نماد آخرین خبر
  1. برگزیده
سینما و چهره ها

شکایت همسر وحید مرادی از عوامل «شنای پروانه»

منبع
انصاف نيوز
بروزرسانی
شکایت همسر وحید مرادی از عوامل «شنای پروانه»
انصاف نيوز/ لباس‌هاي سياه به تن کرده و عينک دودي با شيشه‌هاي پهن روي صورت دارد، با وجود اينکه روسري را تا انتها جلو کشيده ولي به زحمت مي‌توان چند تار موي او را ديد. دستکش سياه رنگش را در مي‌آورد، ناخن‌هاي لاک زده‌اش را نشان مي‌دهد و مي‌گويد «من ناموس وحيد مرادي‌ام، از وقتي رفته اين ظاهر منه، اصلا از چادر بدم مياد ولي يه طوري چادر سر مي‌کنم که اصلا معلوم نشم چون براي شوهرم ناموس مهم بود» بين تمام جملات علاقه‌اش به وحيد مرادي کاملا مشهود است. گاهي بين صحبت‌ها مي‌گويد «شوهرم همه کسم بود، دسته گلم رفت زير خاک» و بعد با تاملي چند ثانيه‌اي ادامه‌ي حرفش را از سر مي‌گيرد. کلمات ناموس، غيرت و ناموس‌پرستي يکي از واژه‍‌اي اصلي اين زن در صحبت‌هايش است. اين زن جوان در جايي از صحبت‌هايش براي نشان دادن انسانيت در همسرش، به پيشنهاد شهرداري به وحيد مرادي اشاره مي‌کند که هميشه از او مي‌خواستند تا جزو ماموران سد معبر باشد و او هيچ وقت اين مسووليت را قبول نکرده و معتقد بوده نبايد نان مردم را با اين کار بريد، حتي به حرف‌هايي بر سر اينکه بعضي از لات‌ها از جمله وحيد مرادي در شلوغي‌ها و اعتراضات خياباني در همکاري با ماموران حضور دارند اشاره کرد و گفت: «شوهر من اصلا از اين کارا نمي‌کرد چون هميشه خودشو با مردم مي‌دونست.» خواهر زن مرادي که کنار خواهرش نشسته به نشان تاکيد بر نشان دادن خلقيات و خصوصيات اخلاقي مرادي، خاطراتي را بازگو مي‌کند که وحيد، همان لات معروف براي تفريح با خانواده لي لي و دبرنا بازي مي‌کرده است. همسر وحيد مرادي حالا مهمان دفتر انصاف نيوز است تا طبق گفته‌ي خودش حرف‌هايي که اين يک سال و نيم بعد از کشته شدن همسرش در دل نگه داشته را براي ما بازگو کند؛ هر چند اجازه نمي‌دهند که از او عکسي گرفته شود.، وحيد مرادي يکي از لات‌هاي معروف تهران است که سال گذشته در زندان رجايي شهر طي يک درگيري کشته شده است و طبق گفته‌ي وکيل پرونده راي ابلاغ شده در دادگاه وفق ضوابط اعلامي مشخص نيست. بيشتر جملاتش را با حسي مملو از خشم بيان مي‌کند، بر اين باور است که افراد زيادي تلاش دارند تا چهره‌ي همسرش را به عنوان اراذل معرفي کنند و فيلم «شناي پروانه» در جشنواره را يکي از همان فيلم‌ها مي‌داند و حتي قصد شکايت از سازندگان اين فيلم را دارد و مي‌گويد «من اجازه ندادم از وحيد مرادي فيلم بسازن، حالا بايد از سازنده‌هاي فيلم شناي پروانه‌ام شکايت کنم چون مي‌خواستن اداي شوهر منو دربيارن، حتي فيلم سطح يک هم همينه، اونام همين کارو کردن، ميدوني چرا از اين فيلما مي‌سازن؟ چون مي‌خوان بگن عاقبت وحيد مرادي اراذل و اوباش همين مي‌شه و ۱۱۰ هم پيروز مي‌شه، پس با اين وجود من هيچ وقت نمي‌ذارم شوهرم خراب بشه. وحيد کشتي‌گير بود، اصلا ورزشکار بود، کار و زندگيش رو مي‌کرد.» نعيم رضا نظامي چهارمحالي وکيل پرونده‌ي وحيد مرادي هم در گفت‌و گو با انصاف نيوز بر اين باور است که رفاقت براي وحيد مرادي الويت بوده و حتي پيش از اتهام قتل، هيچ سابقه‌اي راجع به تعرض به جان، مال و ناموس اشخاص نداشنه است. از پست‌هاي اينستاگرام فهميدم شوهرم کشته شده طبق گفته‌ي وکيل پرونده‌ي وحيد مرادي، او در خرداد ۹۷ به مهماني خاصي دعوت مي‌شود و طي درگيري در همان مهماني متهم به قتل مي‌شود و بعد به زندان مي‌رود و ماه بعد در زندان کشته مي‌شود، صداي همسر جوان وحيد مرادي آرام‌تر مي‌شود و در مورد روز حادثه مي‌گويد: «خودم فهميدم، هيچکس به من نگفت» اين جمله را آنقدر آرام بيان مي‌کند که گويي با خودش در حال حرف زدن است، زن جوان ماجراي آن روز را توضيح مي‌دهد: «اينستاگرام رو باز کردم و ديدم همه پست گذاشتن وحيد مرادي روحت شاد، در صورتي که يک ساعت قبلش تلفني از زندان با هم حرف زده بوديم. بعد فهميدم چرا برادرم چند بار از زندان زنگ زد و همش حال وحيد رو ازم مي‌پرسيد، نگو که اونا مي‌دونن چي شده، فقط نمي‌خوان من هول کنم چون همه مي‌دونستن من چقد شوهرم رو دوستش دارم. بعدش داداشم اومد تا منو جلوي در زندان ببره، ساعت ۷ رسيديم جلوي در زندان، انقدر حالم بد بود که هيچي نمي‌فهميدم، فقط به دادشم گفتم از من فاصله بگير چون حالم خوش نبود، داد مي‌زدم که بگيد وحيد بياد بيرون، دو تا آجر دستم بود با همونا زدم دوربين مداربسته‌هاي جلو در زندان رو شکوندم که بعد زنگ زدن يگان ويژه اومد و داداشم رو کردن توي گوني و بردن.» انگشت اشاره را به نشان تاکيد بالا مي‌آورد و با صورت گداخته از خشم ادامه‌ مي‌دهد: «سه روز داداشم رو بردن، حتي توي مراسم خاکسپاري شوهرم نبود، اون سه روز آويزونش کرده بودن، وقتي اومد بهشت زهرا تا منو ببينه و بغل کنه، لنگ مي‌زد. اون روز جلوي در زندان حالم سر جاش نبود، فقط به در زندان مي‌کوبيدم و وحيد رو صدا مي‌زدم، فکر نمي‌کردم وحيد مرده باشه، فکر مي‌کردم نهايت توي کما باشه، انقدر سر و صدا کردم که نگهباني درو باز کرد گفت خانم ساکت باش، منم با مشت زدم توي صورتش، کلا اون روز رد داده بودم. دوباره زنگ زدن يگان ويژه اومد، وسيله‌ي دفاع من فقط دو تا آجر بود، مامورا تا خواستن بيان سمتم گفتم اگه بيايين جلو با اين دو تا آجر مي‌زنم به سر و صورتتون و اينجا رو به خاک و خون مي‌کشم که نيروي يگان ويژه همون جا وايستاد. انقدر جلوي در زندان موندم که ساعت يک شب شد، ديگه اجازه دادن برم داخل، تا رفتم تو بهم تسليت گفتن، ولي من انقدر گريه کردم که توي بخش سالن زندان بردنم تا داداشم از زندان بياد منو آروم کنه، داداشم حميد روم يه تعصب خاصي داره حتي بخاطرم قتل هم کرده، گفتن اگه اون بياد ببينه خواهرش حالش اينطوريه به هم مي‌ريزه، آخه داداشم روم خيلي حساسه. خلاصه بعد اون، تا پنچ صبح دنبال داداش کوچيکم بودم که ببينم از جلو در زندان کجا بردنش، ولي همه پاس کاريم مي‌کردن و مي‌گفتن ما اصلا چنين چيزي نشنيديم، در صورتي که آگاهي کرج برده بودنش.» بين صحبت‌ها احساسش را کاملا مديريت مي‌کند تا ما شاهد قطره‌هاي اشک او نباشيم و جدي‌تر از قبل به حرف‌هايش ادامه مي‌دهد، بعد از سکوت چند ثانيه‌اي مي‌گويد: «فرداش رفتم غسال‌خونه تا ببينمش، پس‌فرداش هم خاکش کرديم. بعدش رفتم سازمان امور زندان‌ها تا فيلم مداربسته‌ي زندان رو بگيرم ولي بهم ندادن، البته دکتر محمد شهرياري سرپرست دادسراي امور جنايي تهران خيلي کمکم کرد، ولي در کل اذيت شدم؛ مثلا به من يه مسجد ندادن تا براي شوهرم يه مراسم بگيرم، يه مسجد توي کرج هست که شوهرم اونو خيلي دوست داشت، هميشه مي‌گفت من چيزيم شد مراسم منو اينجا بگيريد، منم به عشق شوهرم رفتم ۶۰۰ تومن بيعانه دادم به مسجد که دو ساعت بعد امنيت من و پدر و مادر وحيدو صدا زد تا امضا بديم تا براي وحيد مراسم نمي‌گيريم، قبول نکردم و گفتم براي شوهرم مراسم مي‌گيريم اونا گفتن مي‌بريمت توي زندان، گفتم باشه ولي بيام بيرون بهترين مراسمو براي شوهرم مي‌گيريم. اينا همه در صورتيه که شوهر من بچه شيعه بود يعني حقش يه مراسم توي مسجد بود، خلاصه مادر شوهر و پدر شوهرم امضا دادن ولي من ندادم چون کلا من جايي امضا نمي‌دم. حتي نذاشتن براش هجله بزنم ولي من بهترين هجله رو گرفتم و همه جارو ريسه بستم و کار خودمو کردم، حتي بهشت زهرا هم بهمون ميز و صندلي نداد. وحيد با مرام بود مثل بقيه‌ي لات و لوتا نبود، فدايي زياد داشت هنوزم داره، هشتاد هزار نفر براي مراسمش اومدن، براي هر کسي که اينقدر آدم نمي‌ره، وقتي سنگ مزارشو انداختم بهشت زهرا گفت بايد سنگ عوض کني، اينجا شبيه امام زاده شده و بازمانده‌هاي قبر بغليا هم باهاش مشکل دارن در صورتي که دروغ مي‌گفتن، آخر سرم زدن سنگ رو شکوندن، منم با چادر سنگو زدم زير بغلم رفتم دفتر بهشت زهرا گفتم اگه سنگ شوهرمو ندين بيل و کلنگ آوردم تا قطعه شهدا رو با خاک يکي کنم. انقدرم آشنا و فدايي وحيد مرادي دارم که کافي باشه فقط يه چيزي رو اعلام کنم، مثلا بگم هرروز شيشه ماشين فلاني رو بزنن بشکون يا بچه فلاني رو بدزدن بعد خودمم فقط بشينم نگاه کنم. شوهر من پهلوون بود، خاطر خواه زياد داشت ولي اصلا نوچه‌بازي و باند‌بازي توي مرامش نبود براي همين يکي به اسم حسين پنجک هميشه دلش مي‌خواست تا جاي وحيد مرادي بگيره و بهش حسودي مي‌کرد.» طبق گفته‌هاي زن وحيد مرادي، اين فرد يکي از بزرگترين مواد فروشان ايران است و در آخرين دادگاه غير علني مرادي جلوي جمع بيان کرده: «همه مي‌گن من مواد فروشم، آره خب من مواد فروشم» اين زن جوان با صدايي بلندتر از قبل در مورد حسين پنجک مي‌گويد: «چند سال پيش با فروش چهل ميليارد مواد، يه جشن گرفت، يعني با يه ميلياردش يه جشن بزرگ توي يکي از برجاي بالاي تهران گرفت،اين يارو حکمش اعدامه چون تا حالا دو تا از آشپزخونه‌هاي شيشه‌اش لو رفته اما اعدام نشده، اصلا بايد الان قزلحصار باشه ولي زندان رجايي شهره، حالا مي‌دوني چرا؟ چون اونجا همه اعدامي هستن و ازشون استفاده مي‌کنه، مثلا يه يارويي دو تا قتل داره و قراره اعدام بشه ديگه چيزي براش مهم نيست، گردن گيري خلاف يکي ديگرم مي‌کنه، حسين پنچکم ازشون استفاده مي‌کنه، الان توي پرونده‌ي شوهرمم همين کارو کرده، جلسه آخرم دوازده نفر آوردن که همشون گردنگير بودن. حسين پنجک بدش مياد کسي ازش بالاتر باشه، وکيل‌بند زندان بود تا وقتي که وحيد مرادي ميره اونجا و همه عاشق اون مي‌شن، براي همين وکيل‌بندي اون پر مي‌شه، بعدم حسين پنجک گردنگير جور مي‌کنه و اينطوري مي‌شه.» صحبت‌هايي بر سر ارتباط بين هاني‌کرده يکي ديگر از لات‌هاي تهران و قتل وحيد مرادي وجود دارد و همسر وحيد مرادي در مورد ارتباط هاني‌کرده و وحيد مرادي در زمان حيات او مي‌گويد: «هاني‌کرده براي اينکه خودشو بالا بکشه دم پر وحيد مرادي مي‌چرخيد اما اون توي کار مواده که وحيد مرادي از اين کارا خوشش نميومد، براي همين هاني‌کرده بود که هميشه خودش رو به وحيد مي‌چسبوند، شوهر من آدم با مرامي بود، انقدر انسان بود که آقاي دادستان مي‌گفت متهم به صداقت اين من نديدم تا بحال.» وحيد مرادي در حياط با ما لي لي بازي مي‌کرد همسر وحيد مرادي در مورد مهماني ساختگي صحبت مي‌کند که بعد از ورود وحيد به مهماني در لايو اينستاگرام و به صورت آنلاين يکي از افراد حاضر در مهماني شروع به ناسزا گفتن به او مي‌کند و همين باعث درگيري مي‌شود، بعد از آن وحيد مرادي به اتهام قتل به زندان مي‌رود، با حسي مملو از خشم مي‌گويد: «شوهرم هر کجا مي‌خواست بره من مي‌دونستم، مثلا مهموني مي‌خواست بره من مي‌دونستم چون لباساشو من آماده مي‌کردم، اون روز مهموني هم قرار بود بره باشگاه که حسين گودرزي بهش پيام ميده و براي مهموني دعوتش مي‌کنه، پيام داده بود، داداش ناهار حاضره زودبيا، پول آژانس حساب نکن خودم ميام جلو در… اون گوشي که اين پياما توش هست هنوز دست منه، شوهر من جونش بود و ناموسش وقتي يارو لايو مي‌گيره و شروع مي‌کنه فحش ناموس دادن شوهر من که نگاه نمي‌کنه.» بين صحبت‌هايش خواهر زن مرادي براي آشنايي و يا شناخت بيشتر در مورد خصوصيات اخلاقي و خلق و خوي وحيد، همان لات معروف خاطراتي از تفريح‌هاي خانوادگي را بازگو مي‌کند و مي‌گويد: «آقا وحيد هر وقت به خونه‌ي ما مي‌امد گوشيش هر چقدر زنگ مي‌خورد اصلا جواب نمي‌داد چون مي‌گفت مي‌خوام پيش شما بمونم، نمي‌خوام برم پيش رفيقام، وقتي دور هم بوديم دبرنا بازي مي‌کرديم، خونه‌ي ما حياط داشت براي همين مي‌رفتيم توي حياط و لي لي بازي مي‌کرذيم، ذاتش يه بچه‌ي با انصاف و با غيرت بود وقتي با من و خواهرم بيرون ميومد از پشت ما رو مي‌گرفت چون ناموسش براش خيلي مهم بود، يه انسان واقعي بود.» بي بي سي مي‌خواست با من مصاحبه کند اما من اين کار را نکردم زن وحيد به اين نکته تاکيد داشت که در طول اين يک و نيم سال بارها از بي بي سي و بعضي رسانه‌هاي ديگر خواستند با او مصاحبه کنند اما از اين کار اجتباب کرده است، از دليل اين امر که مي‌پرسم با همان خشم پيدا در صدايش مي‌گويد: «چون فکر مي‌کردم مملکتم ازم حمايت مي‌کنه ولي هيچ دفاعي نکرد، وقتي يه مسجد بهش ندادن تا مراسم بگيريم بايد تا تهشو مي‌خوندم. اصلا برام عجيبه که توي دادگاه رييس سابق زندان رجايي شهر حضور نداره، اصلا فيلم و عکساي قتل شوهرم توي زندان ديدي؟ من نمي‌تونم ببينم چون گريه‌ام مي‌گيره، تن و بدنم مي‌لرزه، توي دادگاه اصلا از پخش شدن اين کليپا چيزي نگفتن، چرا بايد اين چيزا از زندان پخش بشه؟ من چيزي براي باخت ندارم، از خدامه براي شوهرم برم بالاي چوبه‌ي دار، دسته گلم رفته زير خاک، قرار نبود دادگاه غير علني باشه اما بي سر و صدا برگزار کردن، من اصلا اين رسيدگي دادگاه رو قبول ندارم و بايد بخاطرش برم پيش رييس قوه‌ي قضاييه تا جريان پرونده درست پيش بره.» شهرداري براي سد معبر خيابان به شوهرم پيشنهاد مي‌داد ولي وحيد قبول نمي‌کرد همسر وحيد مرادي در سراسر صحبت‌هايش تنها به دفاع از وحيد مرادي پرداخت که جامعه در برابر او واکنش‌هاي متفاوتي داشتند، اين زن جوان از پيشنهادهاي دولتي که به همسرش مي‌شده گفت: «شهرداري چند باري به شوهرم پيشنهاد داده بود تا مامور سد معبر خيابون بشه ولي وحيد هميشه مي‌گفت من نمي‌رم بزنم زير بساط آدماي نيازمند محتاج که براي پنچاه هزار تومن اومدن کاسبي کنن، شوهر من خيلي راحت مي‌تونست از هر راهي پول دراره اما اين کارو نمي‌کزذ. حتي علي پروين و قلعه نويي مي‌خواستن که با اونا باشه اما خودش نمي‌خواست. الان اگه بدوني خونه‌ي من کجاست گريه‌ات مي‌گيره، در صورتي که شوهرم مي‌تونست اينطوري زندگي نکنه اما نخواست هر کاري بکنه.» وحيد سر رفتگرها را مي‌بوسيد اين زن جوان در مورد منش همسرش و ارتباط او با آدم‌ها مي‌گويد: «هر وقت مي‌خواست دل منو خوش کنه مثلا، رستوران بريم مجبور بود مثلا ده تا ميز دور مارو رزرو کنه تا توي امنيت باشيم و من راحت يه شام بخورم، از بس که مردم فضول بودن، از بس زناي جلف دورش ميومدن، در صورتي که خب اگه مي‌خواست با آدماي اون شکلي باشه خب ميومد مي‌گرفتشون ديگه، هر وقت من باهاش بودم هر کسي ميومد عکس بگيره مي‌گفت بريد من با ناموسمم و عصبي مي‌شد. حتي يه حاجي بود که تو کار فروش لوازم خونه بود وحيد براش يه کاري انجام داده بود، مي‌گفت آقا وحيد براي ما يه کاري کرد هرچي گفتيم هر چي مي‌خواي بردار اما قبول نکرده و گفت به جاش جهاز دو سه تا دختر دم بخت بده. مي‌خوام بهت بگم يعني خيلي کارا مي‌تونست بکنه از خيلي راها مي‌تونست پول دراره اما نکرد. مثلا شبا وقتي از مهموني برمي‌گشتيم، توي خيابون سوپور مي‌ديد مي‌زد روي ترمز بدو بدو مي‌رفت به پولي به رفتگر مي‌داد سرش رو يه ماچ مي‌کرد و بر مي‌گشت توي ماشين، ببين تا چه حد آدم حسابي بوده.» وحيد در هيچ تجمع آنچناني حضور نداشت صحبت‌ها و ادعاهايي در مورد حضور بعضي لات‌هاي تهران براي برخورد با تجمعات اعتراضي گاه به گوش مي‌رسد که يکي از آنها وحيد مرادي بود اما همسر او اين موضوع را به طور کامل تکذيب مي‌کند  وکيل پرونده‌ي وحيد مرادي: هيچ سابقه‌اي راجع به تعرض به جان، مال و ناموس اشخاص پيش از آن اتفاق نداشته بود نعيم رضا نظامي چهارمحالي وکيل پدر وحيد مرادي در گفت‌و گو با انصاف نيوز بر اين باور است که رفاقت براي وحيد مرادي اولويت بوده و پيش از اتهام قتل، سابقه‌اي از اين دست جرم‌ها نداشته و ادامه مي‌دهد:«جاي بسي تاسف است که چرا از ظرفيت‌هاي اشخاصي چون وحيد مرادي به نحو مطلوب استفاده نمي‌شود؛ گو آنکه بنيان شخصيت انسان‌ها در شرايطي که در هفت سالگي تکميل و با پايان نوجواني بفعل مي‌رسد مي‌توان از ميانه تحصيل نوجوانان در مدارس نسبت به شخصيت يابي اقدام کرد، وحيد مرادي پس از تربيت در خانه به جامعه سپرده شد و مي‌بايست از اين شخصيت توانا در زمينه‌هاي مطلوب استفاده شود. مرحوم وحيد، مسلک اشخاص خاصي را دنبال کرد و آنها را الگو‌ي خود قرار داد و در نهايت رفاقت را به نحوي اولويت خود قرار داد و با بررسي کيفيت سوابق ايشان قبل از ۹-۳-۹۷ عموم آنها راجع به مباحث خاصي است. شوربختانه وحيد مرادي در برخي از رسانه‌ها پيرو ويدئوهاي منتشر شده در فضاي مجازي به عنوان شرور و لات معرفي شد. فرق عميقي است بين اين الفاظ با روحيات ذاتي مرحوم وحيد زيرا پديده لوطي در تاريخ اين مملکت وجود دارد و از دوران قاجار شکل گرفته است گو‌ آنکه فاصله عميقي است بين لوطي، لات و گنده لات، وحيد مرادي مسلک و مرام پهلواني داشت و هيچ سابقه‌اي راجع به تعرض به جان، مال، ناموس اشخاص قبل از ۹-۳-۹۷ نداشت و متاسفانه در شرايط خاصي در اين روز مرتکب فعلي ناخواسته شد که همان موضوع مقدمه‌اي براي فرجام تلخ وحيد مرادي در ۱۱-۴-۹۷ گشت. تفاوت بين طيب حاج رضايي با شعبان جعفري در تاريخ اين سرزمين مشخص و ماندگار شده است لذا پرونده قضايي مرحوم وحيد مرادي دير يا زود بسته خواهد شد اما تاريخ در خصوص ايشان و تفاوت‌هايش با ديگران قضاوت خواهد کرد.» نويسنده: نسترن فرخه
ما را در کانال «آخرين خبر» دنبال کنيد
اخبار بیشتر درباره

اخبار بیشتر درباره