نماد آخرین خبر

مستند «انقلاب جنسی 4» چه حرف‌هایی برای گفتن دارد؟

منبع
صبح نو
بروزرسانی
مستند «انقلاب جنسی 4» چه حرف‌هایی برای گفتن دارد؟
صبح نو/ تيم آرمان‌مديا گويا يکي از کارويژه‌هايش ساخت سلسله مستندهاي «انقلاب جنسي» است که فعلا چهارمين شماره‌اش چند روزي است منتشر شده و در انتهاي آن هم با کلمه «ادامه دارد» به مخاطب مي‌گويد با ما همراه باشيد که فعلا هستيم. حسين شمقدري در «انقلاب جنسي 4» ادامه داستان‌هايش را پي گرفته است. باز هم شال و کلاه کرده و چند کشور را چرخيده و سوژه‌اش را تکميل کرده است؛ هر چند از تهران شروع مي‌کند اما به ترکيه و چند کشور اروپايي سرک کشيده تا ببيند چرا ايرانيان داخلي به خارج کشور مهاجرت مي‌کنند. او براي روايت اين بخش ماجرا سه خانم را يکي در تهران و دوتاي ديگر در ترکيه به عنوان سوژه انتخاب کرده و با آنها حرف مي‌زند. زهرا و شبنم و پوپک سه سوژه‌اي هستند که هر يک قرار است نمايندگان نسل دهه 50، 60 و 70 کشور باشند و از دغدغه‌ها و مشکلات‌شان بگويند. زهرا دختري است که در ايران در دانشگاه به دليل الزام چادري است اما شبنم و پوپک کشور را ترک کرده و در ترکيه ساکن شده‌اند. دوربين رفته است تا حرف‌ها و دغدغه‌هاي اين زنان را بشنود دغدغه‌هايي که همگي ارتباط مستقيمي با حجاب دارد. زهرا، دختر دهه هفتادي در دوران مدرسه بر اثر جو آن روزها چادري شده در حالي‌که خانواده‌اش مذهبي نبوده‌اند و حالا بعد از دانشگاه تيپش مي‌شود هماني که در خيابان‌ها مي‌بينيم. دو دختر ديگر يکي نوه آيت‌اللهي است که براي فرار از گشت ارشاد راهي ترکيه شده و ديگري کسي است که در نوجواني بخشي از قرآن را حفظ بوده و او هم براي فرار از حجاب راهي اين کشور شده است. دوربين سازنده در شهر مرزي وان هم سر زده و از قول ايرانيان مي‌گويد که اگر حجاب در ايران اجباري نبود، همه اين هموطنان محترم ارزهاي خودشان را در کشور خرج مي‌‌کردند و پولي به جيب ترک‌ها و ديگر همسايگان نمي‌ريختند. اما اين همه ماجرا نيست و «انقلاب جنسي 4» بخشي ديگر هم دارد؛ آنجا که شمقدري محمد دلاوري را به عنوان راوي به مناطقي مي‌فرستد که به ساحل لختي‌ها معروف است و بعد هم مي‌رود سروقت سابقه اين ماجرا و بعد هم يک روانشناس اروپايي را جلوي دوربين مي‌گذارد تا از اثرات چنين مساله‌اي در حفظ و حراست از کيان خانواده بگويد. ماجرا اين است که اين اتفاق عملا باعث ايجاد يک دوقطبي در مستند شده است. از يک طرف مخاطب ايرانياني را مي‌بيند که براي فرار از حجاب راهي کشوري ديگر ‌شده و از آن سو شهروندان اروپايي از مدل نيچريست‌هاي اروپايي (که طرفدار لخت زندگي‌کردن هستند) دوري مي‌کنند؛ اتفاقاتي که نه در مدل و نه در موضوع، شباهتي با يکديگر ندارند و فقط مساله‌شان به‌زعم مستند، در افراطي است که صورت گرفته. دوربين راوي را به همراه يک روحاني شناخته‌شده به محله‌اي از تهران مي‌برد که گويا خانه امني براي برخي زنان خياباني ايجاد شده است ولي خب ما چيزي از آن نمي‌بينيم و فقط توصيف آن و دلايل احداثش را مي‌شنويم. لابه‌لاي اينها ما راوي را مي‌بينم که سراغ خانواده‌هاي ايراني رفته و از آنها مي‌پرسد که آخرين باري که با خانواده ابراز عشق کرديد چه زماني بوده است. خب مخاطب اين مستند که اين‌‌ها را کنار هم مي‌بيند بايد چگونه قضاوت کند و اين دو مساله به ظاهر بي‌ربط را کنار هم قرار دهد و تحليل کند؟ اين نکته‌اي است که چهارمين قسمت مستند از آن غفلت کرده است. شمقدري بحران اخلاقي بزرگ در غرب را گذاشته کنار مساله حجاب و آنها را با هم قياس مي‌کند؛ قياسي که در نهايت درست در نمي‌آيد چرا که همسان و همگن نيست و اصلا از جنس هم نيستند. مسائل اصلي دختران ايراني سوژه مستند که البته فقط دقايقي کوتاه جلوي چشم مخاطب هستند هم همين است؛ حجاب و در نهايت گشت ارشاد. آيا اين همه مساله جوان ايراني است؟ البته که مساله جنسي بحراني بزرگ در جامعه ايراني است اما آنچه مستند به ما نشان مي‌دهد به هيچ‌عنوان قانع‌کننده نيست. مهاجرت جوانان ايراني به خارج کشور دلايل زياد و متعددي دارد که شايد حجاب مساله چندم آن باشد اما مستندساز به گونه‌اي آن را تصوير کرده که گويا گشت ارشاد دليل اصلي مهاجرت و البته خروج ارز از کشور است؛ اتفاقي که آدرس غلط دادن محسوب مي‌شود و شايد مسير بحث درباره حجاب و گشت ارشاد و باقي مسائل را منحرف کند. «انقلاب جنسي 4» اما مثل ساير مستندهاي تيم آرمان‌مديا همچنان خود را محتاج نمي‌بيند تا به پرسش‌هاي اصلي جواب بدهد. مستندساز تصميم گرفته است در سطح حوادث حرکت کند و آن را به مخاطب نشان دهد؛ اتفاقي که اگرچه باعث اقبال طيف زيادي از جوانان به اين مدل مستندها شده است اما در نهايت مستندهاي انقلاب جنسي به واسطه تصوير بي‌باکانه‌اي که از حجاب و مساله جنسي نشان مي‌دهد بيشتر مشهور است تا اينکه بخواهد در حل مساله مهمي که مطرح مي‌کند راه‌حل ارائه دهد؛ هرچند مخاطبان اين مستندها در نهايت به اين نتيجه مي‌رسند که لازم است حجاب اجباري در ايران لغو شود، خانه‌هاي امن براي زنان خياباني به صورت رسمي ايجاد شود و خب گشت ارشاد هم رسما جمع شود. مستندهاي انقلاب جنسي عموما براي فضاي رسمي توليد نمي‌شوند و به اين دليل بازتاب‌هايش هم در فضايي مثل توييتر و اينستاگرام زياد است. در اين بخش برخي واکنش‌‌ها خواندني هستند. محمدرضا کردلو، روزنامه‌نگار: مستندهاي انقلاب جنسي، هدف ندارند. مخاطب قراردادن جمهوري اسلامي در مستند و لايوهاي شمقدري طوري است که گويي شازده‌کوچولو از سياره‌اي ديگر برگشته و هر پوششي در جايي به اسم ايران برايش سوال‌بر‌انگيز است! مساله ديگر گول‌زدن سيستم است. مستند با تصويري خشک و محدوديت‌زا از جمهوري اسلامي ايران (نظام «خودي») به پيشواز مخاطب مي‌رود؛ از آن‌طرف ايده‌هاي لايتي چون خويشتنداري را به عنوان مزيت «ديگري» برمي‌شمرد. ما آنقدر بي‌بنياديم که خويشتنداري را از غرب ياد بگيريم؟ حال آنکه ۹۹درصد توصيه‌هاي غيرازدواج مبلغان مذهبي مبتني بر همين ايده است. محمدامين مودي، دانشجوي دانشگاه شريف: مستند انقلاب جنسي۴ شبيه ايکسونامي بود، با اين تفاوت که در دومي، شما يک روايت با نشان دادن يکي از جنبه‌ها را مشاهده مي‌کنيد اما شمقدري توانست با نشان دادن جنبه‌هاي مختلف مساله، حرفش را بزند و اين يک مزيت بزرگ است. به نسبت سري‌هاي قبلي هم راوي، نقش بهتري داشت. مجتبي هاشمي، دانشجوي دانشگاه علامه طباطبايي: قسمت چهارم انقلاب جنسي خيلي اضافات و حاشيه داشت، فرم ارائه‌اش منجسم نبود، ارتباط بين سوژه‌هايش فاجعه بود و پيوستگي روايي نداشت! قسمت سومش از اين قسمت بهتر بود! حداقل قصه و بيان بهتري داشت و من احساس کردم يک مستند دانشجويي است. محمد خزايي، دانشجو: شمقدري خوب جامعه نخبگاني مسلمان را شناخته است. غريزه جنسي تلنبارشده تشنه جذابيت‌هاي بصري جنسي و موسيقي‌هاي تند و زدن حرفاي تکراري قديمي است که کسي هم گوش نمي‌دهد ولي خوب مي‌فروشد. مصطفي وثوق‌کيا