صبا/ ميکائيل شهرستاني که از فعالان عرصه تئاتر کشور است رفتار مسئولان در قبال فرهنگ و هنر در دوران کرونا را مورد نقد قرار داد.
مدتي است به علت شيوع ويروس کرونا تعطيلي چند ماهه اجباري دامن حوزه تئاتر را گرفته است و فشار زيادي به ويژه بخش خصوصي متحمل مي شود.
فشار مالي تا حدي رسيده که برخي تماشاخانه هاي خصوصي و تئاتري هايي که جز اين، حرفه اي ندارند به مرز بحران رسيده اند و قابل تامل اينکه تاکنون فريادرسي نداشته اند از سويي در يک بلاتکليفي با علامت سوالي بزرگ به سر مي برند.
ميکائيل شهرستاني نويسنده، بازيگر، کارگردان تئاتر در يادداشتي به بررسي جوانب اين بحران پرداخته است.
متن يادداشت که وي که در اختيار خبرگزاري صبا قرار گرفته بدين شرح است: «لطماتي که تئاتر غيردولتي خورده و ميخورد جبران ناپذير بوده و هست. چه از بابت مادي و چه معنوي. بنده که در حوزه ي آموزش هم سالهاست مشغولم بيش از کسانيکه چند سال يک بار دست به کاري ميزنند متحمل خسارت شده ام.
بنده هر سال بطور متوسط دو اجرا در سالنهاي خصوصي با شاگردان و فارغ التحصيلان آموزشگاهم ميکنم (آنهم بي هيچ حمايت دولتي) که حاصل آموزش ۱۵ ماهه شان است…. از اول اسفند اجراي نمايشم (آگوست در اوسيج کانتي که برايش بيش از يکصد مليون تومان هزينه کرديم) تعطيل شد و فعاليت آموزشي ام هم در آموزشگاهم (ژيوار) متوقف گرديد و اين در حاليست که حتي يک هنرجو جذب نکرديم، ولي هزينه ي اجراي محل آموزشگاه سر جايش باقي ماند که البته صاحب ملک که انسان بسيار شريفي بودند با حسن نيت قدري از کرايه را کم کردند اما فقط براي دو ماه چراکه ايشان ميتواند ملکش را در اختيار يک خانواده، يا حرفه ي ديگري بگذارد که دردسر مجوز ارشاد را نداشته باشد… پس نه تنها در اين عصر کرونا هيچگونه حمايتي از امثال بنده صورت نگرفت که با تلخي و تعمد نديده گرفته شده ايم تا لابد يا قرباني کرونا شويم و بعد زير تابوتمان را بگيرند يا از فرط تنگناهاي مالي و روحي دست به خودکشي فرهنگي بزنيم.
اينست تاوان زندگي يک هنرمند مستقل در اين سرزمين…. مدام وعده و وعيد، مدام دروغ، مدام ياوه سرايي. بي شرمي از حد گذشته….من بجاي مسئولين شرمنده ام. بعد از ۸ شب اجرا کارم متوقف شد و تا امروز از همان ۸ اجرا، حتي ريالي (سهم خودم و گروه) دستم را نگرفته… تنها با حقوق تقاعد راديو و پس اندازي که داشتيم روزگار ميگذارنيم و صورتمان را سرخ ميکنيم. اين وضع تا کي و کجا ادامه دارد و ميتواند داشته باشد خدا داناست….
درباره عدم حمايت از حوزه تئاتر آن هم در شرايط کنوني من نبايد پاسخ بدهم، پاسخ را مديريت کلان کشور بايد بدهد. از وزير و رييس جمهوري سوال کنيد. روزي نيست که خبر دستگيري و فساد مالي مسئولي و يا محاکمه شان را نخوانيم و نشنويم و خودکشي دسته جمعي همانهاييکه خواستند سلامت زيست کنند و نتوانستند و نميتوانند. همانهاييکه حقوقشان ۱۸ ماه ۱۸ماه پرداخت نميشود و بعد هم اخراج و آواره و خجل خانواده ميشوند. همان ها که بر گُرده شان ايستاده ايم. همانهاييکه هيچ سهمي نه از هوا، نه از آب، نه از خاک سرزمين مادريشان ندارند و تو بي هيچ آينده و چشم اندازي منتظر نشسته اي….اينجا کجاست؟ چه ميخواستيم و چه بدستمان دادند.
در مردگان خويش نظر ميبنديم با طرحِ خنده اي
و نوبتِ خويش را انتظار ميکشيم، بي هيچخنده اي
طرف سوالي مبني بر اينکه تا چه زماني قرار است اينقدر به حوزه تئاتر بي توجهي شود ما توليدکنندگان فرهنگ نيستيم! لابد تا زمانيکه چيزي بنام تئاتر، سينما، موسيقي و… نداشته باشيم. لابد تا زمانيکه تا محو کامل اصحاب هنر اتفاق بيفتد.
درخصوص وعده هاي حمايتي، وعده که داده شده، هميشه داده ميشود ولي کدامشان به عمل درآمده؟ وعده هاي پوچ و بيهوده. تازه مانعي هم براي نمايش آنلاين کارهايمان تراشيدند که چند صباحي به جان هم بندازندمان و بعضي هامان هم چقدر آماده ايم براي اين جنجالها و هَل مِن مبارز طلبيدنها که تنها بهانه اي ست براي خودنمايي. به جاي اينکه جرات کنيم خواهان مطالباتمان از کساني باشيم که سالهاست نديده مان گرفته اند، چنگ و دندان به کساني نشان مي دهيم که قدر عمرمان نوشته اند و درس دادند و از کارشان دست نکشيدند و به هر نحو ميدان را خالي نگذاشتند تا چراغ تئاتر خاموش نشود… که اين تن رنجور و نحيف هنوز بسختي اما نفسي بکشد.
چرايي عدم نياز به تئاتر به عنوان حوزه مهم فرهنگي را از آناني بايد پرسيد که اين تصور را ميکنند. براي من فرهنگ از شام شب هم واجب ترست. آنهاييکه حيات شان در سايه بي فرهنگي ها و توهمات و به جان هم انداختن جوامع ديگر تامين ميشود بايد پاسخ تان را بدهند. بنا و بقاي ملتها مرهون فرهيختگاني چون فردوسي و خيام و حافظ و رازي و گوته و موزار و مادام کوري و سوفوکل و اديسون و راسل و … ست، نه سياستمداران سالوس و و دروغزن…پس جامعه منهاي فرهنگ يعني هيچ. مطلقاً هيچ.
بازار