نقدی بر فیلم Tenet؛ فراز و فرودهای جاهطلبانهترین پروژه سینمایی کریستوفر نولان

روزياتو/ در طول سال ها، کريستوفر نولان به عنوان فيملسازي شناخته شده که رويه «يک فيلم براي خودش» (The Prestige، Inception و Interstellar ) و «يک فيلم براي استوديوها» (بازگشت به Dark Knight Rises و Dunkirk) را دنبال کرده است. بعد از پرفروش ترين فيلم تاريخ سينما در مورد جنگ جهاني دوم و بدنبال ساخت فيلم هاي Inception و Interstellar که هر يک بيش از نيم ميليارد دلار در باکس آفيس جهاني فروش داشتند، نولان به سراغ فيلم پيچيده ديگري به نام Tenet رفت. اين فيلم به طور دقيق به ماجراي زمان و نظريه انتروپي مي پردازد هر چند نولان خود گفته که Tenet «فيلمي در مورد سفر در زمان» نيست. در ادامه اين مطلب قصد داريم فيلم Tenet را در قالب ۴ نقطه قوت و ۶ نقطه ضعف بررسي کنيم.
نقاط قوت
۴- دکورهاي بسيار خلاقانه و خارق العاده
از زماني که راهرو هتل چرخان در فيلم Inception را ديديم، نولان و تيم بدلکاري او بيش از پيش خلاق و نترس شده اند. نولان به عنوان کارگرداني که عاشق جلوه هاي عملي و بدلکاري هاي فيزيکي است در فيلم جديد خود نيز از بدلکاري هاي واقعي بسياري استفاده کرده هر چند سکانس مربوط به تصادف هواپيما در اين زمينه بر کليت فيلم سايه افکنده است. سکانس بزرگراه نيز در کنار سکانس دوئل با جوکر در زيرگذر در فيلم Dark Knight و همچنين سکانس تعقيب و گريز خيره کننده در The Matrix: Revolutions از بهترين سکانس هاي اکشن تاريخ سينما به شمار مي آيند.
۳-زيبايي سکانس هاي مبارزه
شوربختانه اين موضوع تنها در مورد دو سکانس در کل فيلم صدق مي کند که البته جزو بهترين سکانس هاي مبارزه تن به تن هستند. در اين سکانس ها شاهد همان انرژي و جذابيتي هستيم که در سکانس مبارزه بين بين و بتمن در Dark Knight Rises شاهد آن بوديم. يک سري درگيري هاي تن به تن موثر و حرکات رزمي خشن از جان ديويد واشنگتن نشان مي دهد که عليرغم آرامش ظاهري او يک قاتل مرگبار است. گاهي اوقات نيز شاهد حضور رابرت پتينسون در اين صحنه ها هستيم اما يک صحنه مبارزه در فيلم Tenet وجود دارد که بايد ديد و براي درکش آن را به چند قسمت تقسيم نمود.
۲- فيلمسازي در سطحي جديد
بزرگ ترين نقطه قوت فيلم Tenet اين است که کريستوفر نولان راهي براي ساخت فيلمي در مورد به تصوير کشيدن زمان يافته است که از ديد شخصيت هاي داستان روايت مي شود و اين موضوع آن را از هر فيلم ديگري متفاوت مي سازد. تماشاي فيلم Tenet براي بار اول يک تجربه سخت و ناخوشايند است که به گوش دادن به يک سخنراني بسيار پرتنش از يک استاد علم شبيه است که در آن به کسي اجازه صحبت کرده و سوال پرسيدن نمي دهد.
۱- مفهوم مرکزي اورجينال و هيجان انگيز
تا جايي که به خاطر دارم تاکنون هيچ فيلمي به اين شکل ساخته نشده است. اين فيلم عنصر زمان را به شکلي به تصوير مي کشد که درک ما از آن را تغيير مي دهد. فيلم Tenet چندين قضيه و قاعده در مورد فرهنگ عامه را با هم ترکيب کرده که به يک فضاي علمي آشفته تبديل مي شود اما بسياري از افراد مي توانند با آن ارتباط برقرار کنند. اگر فيلم The Martian را اشاره اي به مطالعات گياه شناسي بدانيم و تلاشي ميداني براي يافتن راه حل هايي به منظور کمک به بقاي انسان در آينده، Tenet همين کار را در مورد دانش تئوري پردازي انجام داده و در اين زمينه خارق العاده عمل مي کند.
نقاط ضعف
۶- تنها با يک بار تماشا نمي توان آن را درک کرد
اين فيلم را بايد ضربه سختي براي مخاطبان موردي و کساني دانست که به معناي واقعي کلمه سينمارو نيستند و همچنين توهيني به اصول فيلمسازي مانند سرمايه گذاري در زمينه روايت، پردازش شخصيت يا انگيزه سازي براي روايت. به همين دليل است که تا پيشرفت بخش زيادي از فيلم نمي توان درک درست و مناسبي از داستان داشت. حتي پس از آن نيز شاهد ادا شدن ديالوگ هايي در مورد وقايع و تهديدهايي هستيم که نه تنها ملموس و قابل درک نيستند بلکه نمي توان آن ها را نيز شمرد. بدين ترتيب صادقانه بايد گفت که کوچکترين نقطه دسترسي براي فهميدن ماجراها و انگيزه براي ادامه تماشا وجود ندارد. اطلاعات خيلي کلي و سريع داده مي شوند در حالي که شخصيت هاي اصلي هيچگاه برجسته نمي شوند. در مرحله اي از يک فيلم دو و نيم ساعته بايد بدانيد که چه مي گذرد، شرايط را درک کرده و در مورد فاش شدن رازها و ابهامات اهميت قائل باشيد اما در Tenet اين اتفاق خيلي دير و سخت رخ مي دهد.
۵-تدوين فيلم بسيار آشفته است
با سناريويي اين چنين پيچيده، چه کسي مي داند چقدر تصوير فيلمبرداري شده تا بتوان يک تدوين منسجم را ارائه داد. در هر صورت، سرعت اتفاقات فيلم بسيار سريع بوده و از نقاط ضعف فيلم به شمار مي آيد. به نظر مي رسد که فيلم به گرفتن سکانس هاي ثابت به شدت آلرژي دارد و تمامي سکانس هايي که در فضاهاي بسته گرفته مي شوند در ۴۰ دقيقه ابتدايي فيلم قرار دارند. با فاش شدن ماجراها، روايت داستان از کشوري به کشور ديگر مي رود اما به غير از سرنخ هايي که پس زمينه تصاوير به شما مي دهد سرنخ ديگري براي اين تغييرات مکاني نداريد. به هر دليلي، فيلم Tenet خيلي زود براي به پايان رساندن ماجراها وارد فاز عجله مي شود.
۴- ميکس صداي ضعيف در سکانس هاي مهم
انگار که کوبيدن يک هواپيما به ساختمان براي يادآوري فيلم Dark Knight Rises کافي نبوده، در فيلم جديد نولان شاهد افرادي با ماسکي بر دهان هستيم که ديالوگ هاي نامفهوم و خفه شده اي را به زبان مي آورند. اگر چه در اين سکانس ها از فيلم Tenet ديالوگ ها مشکل چنداني ندارند اما بسياري از سکانس هاي مهم در سروصداهايي در پس زمينه يا ديالوگ هاي نامفهوم غرق شده اند. شايان ذکر است که دو سکانس اصلي ابتدايي فيلم که در آن ها دو شخصيت اصلي در حال بررسي جزييات نقشه خود هستند در سروصدا غرق شده و به راحتي قابل درک نيستند. برخورد امواج، تصادف و ترمز کردن خودروها، سروصداي خيابان به گوش شما حمله ور مي شود در حالي که شخصيت هاي اصلي فيلم راه رفته و حرف مي زنند. در اين سکانس ها بايد سخت تلاش کنيد تا اطلاعات نامفهوم ارائه شده را درک کنيد که سکانس هاي خوشايندي نيستند.
۳- هيچ پرسونايي در فيلم وجود ندارد
جان ديويد واشنگتن در واقع تنها با عنوان «شخصيت اصلي» شناخته مي شود، اسمي که هميشه براي ارجاع به او از آن استفاده مي شود و اصلاً جذاب نيست و اين اتفاق در فيلمي رخ مي دهد که بيش از هر چيز ديگري به مفهوم و مبالغه اهميت مي دهد. شخصيت نيل با بازي رابرت پتينسون نيز شخصيت جانبي جذابي است که هميشه دوست داريد ببينيد اما اينجا پايان شخصيت پردازي هاست. هيچ سرنخي از گذشته شخصيت ها داده نمي شود و اينکه چرا مشغول اين کار هستند. دسته بندي قابل درک بين شخصيت ها وجود نداشته و نمي دانيم در حال تماشاي اعمال چه کساني هستيم. اگر چه سناريو و شيمي بين شخصيت هاي اصلي فيلم جذاب است اما فيلم Tenet به شکل وقيحانه اي از شما مي خواهد هنگام تماشاي فيلم مغزتان را خاموش کنيد.
۲- هدر دادن بازيگران
در اينجا به نکته اي مي رسيم که حتي براي بازيگران خود فيلم نيز سوال برانگيز بوده و يک روز نبود که بازيگران حين بازي، کات داده و از کارگردان سوال کنند. اين حقيقت نمايانگر پيچيدگي و غامض بودن فيلم است اما در هر يک از سکانس ها مي توان ديد که بازيگران نيز درکي از ماجرا ندارند و مخاطب نيز نمي داند ماجراها به کدام سوي پيش مي رود. داستان واشنگتن و پتينسون در واقع داستان رويارويي پليس خوش مشرب با يک نابغه تکنولوژي است که البته بهترين نکته فيلم است اما ذره اي وقت براي درخشيدن به آن ها داده نمي شود.
حتي سکانس هاي گفتگوي ساده بين اين دو که مي تواند شما را به ماموريت واشنگتن علاقمند کرده يا شما را به سکانسي از پتينسون که همه را به ياد سکانس «رويايت را بزرگ تر کن، عزيزم» از تام هاردي در Inception مي اندازد جذب کند، در اثر تدوين نامناسب خراب شده است. اين در حالي است که شخصيت هاي کنت براناگ در نقش آندري و اليزابت دبيکي در نقش کت فرصت زيادي براي پرورش رابطه و نمايش آن به مخاطب دارند. حتي مايکل کين که در تريلرهاي فيلم و بازاريابي ها حضور داشت نيز در نسخه نهايي در تنها يک سکانس حضور مي يابد.
۱- احمق فرض کردن مخاطب
اگر چه کريستوفر نولان يکي از بهترين و خلاق ترين کارگردانان هاليوودي است که ثابت کرده سينماروهاي ساده و موردي نيز موضوعات پيچيده را درک مي کنند اما در فيلم Tenet او اين قاعده خود را زير پا گذاشته است. مخاطب دوست ندارد از موضع بالا با او صحبت شود و به او بگوييد مغزش را خاموش کند. ما شخصيت هايي مي خواهيم که سوال بپرسند، دنيايي که براي تصور ما قابل درک باشد و بخشي از پاسخ ها براي رمزگشايي از ابهامات را در اختيار داشته باشيم اما اين چيزي نيست که در فيلم جديد نولان شاهد آن باشيم و او از ديدگاهي بالا با مخاطب صحبت مي کند. فيلم Tenet جاه طلبانه ترين پروژه نولان در سطح مفهومي است اما در بخشي از مسير فراموش مي کند که اين فيلم را براي کي ساخته است.