايههاي علمي-تخيلي که در آيندهاي نامعلوم در لسآنجلس اتفاق ميافتد. زماني که تکنولوژي بسيار پيشرفت کرده و هر کسي ميتواند يک دستيار صوتي هوشمند داشته باشد. تئودور با بازي فينيکس ستارهي اصلي فيلم است. مردي تنها که کارش نوشتن نامههاي شخصي به جاي آدمهايي است که نميتوانند راحت نامه بنويسند.
او بعد از جدايي از همسرش غمگين است و تلاش ميکند تا شايد بتواند با زني ملاقات کند. او يک سيستم عامل با دستيار مجازي به نام سامانتا ميخرد و به تدريج عاشق سامانتا ميشود و از جهان واقعي فاصله ميگيرد تا زماني که متوجه ميشود سامانتا به عنوان هوش مصنوعي با مردان ديگري هم حرف ميزند.
فساد ذاتي

عنوان اصلي: Inherent Vice
کارگردان: پل توماس اندرسون
امتياز متاکريتيک: ۸۱ از ۱۰۰
محصول ۲۰۱۴
فيلم پيچيدهي پل توماس اندرسون با جزيياتش است که تبديل به يک اثر سينمايي درجه يک ميشود. با رنگها و نورها و موسيقي که در هر ذهن حساسي نفوذ ميکند، اما تعريف کردن خلاصه داستان آن يا پيدا کردن منطق داستاني در فيلم کار سادهاي نيست. فينيکس اينجا نقش داک را بازي ميکند. يک کارآگاه خصوصي شبيه مثلا فيليپ مارلوي رمانهاي چندلر.
با زندگي نامنظم و يکجور پادرهوايي. داک نامهاي از طرف دوست دختر سابقش شستا دريافت ميکند که از او خواهش کرده در پروندهي گم شدن نامزدش به او کمک کند. از اين جا به بعد ديگر نميشود خط داستاني را تعريف کرد فقط بايد شيوهي بازي فينيکس را ستود که چهطور با ايدههاي پل توماس اندرسون هماهنگ شده و به خلق آن فضاي اثيري کمک کرده است.
تو هرگز واقعا اين جا نبودي

عنوان اصلي: You Were Never Really Here
کارگردان: لين رمزي
امتياز متاکريتيک: ۸۴ از ۱۰۰
محصول ۲۰۱۷
باز هم فينيکس نقش آدمي عصبي را که دچار زخمهاي رواني است بازي ميکند. جو يک اسلحه اجاره کرده تا دخترهايي را که قاچاق ميشوند نجات بدهد. او روشهاي خشني عليه دشمنانش به کار ميگيرد. در عين حال از مادر پيرش هم در خانهي دوران کودکياش مراقبت ميکند.
در فلاشبکهاي جو ميبينيم که او و مادرش در کودکي مورد ضرب و شتم از سوي پدرش قرار ميگرفتهاند. او در ارتش و FBI هم گذشتهي خشونتباري داشته و هنوز هم گهگاهي فکر خودکشي به سرش ميزند. يکي از دوستانش جو را استخدام ميکند تا دختر ربوده شدهي يک سناتور را بي سر و صدا نجات بدهد. اما اين آغاز يک سفر طولاني براي جو است.
نگران نباشيد، او با پاي پياده زياد دور نخواهد شد

عنوان اصلي: Don’t Worry, He Won’t Get Far on Foot
کارگردان: گاس ون سنت
امتياز متاکريتيک: ۶۷ از ۱۰۰
محصول ۲۰۱۸
از آن نقشهايي که فينيکس ميتوانست برايش نامزد جايزهي اسکار شود. اين کمدي-درام بيوگرافيک داستان زندگي جان کالاهان است که فينيکس نقشاش را بازي ميکند. بازي فينيکس بهترين قسمت فيلم است که به شيوهي ونسنت درامي غيرمتعارف از کار درآمده.
کالاهان کاريکاتوريست مشهور دائم الخمر بود. يک شب در مهماني بعد از خوردن مشروب سوار ماشين رفيقش دکستر ميشود. دکستر که خودش هم هشيار نبوده تصادف ميکند و جان فلج ميشود. اول کار عصباني و خشمگين است، اما در بيمارستان عاشق تراپيستش ميشود و تصميم ميگيرد الکل را ترک کند. بعد از ترک الکل زندگي جديدي ميسازد و دوباره براي روزنامهها اينبار کاريکاتورهاي سياه و سفيد ميکشد.
برادران سيسترز

عنوان اصلي: The Sisters Brothers
کارگردان: ژاک اوديار
امتياز متاکريتيک: ۷۸ از ۱۰۰
محصول ۲۰۱۸
اقتباسي از کتاب مشهور پاتريک دوويت داستان در غرب آمريکا در سال ۱۸۵۱ اتفاق ميافتد. الي و چارلي سيسترز دو برادر هفتتيرکش هستند که توسط يک تاجر ثروتمند استخدام ميشوند تا مردي به نام هرمن وارم را بکشند. از طرف ديگر يک کارآگاه خصوصي در تعقيب اين برادران است.
آنها هم بايد جان خودشان را نجات بدهند و هم کاري را که برعهدهشان گذاشته شده به انجام برسانند تا پولشان را بگيرند. اين وسط با بدشانسيهايي هم روبهرو ميشوند که مجبور هستند نقشه را طور ديگري پيش ببرند. اولين بازي فينيکس در نقش يک هفتتيرکش در فيلمي وسترن بايد بيشتر از اينها ديده ميشد.
جوکر

عنوان اصلي: Joker
کارگردان: تاد فيليپس
امتياز متاکريتيک: ۵۸ از ۱۰۰
محصول ۲۰۱۹
عجيب است که بعد از اکران گستردهي فيلم امتياز آن نزد منتقدان به طرز قابل توجهي کاهش پيدا کرد، اما تنها نکتهاي که هنوز بر سرش توافق دارند بازي درخشان واکين فينيکس در نقش جوکر است. واکين فينيکس کار دشواري در پيش داشته، چون پيشتر هيث لجر نقش جوکر را در حد کمال بازي کرده بود.
جوکر هيث لجر شري روانشناختي بود و قرار بود اين جوکر هم همان حال را داشته باشد. سال ۱۹۸۱ آرتور فلک به عنوان يک دلقک استخدام شده و با مادرش در شهر گاتهام زندگي ميکند. شهر غرق در فساد است.
آرتور از يک بيماري عصبي رنج ميبرد که باعث ميشود گاهي در جايي که نبايد بخندد. بچههاي خيابان او را مسخره ميکنند و همه چيز از جايي شروع ميشود که يکي از همکارانش به او تفنگي قرض ميدهد تا از خودش محافظت کند. ميگويند فينيکس شانس نامزدي اسکار را براي اين نقش دارد.
بازار