نماد آخرین خبر
  1. برگزیده
سینما و چهره ها

نظر فریدون جیرانی درباره بحث داغ و همیشگی سانسور و صداوسیما!

منبع
اعتماد
بروزرسانی
نظر فریدون جیرانی درباره بحث داغ و همیشگی سانسور و صداوسیما!
اعتماد/ ​​​​​​​اين روزها که چرخه فعاليت در سينما به گردش درآمده و مجوز ساخت فيلم‌ها از سوي وزارت ارشاد صادر مي‌شود و فيلمسازان هم در تدارک ساخت فيلم‌شان هستند چند بحث مهم حول سينما شکل گرفته است، اول نگراني که بعضي فيلمسازان نسبت به مميزي و سانسور فيلمنامه‌هاي‌شان از وزارت ارشاد حين صدور پروانه ساخت دارند و حتي بعضي از آنها از رد فيلمنامه‌هاي‌شان با رسانه‌ها سخن گفتند، بحث مهم و جنجالي ديگر، واگذاري نظارت صدا و سيما بر شبکه نمايش خانگي و توليدات آن است. با فريدون جيراني فيلمساز و کارگردان با سابقه و يکي از اعضاي شوراي پروانه ساخت همچنين نماينده شوراي مرکزي کانون کارگردانان، گفت‌وگويي انجام داديم و نظراتش را در اين مورد جويا شديم. با توجه به اينکه عضو شواري پروانه ساخت سينمايي هستيد و به تازگي بررسي روند صدور مجوز فيلمنامه‌ها براي توليد شروع شده در ابتداي امر کمي از اوضاع فيلمنامه‌هايي که براي توليد به شورا ارسال مي‌شود و شما تا به حال مطالعه کرديد، توضيح بدهيد؟ دو دسته فيلمنامه به شورا ارسال مي‌شود، يک‌سري فيلمنامه‌هايي که وصل به جريان اصلي هستند، آن جرياني که به ميزان فروش و مخاطب سينما فکر مي‌کند و سازندگان براي جلب ‌توجه مخاطب بيشتر تلاش مي‌کنند بنابراين بيشتر فيلمنامه‌هاي ارسالي، کمدي هستند، اکثر اين فيلمنامه‌هاي کمدي فيلمنامه‌هاي بدي ندارند اما اکثرا شبيه به هم هستند، يک‌سري فيلمنامه‌هايي هم هستند که توسط نسل جوان نوشته مي‌شود و قرار است توسط اين گروه ساخته شود که مربوط به سينماي اجتماعي مي‌شود يا بخشي که من نامش را سينماي اعتراضي مي‌گذارم درکنار اينها يک‌سري فيلمنامه‌ها هم توسط کارگردان‌هاي مطرح نوشته مي‌شود که در کنار اين جوانان در مجموع مورد ارزيابي و بررسي قرار مي‌گيرد. با توجه به اينکه امسال را متفاوت‌تر از سال‌هاي گذشته آغاز کرديم و ويروس کرونا نظام زندگي آدم‌ها را تغيير داده، فيلمنامه‌اي با اين مضمون نوشته و به شورا ارسال شده است؟ تا اين لحظه که با شما صحبت مي‌کنم به غير از يک فيلمنامه درباره کرونا، فيلمنامه ديگري نخواندم. البته بگويم که ۴ هفته بيشتر نيست شوراي پروانه ساخت کارش را مجددا شروع کرده است، در سال جديد اين هفته پنجم است که بررسي فيلمنامه‌ها را از سر گرفتيم. صف طويل فيلم‌هاي در انتظار اکران از يک طرف، تورم و بالا رفتن هزينه توليد از طرف ديگر باعث به وجود آمدن يک پرسش شده و آن اينکه آيا ميزان توليد در سينما نسبت به سال گذشته تغيري پيدا مي‌کند؟ ممکن است صدور پروانه ساخت کمتر باشد؟ امسال نزديک به دو ماه و نيم پروانه ساخت صادر نکرديم. اسفند هم که به‌ طور کامل تعطيل بود. من آخرين باري که در جلسه صدور مجوز پروانه ساخت شرکت کردم، بهمن ماه بود حتي دوران جشنواره هم شوراي پروانه ساخت، پروانه‌اي صادر نکرد بنابراين نسبتا امسال پروانه ساخت زيادي صادر نشده است. بيشتر متعلق به ۹۸ است. مگر آمارهاي بعدي بالاتر برود. سياست خاصي براي صدور امسال در نظر گرفته شده است؟ شورا سياست خاصي که نوشته شده باشد، ندارد. اما سليقه اعضاي شورا و مديريت شورا در تصميم‌گيري موثر است. اين سليقه و مديريت هم متاثر از فضاي سياسي و اجتماعي است. متر اين فضاي سياسي و اجتماعي را هم بايد در برخورد سايت‌ها و روزنامه‌هاي مخالف دولت و ارشاد ديد. اين سايت‌ها و روزنامه‌ها مي‌دانند با انتقاد تندشان روي عملکردها تاثير بگذارند. البته اين انتقادهاي تند هم ريشه در حال و هواي همان فضاي سياسي و اجتماعي‌ دارد که امکان اين تندروي را ايجاد کرده است. اين حال و هواي سياسي و اجتماعي که به آن اشاره مي‌کنيد شما را سخت‌گيرتر نکرده است؟ خوشبختانه مديريت شورا تا به حال سعي کرده تعادل را در شورا حفظ کند و نگذارد جوان‌هايي که فيلمنامه اجتماعي نوشتند، آسيب ببينند. اما بعضي فيلمسازان جوان در اين باره نگراني‌هايي داشتند و اين نگراني خود را با رسانه‌ها هم مطرح کردند که فيلمنامه‌هاي‌شان در شوراي پروانه ساخت رد شده است؟ دفاع من از تعادل معني‌اش اين نيست که همه فيلمنامه‌ها تصويب شدند و فيلمنامه‌اي رد نشده است. اما مي‌توانم با قاطعيت عنوان کنم، فيلمنامه‌هاي تصويب شده جوان‌ها بيشتر از رد شده‌هاست. اين نکته را بايد بگويم که من و ديگر دوستانم در شوراي مرکزي کانون کارگردان‌ها که من نماينده آنها هستم، موافق چنين شورايي نيستيم. شايد وجود اين شورا در دهه ۶۰ و اوايل دهه ۷۰ ضرورت داشت و تغييراتي که دولت اصلاحات در اين شورا انجام داد گرچه شورا را ساده‌تر کرد و تصويب جداگانه فيلمنامه را برداشت ولي شورا را نگه داشت. معتقدم همان موقع براي تعطيلي اين شورا زمان مناسبي بود. با اينکه نمي‌شود زمان را به عقب برگرداند ولي همه تناقض‌ها از اين نگه داشتن زمان به وجود مي‌آيد. لازم است عنوان کنم، نظر نماينده محترم تهيه‌کنندگان هم با نظر کارگردان‌ها همسو است. به هر حال حالا که اين شورا هست، حرف حذف آن هم در بين نيست. اما به عنوان عضوي از شورا عنوان مي‌کنم جوان‌ها نگران نباشند، اعضاي شورا در هماهنگي با مديريت دوست دارند اين تعادل حفظ شود. من اگر تاکيد مي‌کنم روي جوان‌ها منظورم اين نيست که روي فيلمنامه‌هاي ديگران سخت‌گيري مي‌شود. اين تعادل در کليت حاکم است حتي فيلمنامه‌اي جريان اصلي نيز با سخت‌گيري مواجه نمي‌شود. جريان اصلي که شما از آن صحبت مي‌کنيد به نظر من ترکيب ناهمگوني از فيلم‌هاي ضعيف و نازل و فيلم‌هاي خوب و باکيفيت است. اين فيلم‌هاي ضعيف و نازل باعث شده اين جريان مورد انتقاد قرار بگيرد. موافقيد؟ بسيار درست گفتيد ولي همه جاي دنيا سينماي جريان اصلي آنها ترکيبي از فيلم‌هاي ضعيف و فيلم‌هاي خوب و تماشايي است. ما در طول تاريخ توليد فيلم در ايران هميشه از زاويه يک تماشاچي سخت‌گير و روشنفکر به جريان اصلي نگاه کرديم. بعد از انقلاب مديران هم کنار جريان روشنفکري قرار گرفتند و جريان اصلي متهم اصلي سينما شد. ما بايد سينماي عامه‌پسند ايران را به عنوان جريان اصلي به رسميت بشناسيم و به رشد اين سينما کمک کنيم. تجربه تاريخي اين سال‌ها نشان داد که مديران سينماي ايران با تفکرات مختلف سياسي در مقابل اين جريان خلع سلاح شدند و نتوانستند اقتصاد سينماي ايران را ناديده بگيرند. بايد بپذيريم که محصولات سينمايي هر کشوري ترکيبي از فيلم‌هاي مختلف است. البته ما مي‌توانيم با حمايت از جريان اصلي کاري کنيم که سينماي عامه‌پسند از نظر ساخت به يک استاندارد معقولي برسد و کم‌کم آثار ضعيف کم شود. ما در سال‌هاي گذشته جلوي رشد طبيعي اين جريان را گرفتيم و جريان اصلي رشد غيرطبيعي کرد. حالا بگذاريم اين سينما به شکل طبيعي نفس بکشد، من يک ‌بار به خانه سينما پيشنهاد دادم، جايزه‌اي در نظر بگيرد و به بهترين فيلم سينماي عامه‌پسند که توانسته فروش بالا به دست بياورد و از کيفيت مناسبي هم برخوردار است، تعلق بگيرد. در اين سال‌ها فيلم‌هاي زيادي توليد شده که هم کيفيت خوبي داشته و هم به فروش خوبي دست پيدا کردند مثل همين فيلم «شناي پروانه» که هم کيفيت خوبي دارد و مخاطب خود را راضي مي‌کند. بنابراين جنس اين فيلم‌ها بايد شناسايي و سازندگان آن تشويق شوند. به نظر من از واژه ابتذال درباره کيفيت فيلم‌ها هم کمتر استفاده کنيم و تلاش کنيم به رشد سينماي عامه‌پسند. اين نظر من است. بحثي که در هفته‌هاي اخير باعث جنجال‌هاي زيادي بوده، انتقال صدور مجوزها و اختيار شبکه نمايش خانگي از سازمان سينمايي به صدا و سيماست. آيا تصميم بر توقف صدور پروانه ساخت سريال‌هاي شبکه نمايش خانگي کمي شتاب‌زده صورت نگرفته است؟ اين تصميم از دل اختلافات موجود بيرون آمده، اختلافاتي که به نظر من هنوز به سرانجام دقيق و روشني نرسيده است. البته اگر هم تصميم انتقال صدور مجوزها قطعي شده باشد، من فکر مي‌کنم تلويزيون هنوز تعريف مناسبي براي شبکه نمايش خانگي ندارد. سريال‌هاي شبکه نمايش خانگي از دل شهر جديد بيرون آمدند، شهر به لحاظ تغيير ارزش‌ها، سبک زندگي و عقب‌نشيني سنت، تغيير کرده است. به نظر من شهري که حالا سبک زندگي شهري شده، رشد بيشتري پيدا کرده. جمعيت بيشتري اين سبک زندگي را انتخاب کردند و جوان‌ها هم عامل اصلي اين رشد بودند که پدر و مادرهاي‌شان را دنبال خود کشيدند. با اينکه در حال حاضر دو سبک زندگي در شهر زندگي مي‌کنند و به يک تعامل مي‌رسند. اما در شکل ظاهري، آن شهر تغيير کرده نمود بيشتري دارد. شهري که الان اصلا در تلويزيون قابل نمايش نيست. جناب جيراني با توجه به اينکه زمينه فعاليت‌تان هم سينما و هم تلويزيون است و با اين مقوله آشنايي کامل داريد، آيا صلاح است نظارت بر شبکه خانگي به صداو سيما سپرده شود؟ در حال حاضر شبکه نمايش خانگي توانسته مخاطب بسيار زيادي به دست آورد و اين وسط طيف شهري شده مخاطب اين سريال‌ها هستند به نظر من مخاطبي که قبلا ماهواره نگاه مي‌کرد حالا ترجيح مي‌دهدسريال ايراني را که ساخت بهتري دارد، نگاه کند به اين نکته توجه کنيد که شبکه نمايش خانگي اشتغال ايجاد کرده و دارد براي خودش کارگردان و بازيگر مي‌سازد و اگر بگذاريم به رشد طبيعي ادامه دهد، خودش ساختار توليدش را اصلاح مي‌کند. يادمان باشد که شرايط تغيير کرده و با مناسبات گذشته نمي‌توان سريال توليد کرد. يک تفکري بر توليدات شبکه نمايش خانگي حاکم است که انگار اين سريال‌ها از طريق سرمايه‌هاي مشکوک ساخته مي‌شوند. نظر شما چيست؟ موضوع پول‌هاي کثيف هم موضوع قابل بررسي است که بايد مصداقي با آن برخورد کرد و از تعميم آن به کليت نمايش خانگي اجتناب کرد ولي بحث من اين است تفکري که قرار است به جاي وزارت ارشاد، صدور مجوزها را در اختيار بگيرد بايد با درک واقعيت‌ها عمل کند و شبکه نمايش خانگي را که از دل شرايط جديد و شهر تغييرکرده بيرون آمده، نمي‌شود با تفکر دهه ۶۰ اداره کرد. حرف شما کاملا متين ولي براي مديريت تلويزيون آنچه در شهر هست، مهم نيست آنچه بايد باشد، مهم است. تلويزيون دنبال تزريق الگو به مخاطب است. بله درست مي‌گوييد، تلويزيون در حالت عادي فقط به رضايت يک طيف از تماشاگر مي‌انديشد ولي وقتي بخواهد با طيف بيشتري ارتباط برقرار کند به خصوص در انتخابات از آنچه بايد باشد، عدول مي‌کند و به آنچه هست هم توجه مي‌کند. ولي به اين نکته توجه کنيد که مواردي نظير انتخابات بسيار استثنايي هستند. وقتي قرار است ما شبکه نمايش خانگي را اداره کنيم و جذب طبقه متوسط مهم مي‌شود، داستان فرق مي‌کند. همين چند وقت پيش مقاله‌اي خواندم که در آن نوشته شده بود، تلويزيون در مضمون سريال‌هايش از سال ۸۴ به اين طرف، طبقه متوسط را به عنوان قهرمان از داستان سريال‌ها خارج کرد. به نکته درستي اشاره کرديد. نظرم اين است که اساسا انتخابات ۸۴ با تحقير طبقه متوسط شروع شد. به تعبير ديگر گرايش تلويزيون به سمت طبقه پايين در داستان‌هاي سريال‌ها هم از همين تاريخ شروع مي‌شود. درست است؟ بله. ولي قبل از اين تاريخ عطاران در سريال «خانه به ‌دوش» طبقه پايين را محور سريال قرار داد که پرداختن به اين طبقه در اينجا دستوري نبود و به همين دليل اين طبقه در اين سريال هويت لازم را داشت و درست بود. بعدها و به مرور اين طبقه در سريال‌ها با شوخي همراه شد. حالا با اين نگاهي که مديريت تلويزيون دارد و به دنبال سبک زندگي ايراني و سنتي در طبقه پايين و فرودست مي‌گردد و اصلا تعريفش از سبک زندگي سنتي و ايراني قابل بحث است، اين مديريت در حالي قرار است مسووليت مجوز و نظارت بر شبکه نمايش خانگي را به عهده بگيرد. به نظر شما با داستان‌هاي شبکه نمايش خانگي که رويکردش طبقه نيمه مرفه است چگونه کنار مي‌آيد؟ اقتصاد مي‌تواند باعث تغيير نگاه به موضوع شود و همين اقتصاد مي‌تواند قصه‌ها را طوري تغيير دهد که آمد و رفت آن طبقه نيمه‌مرفه يا مرفه را به داستان‌ها به عنوان قهرمان‌هاي قصه توجيه کند يا توجيه شود که پيدا کند. مهم اين است که ما با چه نگاهي قرار است شبکه نمايش خانگي را اداره کنيم؟ مي‌خواهيم با حذف شروع کنيم يا اصلاح؟ اگر دنبال اصلاح و رشد شبکه نمايش خانگي و حفظ تماشاگرش باشيم و پارامتر زمان را هم مد نظر قرار دهيم و بدانيم در چه تاريخي و شرايطي زندگي مي‌کنيم و مطالبات طيف‌هاي مختلف را در نظر بگيريم، مشکلي پيش نمي‌آيد. مشکل زماني پيش مي‌آيد که ما قائل به تفکرات و سليقه‌هاي مختلف داخل جامعه نباشيم و براي يک سليقه و يک تفکر سريال بسازيم. بايد تنوع فکري داخل جامعه را به رسميت بشناسيم و هم پشت دوربين و هم جلوي دوربين اين تنوع فکري حضور پيدا کند. در دوره آقاي لاريجاني و اوايل دوره آقاي ضرغامي اين تنوع فکري بود حالا نه به شکل جامع وکامل ولي بود. بسياري از مجموعه‌هاي خوب و پرمخاطب تلويزيون هم از دل اين تفکر بيرون آمدند و محصول رياست اين افراد است. بله ولي بعدها مديريت نگران شد و سعي کرد تفکر واحدي را در ساخت سريال‌ها دنبال کند که همين جهت فکري به کيفيت سريال‌ها لطمه زد و باعث شد، تماشاگر طبقه متوسط سريال‌هاي تلويزيوني را نبيند و از همين نقطه بود که فکر ساخت سريال خارج از تلويزيون شکل گرفت.