آخرين خبر/ عليرضا افتخاري ماجراي حاشيه بزرگ ملاقات با احمدي نژاد که سرنوشت خوانندگي اش را عوض کرد را در دورهمي خيلي جالب توصيف کرده است.
عليرضا افتخاري خواننده سرشناس موسيقي ايراني مهمان برنامه "دورهمي" بود؛ او به پرسشها و حاشيههاي زندگياش پاسخ داد. وقتي مهران مديري مجري برنامه با اين سؤال آغاز کرد که: "چرا آنقدر کم پيدا شدهايد؟" افتخاري اينگونه با بيتي از مولانا پاسخش را آغاز کرد:
سّـر پنهان اسـت اندر زير و بم
فاش اگر گويم جهان بر هـم زنم
زندگي گاهي زير و بمهايي دارد و گاهي خود آدم ميگويد که بهتر است تا کسي به من نگفته برو کنار بروم و جوانان ما هم حقي دارد و آنها بايد بياييد و انرژيشان را نشان بدهند و من هم از دور تماشاگر آنها هستم، جوانها خيلي زحمت ميکشند و احساسشان را پاي کار ميگذارند و من هم از مردم ميخواهم که بيشتر به اين جوانان توجه کنند.
مهران مديري درباره سن عليرضا افتخاري از او پرسيد که او به شوخي از بيان سنش گذشت و گفت قدمت من خيلي زيادي است اما جوانم و بزرگ شده اصفهانم و زيرنظر اساتيد برجسته آواز را آموختم و زماني که کودک بودم در کوچههاي تاريک که براي آوردن نفت ميرفتم براي اينکه نترسم آواز ميخواندم و از کسي که نفت ميخريدم من را به راديو معرفي کرد و وقتي به استوديو رسيدم شروع به خواندن شعري از حافظ کردم. چون از پلهها بالا رفته بودم و نفس نفس ميزدم و زود شروع به خواندن کرده بودم، چون خوب نبود من را از استوديو بيرون کردند و بعدها همان کسي که من را از استوديو بيرون کرده بود با هم همکاري کرديم و برايم ساز زد.
عليرضا افتخاري خاطرنشان کرد: ما بايد به بچهها انرژي بدهيم و حقشان را به آنها بدهيم شايد آنها روزي رئيس جمهور شدند. دلم ميخواهد در اين فضايي که ايجاد شده ببينيم بچهها زندگيشان خوب ميگذرد و ما عمدتاً از وضعيت مالي و معيشتيشان بيخبر و ناآگاهيم. آدمي را ميشناسم به همسرش در دوران بارداري لوبيا ميداد، با يکي از ناشران به منزل او رفتيم و گفتم با اين موسيقيدان قرارداد ببندند و من خودم هم ميخواهم. اين توجهها بايد به هنرمندان بشود و خصوصاً پيشکسوتان را فراموش نکنيم که جايشان پُرنشدني است.
اين خواننده سرشناس در پاسخ به سؤالي درباره حاشيههاي زمان احمدينژاد و هجمههايي که به او و خانوادهاش وارد شد، توضيح داد: من هميشه دلم ميخواست که يک رئيس جمهور را بغل کنم و ببينم که چطوري است، بعد از اجرايي که کردم آقايي به من گفت که آقاي احمدي نژاد منتظر من هستند و من ايشان را بغل کردم اما نميدانستم که اينقدر حاشيه برايم درست ميکنند و ميگويند که بايد دور باشي و خانهنشين بشوي. من بخاطر پول کار نميکردم و بيشتر کار من دلي بود و من مثل خيلي از اهالي موسيقي نبودم که ادعايي داشته باشم و بگويم من بهتر از بقيهام. يک نفر در زمان اين حاشيهها و هجمهها به من زنگ نزد و حتي يک نفر نيامد که اين آتش را کم کند تا من و خانوادهام آسيب نبينيم، آقاي احمدينژاد فوتبال بازي کرد و با خيلي از هنرمندان و فوتباليستها ديدار کرد اما نميدانم چرا اين اتفاق براي من افتاد و گفتند که من رانت گرفتم و خبرهاي زيادي از مهاجرت من به فرانسه و جاهاي ديگر مطرح شد اما هيچکدام واقعيت نداشت.
افتخاري درباره اولين همکارياش با تلويزيون و سريال "امير کبير" گفت: يادم ميآيد وقتي به تهران آمدم جا و مکان نداشتم حتي شبهايي را کنار خيابان به صبح رساندم. محمدعلي کياننژاد موسيقيدان صاحبنام اتاقي داشت براي زندگي خودش و پرده سفيد ميانش قرار داد خودش و خانوادهاش در يک سمت و من هم سمت ديگر روزگار بگذرانم. در ميان موسيقيدانهاي ما آدم بزرگ هم داريم کاري به ساز خوب زدن ندارم و فلان نفر خواننده خوبي است اين مرا و اخلاقهاي ذاتي برجسته اهميت دارد و قابل احترام است. استاد کياننژاد قرار بود براي اين سريال ني بزند و هر شب ضبط ميکردند. به من گفتند با من بيا و من رفتم. آنجا گفتند کسي هست آواز بخواند و آقاي کياننژاد مرا معرفي کردند. در خانواده ما تعصب داشتند و پدر ما ميگفت ميخواهي مطرب بشودي! غزل را گرفتم و خواندم؛ بعد با اتوبوس از تهران به اصفهان رفتم و به من گفتند آواز شما پخش شد و به قولي حائز اهميت بود و کار را شروع کردم.
وي درباره ازدواجش گفت: من 55/5/5 ازدواج کردم، من ميخواستم بروم سربازي و موهايم را با شماره دو زده بودم، اما پاي سفره عقد نشستم و زندگي شروع شد. همسرم دختر داييام بود و من هميشه سعي کردم پدر خوبي براي خانواده باشم و تا جايي که توانستم در کنار خانواده باشم. من خيلي به همسرم بدهکارم و از او عذرخواهي ميکنم چرا که همه لحظههايي که بايد کنار او ميبودم در استوديو بودم، آن زمان که بايد يک شاخه گل برايش ميگرفتم باز هم در استوديو بودم و خيلي کم به او رسيدم و از او پوزش ميطلبم.
عليرضا افتخاري در ادامه صحبتهايش درباره موسيقي و ارزش آن صحبت کرد و افزود: جالب است بدانيد هرکدام از آهنگهايي را که از ساخت آن پشيمان ميشدم گُل ميکرد.
وي در پايان درباره آينده خودش گفت: هر راهي پاياني دارد و پايان ما اين است. اولاً ديگر کارهاي ما را استقبال نميکنند به جهت اينکه الان وضعيت اشاعه موسيقي مطلوب نيست. تعدادي هستند که صريح ميگويم باندازي ميکنند و رفتار مافيايي دارند. با جواني قرارداد 5 ساله ميبندند و طوري رفتار ميکنند که بدهکار ميشود تا طلبکار! اين نوع رفتارها را نميپسندم و از بچههاي موسيقي ميخواهم که اين کار را نکنند و زيربار امضاء چنين قراردادهايي نروند. اميدوارم کرونا از کشور ما دور شود و مردم عزيزمان مواظب خودشان باشند. زيادهخواه نباشيم و مراقبت افراط و تفريط باشيم.
بازار