جوان اول سینمای جنگ امروز ۵۳ ساله شد

جام جم/ رضا ايرانمنش، بازيگر سينما و تلويزيون که متولد ۱۹ شهريور ۱۳۴۶ در جيرفت است، امروز ۵۳ ساله مي شود. او يکي از شمايل هاي سينماي جنگ و دفاع مقدس است و هروقت صحبت از جبهه و خاکريز و سنگر در سينما مي شود، بلافاصله ايرانمنش را هم به ياد مي آوريم. جوان اول سينماي جنگ در دهه ۷۰ مي توانست در فيلم ها و سريال هاي بيشتري بدرخشد و حضورهاي سينمايي اش تنها به هفت فيلم خلاصه نشود و در تلويزيون هم در کارها و نقش هاي موثرتر و ماندگارتري ظاهر شود؛ چون هم هنر و استعداد و توانايي اش را به گواه همين نقش هاي خوب داشت و هم از چهره جذابي براي ستاره شدن به ويژه در سينماي جبهه و جنگ برخوردار بود و مخاطب نسبت به او سمپات و همدلي داشت و هم اين که پشتوانه تحصيلي و آکادميک در زمينه بازيگري و کارگرداني را يدک مي کشيد. ايرانمنش فارغ التحصيل بازيگري از دانشکده هنرهاي زيباي دانشگاه تهران و فوق ليسانس کارگرداني از دانشگاه تربيت مدرس است. اما وضعيت جسماني او و اثرات شيميايي شدنش در جنگ، بارها اين بازيگر را راهي بيمارستان کرد و حتي دو بار هم به کما رفت و اميدي به برگشت او نبود. همين رفت و برگشت ها به بيمارستان طي اين چند سال، امکان و موقعيت حضورهاي سينمايي، تلويزيوني و بازيگري را از او سلب کرد تا ايرانمنش نتواند آثاري به آن نقش هاي اندک خوبش اضافه کند.
شروع ماندگار
سينماگراني که در اولين حضور و فعاليت، به چشم مي آيند و مي درخشند، کار خود را در ادامه سخت مي کنند و توقع مخاطبان را بسيار بالا مي برند؛ طوري که هر فعاليت و هر اثري، هميشه در سايه همان کار درخشان اول قرار دارد که بيرون آمدن از آن بسيار سخت است. رضا ايرانمنش در اولين گام بازيگري و در اولين حضور سينمايي، به قدري خوب و موفق ظاهر شد که در ادامه و باوجود برخي تلاش ها و نقش آفريني هاي خوب ديگر، نتوانست دوباره به اين اوج دست يابد.
سجاده آتش در سال ۷۲، رضا ايرانمنش را به سينماي ايران معرفي کرد. فيلمي به نويسندگي علي شاه حاتمي و احمد مرادپور؛ مرادپور که سجاده آتش او يکي از بهترين و به يادماندني ترين آثار سينماي دفاع مقدس است، همچون ايرانمنش در ادامه چندان در سينما پرکار نبود و دو سه فيلم بيشتر نساخت؛ بعد از آن در سال ۷۸ يک فيلم اکشن جنگي با بازي جمشيد هاشم پور ساخت به نام رنجر. چند سال بعد يک ميني سريال درخشان تلويزيوني باز هم با موضوع دفاع مقدس ساخت به نام رقص پرواز که بازيگراني چون مهدي هاشمي، شهاب حسيني و لاله اسکندري در آن بازي مي کردند و به تازگي هم پس از چند سال دوري از کارگرداني، فيلمي به نام کارو را با بازي مريلا زارعي ساخت.
سجاده آتش بعد از شهادت شهيد سيدمرتضي آويني و در همان سال ۷۲ ساخته شد و فيلم هم به او تقديم شده است. تيتراژ با اين نوشته شروع مي شود: «تقديم به شهداي جنگ و آنان که در دفاع مقدس براي خدا و عزت و سعادت مردمشان جنگيدند و راوي بزرگ فتح، شهيد سيدمرتضي آويني» بعد عنوان فيلم و اسم بازيگر نقش اول فيلم روي زمينه سياه تصوير نقش مي بندد: محمدرضا ايرانمنش. تماشاگران آن موقع شناختي از اين بازيگر جوان و ۲۶ ساله و گمنام نداشتند اما محبوبيت فيلم هاي جنگي و دفاع مقدسي در آن دهه هاي ۶۰ و ۷۰ و پوستر شلوغ و اکشن و مهيج فيلم در سردر سينماها نقش زيادي در کنجکاوي مخاطبان و رفتن آنها به سينما براي تماشاي اين فيلم داشت. چهره ايرانمنش که البته اسمش را در پوستر همان رضا ايرانمنش نوشته اند، در ابعاد بزرگ تري نسبت به حبيب حداد (بازيگر نقش منفي فرمانده عراقي) در گوشه بالايي سمت راست پوستر کار شده که يک اسلحه کلاشينکف به دست دارد. همين تصوير کمي بزرگ تر از ديگر شخصيت ها، نشانه اي از وجوه قهرمانانه شخصيتي او در قصه دارد.
ايرانمنش در فيلم، نقش فرمانده اي به نام مهدي را دارد که در عمليات کربلاي ۵ درگير نبردي سنگين با نيروهاي بعثي عراق مي شوند. شرايط نبرد نابرابر است و مهدي همراه عباس (سيدجواد هاشمي) يکي ديگر از فرماندهان سعي دارد کنترل اوضاع را به دست بگيرد و کار دشمن را يکسره کند. متانت و آرامش و اقتدار در فرماندهي، شخصيت دلنشين و همدلي برانگيزي از مهدي مي سازد و باعث مي شود مخاطب تا پايان او و هدفش را دنبال کند. در اين زمينه بايد به صداپيشگي سعيد مظفري به جاي ايرانمنش هم اشاره کرد که در تقويت شخصيت پردازي موثر است.
يکي از ماندگارترين و مشهورترين صحنه هاي سجاده آتش که در آنونس و تبليغات فيلم هم آن زمان خيلي مورد استفاده قرار گرفت و نقش مهمي در کنجکاوي تماشاگران براي تماشاي اثر داشت، سکانسي است که هواپيماي جنگنده ايراني، رديف تانک هاي عراقي را بمباران مي کند و به آتش مي کشد. فرياد ا...اکبر رزمنده ها هم به شور و شوق اين صحنه تماشايي مي افزايد. يکي ديگر از سکانس هاي به يادماندني فيلم، دوئل فرمانده عراقي با فرمانده ايراني يعني مهدي است. بعد از شهادت طبق معمول سيدجواد هاشمي به نقش عباس در خاکريز، فرمانده عراقي که يک هلي کوپتر را هدايت مي کند با مهدي مواجه مي شود که سلاحش از گلوله خالي است، اما مهدي با دست خالي، اين نبرد نابرابر را با هوشمندي مديريت مي کند و به پايان مي رساند.
سجاده آتش به جز بازي خوب ايرانمنش، کارگرداني و طراحي صحنه و جلوه هاي ويژه و فيلمبرداري و موسيقي درست، استاندارد و جذابي داشت و حاصل تلاش جمعي و خلاقيت گروهي سينماگراني است که هم درک و دريافت درستي از جبهه و جنگ داشتند و هم به بهترين و جذاب ترين و تاثيرگذارترين شکل ممکن آن را به تصوير کشيدند.
به عنوان مثال اگر مي بينيد که رضا ايرانمنش اين قدر خوب و ملموس و باورپذير نقش يک فرمانده جنگي را در عمليات کربلاي ۵ بازي مي کند، نتيجه حضورهاي خودش در جبهه هاي جنگ تحميلي است. عمليات کربلاي۵ از دي ۶۵ تا فروردين ۶۶ انجام شد، اما ايرانمنش که در چند عمليات جنگ حضور داشت، مدتي قبل از آن در عمليات والفجر ۸ (نبرد اول فاو) (که در بازه زماني بهمن ۶۴ تا فروردين ۶۵ انجام شد) به دليل استشمام گاز خردل، شيميايي شد که او را در سال هاي اخير بارها راهي بيمارستان کرده است.
سيمرغي که قسمت نبود
بازي ايرانمنش در اين فيلم به جز تحسين و نظرهاي مثبتي که همراه داشت، در داوري دوازدهمين دوره جشنواره فيلم فجر هم ديده شد و اين بازيگر در گام اول بازيگري نامزد دريافت سيمرغ بلورين بهترين بازيگر نقش اول مرد شد. افتخاري بود که نامش کنار بازيگراني چون عزت الله انتظامي (روز فرشته)، مهدي هاشمي (همسر)، عليرضا خمسه (چشم شيطان) و مجيد مظفري (جنگ نفتکش ها) قرار گيرد که انصافا همگي در اين فيلم ها يکي از بهترين بازي هايشان را ارائه دادند. زنده ياد شاهرخ غياثي هم يکي ديگر از رقباي ايرانمنش در اين رشته بود که براي فيلم بلندي هاي صفر، نامزد دريافت جايزه بود. هرچند ايرانمنش سيمرغ بلورين را به رقيب بزرگي چون انتظامي واگذار کرد، اما همين نامزدي دريافت جايزه افتخار و شروع درخشاني براي اين بازيگر بود و همين هماوري با برخي بزرگان بازيگري، از نقاط عطف کارنامه هر بازيگر جوان و تازه واردي است.