روایتی از سختیهای ساخت یک فیلم آخر زمانی در ایران

ايسنا/ علي براتي که به تازگي فيلم سينمايي «قاموس» را در ژانر وحشت و آخر زماني جلو دوربين برده است، درباره ايده شکلگيري اين فيلم به ايسنا گفت: سال گذشته مستندي را با نام «هفاف» ساختيم که نامش هم از اين باور ميآيد که شيطان بچه، شرکا و همدستاني دارد و نام يکي از بچههاي شيطان هفاف است که کارش ناپديد کردن مومنان در صحراها، درياها و بيابانها است. براي اين مستند حدود ۴۰ روز با افرادي که مدعي جنگيري و ارتباطهاي خاص بودند، مصاحبه کرديم. زماني که مستند کامل شد متوجه شدم حيف است که در قالب مستند باقي بماند چراکه تعداد مخاطبان مستند از مخاطبان فيلم سينمايي کمتر است. پس تصميم گرفتم آن را در قالب فيلم توليد کنم به همين دليل «قاموس» را کليد زدم و در حال حاضر مشغول فيلمبرداري اين کار هستيم.
او درباره لوکيشنهاي انتخابشده در ابرکوه يزد و اقليد فارس بيان کرد: براي من مهم بود که فيلم لازمان و لامکان باشد. به همين دليل مناطق کويري مانند يزد و شمال استان فارس را انتخاب کردم چراکه ما از قديم زماني که ميخواستيم موجودات اينچنيني را تصور کنيم خانهها و قلعههاي متروک در مناطق کويري را به ياد ميآورديم. براي انتخاب لوکيشنها حتي به قزوين، اصفهان، اطراف تهران و... هم سر زدم، اما مکان مورد نظر را پيدا نکردم. البته در ابتدا قرار بود همه فيلم را در استان يزد تصويربرداري کنيم ولي از آنجاکه در زمان شروع فيلمبرداري هواي آن منطقه گرم بود به اين نتيجه رسيديم منطقهاي را انتخاب کنيم که به لحاظ آب و هوايي بهتر باشد و در نهايت به سراغ ابرکوه يزد و اقليد فارس رفتيم.
براتي با اشاره به حضور بازيگر شناختهنشده در اين فيلم اظهار کرد: اگر به کارهايي که در ژانر وحشت در کل دنيا ساخته شده است، نگاهي بندازيم متوجه ميشويم که جز معدود کارهايي که از بازيگران چهره استفاده شده است بقيه کارها از بازيگران شناختهنشده بهره بردهاند. ما نيز از روز اول با بازيگران چهره گفتوگو کرديم و در حقيقت آنها هم براي بازي در اين فيلم رضايت داشتند و ما هم راضي بوديم اما جلوتر که رفتم متوجه شدم يک بازيگر چهره نقشهايي را که بازي ميکند براي مخاطب قابل حدس است و مخاطب هميشه تصور خاصي از کاراکتر او دارد؛ به همين دليل تصميم گرفتم حداقل در اپيزود اول از بازيگر غيرچهره که البته کار سختي هم هست، استفاده کنم.
او با اشاره اينکه فيلم در سه اپيزود و با يک اسپانسر ساخته ميشود و نيز بخشي از مراحل فني همزمان با تصويربرداري در حال انجام است ادامه داد: در ايران ژانري با نام آخر زماني وجود ندارد در حالي که در همه دنياي علم، منطق، مورخان و محققان به اين معتقد هستند که دنيا روزي به پايان ميرسد و اتفاقاتي قرار است در برههاي از تاريخ رخ بدهد که بسيار مهم است. اين اتفاق که به آخر زمان معروف است و همه اديان ابراهيمي آن را قبول دارند در واقع باعث در هم پيچيدن عوالم ميشود. فضاي «قاموس» در حقيقت اينچنيني است.
براتي درباره چالشهاي ساخت فيلم در ژانر وحشت گفت: اگر يک فيلمساز قرار باشد فيلمي را بسازد که در چارچوب متداول و معمول است، وزارت ارشاد بسيار راحتتر همکاري ميکند. همچنين اگر فيلمساز با هر عنواني مانند شاخ اينستاگرام، موزيسين و...معروف شده باشد، راحتتر پروانه ساخت ميدهند اما کساني که فيلمساز هستند و تازه فعاليت خود را آغاز کردهاند کارشان سختتر است. باوجود آنکه دوستان ما در وزارت ارشاد کار اول من يعني «ماهي و برکه» را ديدهاند، اما براي پروانه ساخت بسيار مرا اذيت کردند تا در نهايت مجبور شدم با کشور ثالثي وارد قرارداد شوم و قرار است فيلم را پس از پايان کار به آنها بفروشم. در حقيقت شرکتي که من با آنها قرارداد بستهام اصلا ايران نيست.
کاگردان «قاموس» تاکيد کرد: اين کار را انجام دادم چراکه ميدانستم با اوضاع نامناسب اکران، پخشکنندگان سينما و مجوزهاي وزارت ارشاد وارد چالش خواهم شد همانگونه که براي فيلم قبلي خود يعني «ماهي و برکه» با مشکل مواجه شدم.
براتي افزود: چرا کارگردانان بنام ايراني که در بسياري از فستيوالها براي فيلمهاي خود جايزه ميگيرند کارهايشان هيچ وقت در ايران پخش نميشود؟ شايد گاهي سياستها و محتواي فيلمها با نظر دوستان سازگار نباشد و جلو پخش فيلم را بگيرند اما در بسياري از مواقع بيعدالتيها و دستاندازهايي که اتفاق ميافتد باعث ميشود توجه فيلمساز به سمت کشورهاي ديگر برود.
او در پايان درباره درخواستها براي لغو پروانه ساخت بيان کرد: به نظر من يک فيلمساز نيازي به پروانه ساخت ندارد، چراکه اگر فيلم خوب بسازد مردم آن را تماشا ميکنند و اگر هم مناسب نباشد مخاطب ندارد. اين چارچوبها به نظر من يک شوخي بيش نيست و فکر ميکنم هنرمندان بايد به دنبال حذف اين پروانه باشند.