ادامه تمجید منتقدان از فیلم مجیدی

مهر/ زان بروکس منتقد گاردين نقدي بر فيلم «خورشيد» بهعنوان يکي از مدعيان شير طلاي ونيز در بخش رقابتي نوشت و به اين فيلم ۴ ستاره از ۵ ستاره را داد.
وي نوشته است: «خورشيد» ساخته مجيد مجيدي کارگردان ايراني يک درام فرار از زنداني است که به هيچ جايي فرار نميکند و در عين حال يک کمدي مدرسهاي بزنبکوب زمخت است که در آن کارها حسابي به مشکل برميخورد. بازيگري فيلم درجه يک نيست و چرخدهندههاي خطوط داستانياش اغلب صدا ميدهد، اما دل و جرات و جاذبهاي خياباني دارد و بايد گفت يکي از بهترين فيلمهايي است که در بخش رقابتي امسال فستيوال فيلم ونيز پخش شده است.
اين فيلم که به «۱۵۲ کودکي که مجبور به کار هستند» تقديم شده، روحالله زماني ۱۲ ساله را در نقش علي قرار ميدهد، رييس کوچک گروهي از دزدها و چرخي مينياتوري داخل دستگاهي بسيار بزرگتر که براي يک رييس خلافکار محلي بدون نام کار ميکند؛ مردي که ميان لانههاي کبوتر خود روي پشت بام مينشيند. رييس ميخواهد علي، گنجي نامعلوم را پيدا کند که يا در گورستان محل يا در لولههاي فاضلاب کنار آن دفن شده و تنها راه رسيدن به آن بازگشت به مدرسه است.
اواسط «خورشيد» حس کردم خوب ميدانم فيلم به کدام سمت ميرود، اما اينطور نبود؛ مجيدي عميقتر تونل ميزند. با اين کار، او دنياي زيرزمينياي را آشکار ميکند که در آن هيچ پاسخ آساني وجود ندارد «مدرسه خورشيد» تالاري شلوغ و ناهنجار از يادگيري و بچههايي چموش است که با پولهاي اهدايي مردم راهاندازي شده و دو مسئول خسته آن را اداره ميکنند. علي و همکارانش، رضا، محمد و ابوالفضل تراژيک، بيرون دفتر مدير صف ميبندند و با خشم در برابر تمام تلاشها براي بيرون انداختنشان مقاومت ميکنند. آنها درست به «ويليام عادل» و گروه بي قانونش ميمانند که خواستار تنبيه هستند.
بازيگران غيرحرفهاي مجيدي که از خيابانهاي تهران جلوي دوربين آمدهاند، گروهي درست ميکنند که دلسوزي تماشاگر را جذب و به قلبش نفوذ ميکنند. اجزاي در هم رفته چهره علي به خوبي احساسات کودکي را به تصوير ميکشد که دائم در لبه جنگ يا فرار بوده است. اين چهار نفر، حداقل در ابتدا، فقط خودشان را به عنوان دانشآموز جا ميزنند اما هدف اصليشان کندن سوراخي در زيرزمين مدرسه و رسيدن به گنج است. مادر علي در يک بيمارستان رواني به تخت بسته شده است. علي ميخواهد از سهم خود از گنج براي فراهم کردن يک خانه براي خودش و مادرش استفاده کند.
اما زندگي پيچيده است. چرخهايي در دل چرخهاي ديگر وجود دارد. در نهايت متوجه ميشويم که ماموريت زمانمحور اين پسران تنها نبرد مهم داستان نيست. «مدرسه خورشيد» کرايه خود را پرداخت نکرده و ممکن است به زودي بسته شود. آقاي رفيعي مهربان (جواد عزتي) يک ويديو براي تامين سرمايه ضبط ميکند اما قبول دارد که شانسشان کم است.
اواسط «خورشيد» حس کردم خوب ميدانم فيلم به کدام سمت ميرود، اما اينطور نبود؛ مجيدي عميقتر تونل ميزند. با اين کار، او دنياي زيرزمينياي را آشکار ميکند که در آن هيچ پاسخ آساني وجود ندارد و پايانهاي خوش زيادي هم نميتوان براي آن متصور بود.
«خورشيد» که پرانرژي و بيريا است، به سمت تراژدي گرايش دارد، خود را از ميان گل و لاي بالا ميکشد و در نهايت قدرتمندتر بيرون ميآيد. ماموريت داخل فيلم بهظاهر رفتن پي نخود سياه است، اما گنجينه واقعي خود فيلم است.