رازهای درخشش سریال «همگناه»

سينما ديلي/ «همگناه»پس از سالها به يادمان آورد که قصهگويي، شخصيتپردازي و احترام به مخاطب باعث ميشود که مردم از هر طيف و با هر سليقهيي همراه يک مجموعه ايراني شوند. خانوادهي صبوري و مشکلاتشان ، «همگناه» بودن آنها و سرنوشتهاي تودرتويي که با يکديگر تلاقي پيدا ميکردند و ضرورت نگاه به تفاوتهاي آدمها موتور محرک ماجراهاي پرپيچ و خم آنها بود.
يکي از بزرگترين مشکلات جامعهي ما عدم مکالمه و مفاهمه و درک تفاوت نگرشها و تحمل نکردن يکديگر و فقدان مداراست.«همگناه»نشان ميدهد که چگونه پافشاري بر يک سري عادتهاي رفتاري ميتواند سرنوشت يک جامعه کوچک انساني را دستخوش تغيير کند.فريد صبوري با بازي متناسب و به اندازهي مسعود رايگان به عنوان بزرگ خانواده گمان ميکند ميتواند براي همه تصميم بگيرد و سرنوشت آدمها را در دست بگيرد.گفتگوي نهايي فريد،فريده و فريبرز در قسمت آخر مفهوم سريال را فشرده ميکند:اينکه همه در سرنوشت هم دست داشته و دارند. نمودار تغيير شخصيتها(مثلا آرمان و فرهاد را در نظر بگيريم)،تاوانهايي که براي رفتارهايشان ميپردازند و رسيدن به درکي ديگرگون پس از تجربهي بحرانهاي بيشمار نشان ميدهد که فيلمنامهنويسان به خوبي توانستهاند مفاهيم شخصيتپردازي،روانکاوانه و جامعهشناسانه را در دل يک داستان مخاطبپسند ارائه کنند.
شايد پيمان(با بازي درخشان پدرام شريفي)پيچيدهترين شخصيت همگناه باشد.او با ورودش به اين خانواده آتش زير خاکستر گذشته را روشن ميکند.بر طبق الگوي ورود يک غريبه به يک اجتماع،هم او تغيير زيادي ميکند و هم جمع را تحت تأثير خود قرار ميدهد.روند نشان دادن مريضي روحياش در قسمت ماقبل پاياني کمي غير قابل باور و با نشانههايي اندک بود.حجم بالاي اتفاقها هم گاه باعث تورم قصه ميشد.اما با اين وجود همگناه توانست با احترام به مخاطب،ترکيب و تناسب بازيگراني از جهانهاي متفاوت ( کافي است براي نمونه بازيهاي مارال بني آدم که از دنياي تئاتر ميآيد و چهرههاي تازهيي مثل ساقي حاجيپور در نقش هديه را به ياد بياوريم)، قصهگويي، درامپردازي و کارگرداني در خدمت روايت،بعد از سالها يک اثر خوب (که هم مقبول تودهي مردم شد و هم نظر صاحبنظران را جلب کرد)را به حافظهي جمعي ما اضافه کرد.ما همه در سرنوشت يکديگر دست داريم.گاهي يک تصميم،اشتباه و عدم درک باعث ميشود فردي مسيرش را گم کند. همگناه دربارهي مسير سنگلاخي است که به پذيرش ختم ميشود.پذيرشي که همهي ما در شرايط کنوني نيازمند درک چرايياش هستيم.
نويسنده: بهنام شريفي