نگاهی به فیلم «آبادان یازده ۶۰»؛ وقتی میکروفون قویتر از تفنگ است

فارس/ سخن گفتن از مقاومت کار سختي نيست. گفتن از ايستادگي و نترسيدن و حفظ سنگر در برابر دشمن، هنر زيادي نميخواهد.
اما همين يک کلمه سهلِ ممتنع «مقاومت» که انگار چکيده نهضت ماست، براي نشستن در جانِ مردم، نياز به چيزي بيش از سخن گفتن و حرف زدن دارد. فقط وقتي مقاومت را در قاب دوربين سينما نشان دهيم و تصويري بدون ويرايش از آن به نمايش بگذاريم، ميتوانيم به جاريشدنش در متن زندگي مردم اميدوار باشيم. «آبادان يازده۶۰» تلاشي در همين مسير است. يک کوششِ شريف براي نمايش دراماتيزه مفهوم «مقاومت». مفهومي که از پلانبهپلانِ فيلم بيرون ميزند. از همان سکانس اول و ماجراي تخليهي ساختمان راديو نفت آبادان، تا نماي آخر و پخش مکرر يک اطلاعيه از راديو. «آبادان يازده ۶۰»، تصويرِ باکيفيتي از ايستادگي است. قابِ مردمي که با دست خالي در برابر دشمن مقاومت کردند و البته نه يک قابِ کليشهايِ سادهسازيشده.
* اين مقاومت، ملي است
مختصاتِ مقاومتي که «آبادان يازده ۶۰» به تصوير ميکشد، با روايتهاي يکخطيِ هميشگيِ ما از حالوهواي آبادان و خرمشهر در سال ۵۹، متفاوت است. طرحي که فيلم جديد مهرداد خوشبخت از «مقاومت ملي» نشانمان ميدهد، يک طرحِ همگاني و متکثر است. قهرمانهاي اين فيلم، خطکشي ندارند. از موسيوي ارمني در ميان آنها هست تا جوانِ پرشورِ حزباللهي، از ويگن هست تا حسامالدين سراج. مزيت اصليِ «آبادان يازده ۶۰» در همين رواداري است.
فيلم بدون لکنت، خوانشي «ملي» از مقاومت را به تصوير ميکشد و در اين مسير، با مخاطبش تعارف نميکند. «آبادان يازده ۶۰» اکسير مقاومت را در وحدت ميبيند و پاي کار بودن همه اقشار در صحنهي نبرد را رمز پيروزي ميداند. حرف فيلم، براي ديروز و امروز و فرداي ما يک حرف جدي است. جدي و اصيل.
* ميکروفون راديو، سلاح است
«آبادان يازده ۶۰» سوژه بکري دارد. از زاويهاي به دفاع مقدس پرداخته که ناديده است. نقش رسانه در دفاع مقدس، هيچوقت به اندازه «آبادان يازده ۶۰» در سينماي ايران مورد توجه نبوده و مهرداد خوشبخت با اين سوژه، مخاطب را تشنهي تماشاي فيلمش ميکند. در اين فيلم، قهرمان قصه اسلحه به دست ندارد و سلاحش، ميکروفون راديوي شهر است. ميکروفوني که در آن روزهاي سخت آغاز نبرد، گاهي از هر تفنگي قدرتمندتر ميشود.
رسانهچيهاي «آبادان يازده ۶۰» به ما نشان ميدهند چطور يک رسانه ميتواند ميداندار جنگ باشد و صرف بودنش، روحيهي خوديها را تقويت کند و دشمن را به هم بريزد. «آبادان يازده ۶۰» به ما نشان ميدهد چطور گاهي يک رسانه ميتواند چنان مقدس شود که آدمها حاضر شوند جانشان را در راه حفظش، سر دست بگيرند. اين فيلم، براي اهالي رسانه حرفهاي زيادي دارد.
* ضعف فيلم، التهاب ناقص است
آخرين ساخته مهرداد خوشبخت، با هيچ متر و معياري فيلم بدي نيست اما يک فيلم درخشان هم به حساب نميآيد. اگرچه فضاسازيِ «التهاب» در سکانسهاي اول فيلم درگيرکننده است اما توانِ سوژه و قدرت فضاسازيها براي کشاندنِ مخاطب، از جايي به بعد تمام ميشود و فيلمنامهنويس بايد با طراحي يک روايتِ چفتوبستدار و خلق درام، تماشاگر را مجذوب فيلم کند. اتفاقي که در «آبادان يازده ۶۰» نميافتد و قصه، خلاصه ميشود در چند خردهداستان که يکي پس از ديگري در ميانهي ماجرا رها ميشوند.
شخصيتهاي معلق و بلاتکليف زيادي در فيلم حضور دارند که کمکي به پيشرفت درام نميکنند و ماجرا نميسازند. نهايتاً ما به اثري ميرسيم که بيشتر شبيه يک کلاژ از چند داستان کوتاه درباره آبادان است و تبديل به يک پيکره واحد نميشود. بازيهاي «آبادان يازده ۶۰» هم چنگي به دل نميزنند. عليرضا کمالي فراتر از تيپ نميرود، حسن معجوني و نادر سليماني بازي خلاقانهاي ارائه ندادهاند و نمايش ويدا جوان هم کليشهاي است. «آبادان يازده ۶۰» سوژه ملتهبي دارد اما نميتواند اين التهاب را به درستي پيش چشم مخاطب بياورد. نه بازيها، نه گرههاي فيلمنامه و نه کارگرداني؛ هيچکدام به سوژه قوام نميدهند و پختهاش نميکنند. نتيجه، اثري است که اگرچه تلاشهايش براي خوب بودن، آشکار است اما در رسيدن به نقطهاي که بتوانيم آن را فيلمي ماندگار بدانيم، توانمند نيست. اثري که اجراي تکنيکي آن، به پاي مضمون جذابش نرسيده و «آبادان يازده ۶۰» را در سطح يک ايده خوب با يک اجراي متوسط، نگه داشته است.
* محبوب و بيادعاست
فيلم بيادعاي سازمان هنري-رسانهاي اوج، در مقايسه با بسياري از فيلمهاي نمايشدادهشده در جشنوارهي فجر۳۸ قابل دفاع است و حضورش در ميان آثار منتخب مردمي جشنواره، نشان ميدهد با فيلمي محبوب طرفيم. در اين روزهاي بيرونقي سينماها و رکود اکران آنلاين، «آبادان يازده ۶۰» بهترين فيلمي است که راهي اکران آنلاين شده و با تمام ضعفهايش، اثري ارزشمند است. اثري که مخاطبش را به «مقاومت» دعوت ميکند. يک مقاومت ملي.