رضا توکلی: دکترای بازیگریام را در آشپزخانه گذاشتهام!
خراسان/ روزي در قامت روحاني «او يک فرشته بود» ظاهر مي شود و در اثري رداي آنتونينوس، چوپان اصحاب کهف را به تن مي کند، روزي ديگر هم بدمن سريال هاي «برادر»، «کيميا» و «گاندو» مي شود. رضا توکلي به واسطه بازي در آثار مختلف بارها مصدوم شده، حتي به جراحي قلب هم کشيده شده، اما هيچ وقت از فيلم برداري در جبهه، مجروحيت خود و همرزم بودنش با شهيد بابايي حرفي به ميان نياورده است. اين بازيگر مشهدي خوش مشرب به دکتراي بازيگري و کارگرداني اش اشاره مي کند و درباره اتهام بازي در آثار سفارشي ضمن اين که به اين فضاي کاري انتقاد دارد مي گويد: «نقش اول ها با پارتي بازي است. چرا بازيگران توانمندمان الان بيکار هستند؟ چرا نقش اول را به من نمي دهند و چه چيزي پشت ماجراست؟»
روزهاي شيوع کرونا را چگونه مي گذرانيد؟
پيشنهاد بازي در سريال شبکه خانگي و چند پيشنهاد ديگر دارم ولي ترجيح مي دهم شرايط مناسب تر شود و با خيال راحت جلوي دوربين بروم. در سريال «دادستان» مسعود ده نمکي هم بازي کردم و نقشي ويژه داشتم.
به شبکه خانگي اشاره کرديد. همکاري با حسين سهيلي زاده در «مانکن» چه جايگاهي در کارنامه تان دارد؟
«مانکن» قصه اي خوب و سهيلي زاده کارگردان خوبي است. قرار بود براي نقش ام به دبي و امارات بروم اما چون شرايط اقتصادي به هم ريخت و دلار گران شد، ترجيح دادند يک نفر را قرباني کنند و آن هم من بودم. معتقدم شبکه نمايش خانگي را بايد تقويت کرد و مردم کارهاي ويژه و مناسب تري ببينند. تماشاگر ما نياز به نوآوري دارد که متاسفانه به آن نقطه نرسيده ايم و هميشه فکر مي کنيم رفع مسئوليت کنيم، پول را بگيريم و برويم. سريال سازان شبکه خانگي بايد به موضوعات نزديک به فرهنگ مردم بپردازند. تحقيق و پژوهش در آثار ما خيلي کم و ضعيف است.
شما «موچين» را يک کار ويژه ديديد که در آن بازي کرديد؟
به نظرم «موچين» کار ويژه اي نبود؛ قصه اي داشت و تلاش مي کرد تماشاگر را بخنداند. اگر سوال تان اين است که چرا کارهاي ويژه يا غيرويژه را انتخاب مي کنم بايد بگويم که گاهي در بحث رفاقت قرار مي گيرم. با حسين تبريزي سال هاست رفيق هستم و او دوست داشت در «موچين» امضايي داشته باشم. اگر شرايط مالي و اقتصادي و موقعيت کاري ام طوري بود که خودم انتخاب مي کردم، مطمئن باشيد معيارهاي خودم را در نظر مي گرفتم. به جز يکي دو بازيگر که از سوي دولت حمايت مي شوند، بقيه انتخاب مي شوند و مجبورند در سريال هايي که نقش مهمي ندارند نقش شان را خوب بازي کنند.
بينندگان انتقاد کردند که «موچين» سريال ضعيفي است. به عنوان بازيگر براي تان مهم نيست اثر ضعيف در کارنامه تان ثبت شود؟
ضعيف و قوي بودن به من ارتباطي ندارد و برايم مهم نيست. يک جاهايي پول برايم اهميت بيشتري دارد.
پيرو صحبت هاي تان گفته شده چندين بار در آثاري خاص بازي کرديد. قبول داريد؟
سفارش است، حمايت نيست. به هر حال پيشنهاد داده مي شود. به نظرم سوال خوبي بود. دوستاني که اين گونه فکر مي کنند، عقيده شان برايم محترم است اما چه کسي مي آيد از من حمايت کند؟ اصلاً کدام حمايت؟ کدام نقش اساسي و کليدي را بازي کرده ام؟ من دکتراي بازيگري و کارگرداني دارم و آن را قاب کرده و در آشپزخانه ام گذاشته ام. اصلاً هنر و هنرمندي در اين مملکت اولويت آقايان است يا نه؟ سال ها خون جگر خورديم، کدام دولت از هنر و هنرمند دفاع يا حمايت کرد؟
در مصاحبه اي گفته بوديد آقازاده ها پشت تمام فيلم هاي سينمايي که ساخته مي شوند، هستند، شما در اين گونه آثار بازي کرده ايد؟
الان نه اما آن موقع ها آقازاده ها پشت تعدادي از فيلم ها بودند. برويد تحقيق کنيد. دست شان اکنون رو شده است. آقاي امامي که در زندان است چند فيلم سينمايي تهيه کرده است؟! البته تعداد ديگري هم هست و من ديده ام. من هم فيلم ساخته ام و در به در به دنبال يک قِران سرمايه بودم، پس چرا به من نمي دهند؟
بعد از ايفاي نقش روحاني در «او يک فرشته بود» واکنش ها چطور بود؟
*يکي از دوستان مي گفت وقتي «او يک فرشته بود» را بازي کردي بايد مجسمه تو را مي ساختند. بعد در نقش منفي بازي کردم، موجي راه افتاد که بيا و ببين. در «روزهاي اعتراض» سهيلي زاده بازي کردم که کار را خواباندند.
شرايط سختي را در اين حرفه تجربه کرده ايد، از زماني که فيلم بردار نيروي هوايي بوديد تا وقتي که به جبهه رفتيد و مجروح و جانباز شديد. جراحي قلب باز داشتيد و سر صحنه مصدوم شديد. اين چه عشقي است که با اين همه سختي رهايش نکرديد؟
با همه فراز و نشيب ها حرفه ام است، اين همه تلاش کردم تا به پختگي برسم و حالا که به اين جا رسيده ام بايد در خانه بنشينم. در نقش هاي کوتاهي که بازي کردم کم نگذاشتم. شک نکنيد الان نقش اول ها با پارتي بازي است، از سريال «کيميا» گرفته تا ديگر آثار. چرا بازيگران توانمندمان الان بيکار هستند؟ چرا نقش اول را به من نمي دهند و چه چيزي پشت ماجراست؟
اين مسئله سبب شده در سينما کم کار باشيد؟
برخي کارگردان ها بين بازيگران سينما و تلويزيون فرق مي گذارند و اين نگاه نشانه بي سوادي و بي شعوري آن هاست.
به گذشته برويم. کانون پرورش فکري کودکان چه نقشي در شکل گيري فعاليت تان داشت؟
به شدت به اهدافم رسيدم و شخصيت ام شکل گرفت. پدرم که فوت کرد به خاطر تامين مخارج زندگي وارد نيروي هوايي شدم و در مرکز فيلم برداري آن جا آموزش ديدم. اندک اندک به سمت کانون پرورش فکري برگشتم و «روز مريم» را ساختم.
در دهه ۶۰ به جبهه رفتيد و هم سنگر شهيد بابايي بوديد. از آخرين سکانس زندگي اين سردار شهيد دفاع مقدس بگوييد.
براي فيلم برداري خبري به جبهه رفتم که خاطرات زيادي دارم و بعد صحبت مي کنيم. وارد باند عقبه مخفي براي پروازهاي عملياتي شديم که بچه هاي نيروي هوايي همچون تيمسار ستاري، اردستاني و شهيد بابايي بودند. به من خبر دادند که شهيد بابايي را زده اند. آخرين ديدار من و او در باند عقبه بود، بعد از نماز صبح با هم گپ زديم. بعد از آن آخرين ديدارمان در سردخانه بود. روحش شاد.
چرا در اين سال ها از مجروح بودن تان حرفي به ميان نياورديد؟
خيلي سوال خوبي است. براي چه و براي کسب کدام موقعيت؟ بازي ام را مي کنم. مگر من به دنبال امتياز هستم که بخواهم بيان کنم؟ در جبهه بلاها سرم آمد، مجروح شدم و حالم خراب بود، در بيمارستان با اين که موجي شده بودم آهنگ مي خواندم. نگاه هر کسي براي خودش محترم است. شايد من هم غلط مي بينم و به خودم هم انتقاد دارم. نمي دانيد براي گرفتن يک نقش چه کار مي کنند. کارگرداني به من گفت که جلوي در خانه اش براي گرفتن نقش، پرايد برده اند.
اهل فضاي مجازي هستيد؟
دنيا با اين فناوري جلو مي رود. خيلي کم پست مي گذارم و خوب است به شرطي که اندکي عاقلانه تر برخورد کنيم، يعني عقده ها و کمبودهاي زندگي مان را در فضاي مجازي ارائه ندهيم.
اگر بازيگر نمي شديد چه کار مي کرديد؟
دوست داشتم مربي فوتبال شوم. در تيم دسته 2 نوجوانان تاج بازي کرده ام. شومن بودن را هم از بچگي دوست داشتم و خيلي وقت ها برنامه اجرا مي کردم. چهار تا ساز بلدم که بزنم و اکنون هم پاتوقم مشهد است.
خبرنگار: مريم ضيغمي