پوریا آذربایجانی: قصه «دفاع مقدس» هنوز به سر نرسیده است
![پوریا آذربایجانی: قصه «دفاع مقدس» هنوز به سر نرسیده است](https://app.akharinkhabar.ir/images/2020/09/16/ff3c4ad8-f771-49b2-a969-9b6d21c2fd69.jpeg)
مهر/ پوريا آذربايجاني کارگردان سينما ضمن مرور خاطرات خود از دوران همکاري سينمايي با زندهياد رسول ملاقليپور «صداقت» و «صراحت» را دو ويژگي بارز اين کارگردان فقيد سينما دانست.
پوريا آذربايجاني کارگردان و بازيگر سينما که سابقه همکاري با زندهياد رسول ملاقليپور را در چند پروژه سينمايي داشته است درباره نحوه آشنايي خود با اين فيلمساز سينماي جنگ گفت: زماني که رسول ملاقليپور فيلم «هيوا» را ساخته بود و در بنياد فارابي مشغول تدوين آن بود، آقاي زندباف فيلم سينمايي «شيدا» را نيز در دست تدوين داشت و خواهرم نگار آذربايجاني دستيار آقاي زندباف در اين کار بود. به همين بهانه من آنجا رفت و آمد داشتم و کارهاي مختلفي انجام ميدادم. همان جا اولين بار با آقاي ملاقليپور آشنا شدم و وقتي علاقمندي من را به سينما ديد با هم کمکم آشنا شديم و اين دوستي ادامه پيدا کرد.
وي بيان کرد: من در دو فيلم «نسل سوخته» و «مزرعه پدري» با وي همکاري داشتم، اما به طور جدي پس از اين ۲ کار با او در ارتباط بودم و اين دوستي و همراهي تنها در پروژهها نبود. در واقع هربار که او پروژهاي در دست داشت، من سر صحنه رفت و آمد داشتم و از آن جايي که خيلي زود شروع به کارگرداني کردم يعني در سن ۲۴ سالگي اولين فيلم بلندم را ساختم، چندان فرصت اينکه بخواهم دستيار کارگردان باشم نداشتم. اما در همين ۲ پروژه با او کار کردم و بعد از آن در کنارش رفت و آمدهاي شخصي بسياري داشتم و همين امر منجر به اين شد که چيزهاي بسيار زيادي از او ياد بگيرم. بخصوص در رفت و آمدهايم به دفتر او و خواندن قصههاي مختلف.
ملاقليپور سمبل تعهد، صراحت لهجه و صداقت بود
اين کارگردان درباره تصوير ذهني که از زندهياد رسول ملاقليپور دارد، توضيح داد: معمولاً يک تصوير کلي از آدمها در دراز مدت در ذهن جاي ميگيرد. براي من از رسول ملاقليپور تعهد به خود، صراحت لهجه و صداقتش است که همواره در ذهنم مانده و آن را چراغ راه آينده خودم کردهام.
وي در بخش ديگري از صحبتهاي خود بيان کرد: احساس ميکنم آشنايي من با او بسيار بيشتر از تاثير است. سينماي حرفهاي را در همکاريهايم با رسول ياد گرفتم. ياد گرفتم چطور از پس اتفاقات سخت در فيلمبرداري بربيايم و به نوعي مسيرم را عوض کنم تا بتوانم فيلمبرداري را در زماني که اتفاق عجيبي رخ داده است، ادامه دهم. نکته مهمتر تاثيري که او روي من داشت اين بود که ياد گرفتم هر کاري را به هر قيمتي انجام ندهم. قطعاً ياد گرفتم کارهايي را انجام دهم که به آن وابستگي عاطفي دارم.
![](https://media.mehrnews.com/d/2020/09/16/4/3556305.jpg)
کارگردان فيلم سينمايي «الوند» گفت: هميشه گفتهام شاگرد رسول ملاقليپور بوده، هستم و خواهم بود. از او ياد گرفتم و هميشه وامدار او هستم و حتي در «اروند» نيز به شکل کاملاً خودخواسته گرتهبرداري از «سفر به چزابه» ملاقليپور داشتم، دليلش هم اين است که خودم را مديون و وامدار او ميدانم.
زماني آدمها خيلي دلي فيلم ميساختند و مسئولين هم دلي به اين ماجرا نگاه ميکردند، الان احساس ميکنم که ماجراها در سطح کلان فرمايشي است و مديران ميخواهند بر اساس يکسري آمار توليداتي داشته باشند و اتفاقاتي ايجاد شود و اينکه ته آن چقدر به اين اتفاقات اعتقاد دارند يا نه براي من هميشه محل سوال بوده است وي درباره ويژگيهاي رسول ملاقليپور در عرصه حرفهاي فيلمسازي هم بيان کرد: اول اينکه به شدت مسلط بود. او وقتي سر صحنه ميآمد دقيقاً ميدانست قرار است چه اتفاقي بيفتد و اگر به لحاظ فني با يک صحنه بسيار شلوغ مواجه ميشديد، او در مقام کارگردان براي تکتک جزييات آن برنامه داشت. هيچ وقت نمينشست ببيند چه اتفاقي قرار است بيفتد و هميشه وقتي سرصحنه ميآمد کاملاً آماده بود و مشخص بود که چه چيزي ميخواهد و ما به عنوان دستيار بايد سعي ميکرديم هر آن چيزي که او ميخواهد را انجام دهيم.
آذربايجاني ادامه داد: ما ياد گرفتيم که کارگرداني يعني اينکه بداني دقيقاً جزييات و اتفاقاتي که قرار است در صحنه رخ دهد يعني چه! نه آنکه بيايي در صحنه و تازه فکر کني که چه ميخواهي. نکته دوم براي من که خيلي جالب بود صراحت لهجه و صداقت رسول ملاقليپور بود. يعني اينکه من هيچ وقت نديدم او به دروغ از کسي تعريف يا کرنش کند، اتفاقي که اين روزها بسيار مد شده است.
وي افزود: او هر آنچه که احساس ميکرد را بيان ميکرد يعني اگر از کسي ناراحت بود به او ميگفت، يا اگر خوشحال بود نيز به همين شکل. اين تکليف روشن او با خودش، براي من بسيار آموزنده بود چون امروز من هم سعي ميکنم سر صحنه چنين رفتاري داشته باشم و بدون اينکه بخواهم ادا در بياورم و يا براي کسي نقش بازي کنم يا شخصيت افراد را تخريب کنم آن حسي که نسبت به کارشان دارم را بيان کنم. اين صداقت و صراحت لهجه نکته بسيار مهمي بود و من کمتر در کسي اين را ديدم.
قصه «دفاع مقدس» هنوز به سر نرسيده است
وي در پاسخ به اين پرسش که جايگاه سينماي دفاع مقدس اين روزها کجاست و چقدر ميتواند اين روند ادامه داشته باشد؟ و آيا درست است که برخي معتقدند زمان قصههايي از اين دست سرآمده و ديگر مخاطب اين دست آثار را نميپسندد؟ بيان کرد: من اينطور فکر نميکنم، قصهها سر نيامده است. زماني آدمها خيلي دلي فيلم ميساختند و مسئولين هم دلي به اين ماجرا نگاه ميکردند، الان احساس ميکنم که ماجراها در سطح کلان فرمايشي است و مديران ميخواهند بر اساس يکسري آمار توليداتي داشته باشند و اتفاقاتي ايجاد شود و اينکه ته آن چقدر به اين اتفاقات اعتقاد دارند يا نه براي من هميشه محل سوال بوده است.
![](https://media.mehrnews.com/d/2020/09/16/4/3556307.jpg)
کارگردان فيلم سينمايي «جشن دلتنگي» تاکيد کرد: سفارشهايي وجود دارد که آدمها سعي ميکنند آن را انجام دهند و اين در لايه مديريتي و حتي نوشتن و کارگرداني وجود دارد. در حال حاضر حضور سياستگذاراني که کمي دلسوز باشند و صرفاً نيامده باشند ماموريتي را انجام دهند کم شده است و به همين دليل بسياري از اتفاقات دلي نيستند که به دل هم بنشينند وگرنه تکنيک بسيار حرفهاي و جدي شده و منابع قصهها نيز زياد است و حتي قصهگوها نيز حرفهايتر شدهاند، اما نکتهاي که وجود دارد اين است که دل کنار اين ماجرا نيست.
وي ادامه داد: گاهي اوقات فيلمهايي با پروداکشنهاي عظيم ميبينيم که از ديدن آن حيرت ميکنيم و فکر ميکنيم چقدر جذاب است، اما نميتوانيم با آن ارتباط برقرار کنيم چون در آن اعتقادي وجود ندارد و دلي نيست و آن سيستمي که بايد آن را حمايت کند هم بيشتر شبيه اين است که مديري با تيم خود بيايد و وقتي رفت مديري ديگر با تيمي ديگر اين جريان را مديريت کند. در واقع جاي افرادي مانند رسول ملاقليپور، ابراهيم حاتميکيا، احمدرضا درويش که با گوشت و پوست و استخوانشان به يکسري چيزها باور داشته و آن را انجام دهند، خالي است.
آذربايجاني در پايان گفت: از آن جايي که من صداقت و صراحت را از رسول ملاقليپور ياد گرفتم، اين را ميگويم که من با فيلم «اروند» براي نخستينبار در جشنواره فيلم «مقاومت» حضور پيدا کردم اما متاسفانه با وجود آنکه «اروند» در همان سال سيمرغ بلورين بخش بينالملل جشنواره فجر را از آن خود کرده بود، در اين جشنواره ديده نشد و آخرين روزها نمايش آن را گذاشتند و حتي در هيچ بخشي کانديدايش هم نکردند. به نوعي بسيار بد با آن رفتار کردند. نميدانم مسئولين جشنواره دورهاي انتخاب ميشوند يا ثابت هستند اما متوجه شدم داوري آن خيلي فني نيست، ترجيح ميدهم که خيلي نخوديوار زندگي کنم و اگر روزي هم فيلم دفاع مقدسي ساختم مانند «اروند» به آن اعتقاد داشته باشم و فکر نکنم که دوستاني از جاهاي ديگر بايد آن را تحويل بگيرند.