همه چیز درباره «تنت» کریستوفر نولان؛ از نقد فیلم تا آمار گیشه

فرارو/ Tenet يا «انگاشته» با بودجهاي ۲۲۵ ميليون دلاري ساخته شده و اين بزرگترين فيلم نولان است. و حتي جز پرخرجترين فيلمهاي جهان در سالهاي اخير است. نولان گفته تنت را براي پردههاي بزرگ ساخته است. داستان فيلم Tenet درباره «پروتاگونيست» (با بازي جان ديويد واشينگتون) و همکارش (با بازي رابرت پتينسون) است که تلاش ميکنند جلو وقوع جنگ جهاني سوم را بگيرند. آنها براي محققکردن اين هدف وارد يک ماجراجويي و جاسوسي بينالمللي ميشوند. اين ماموريت چيزي فراتر از زمان واقعي آشکار خواهد شد. ماموريتي که مربوط به سفر در زمان نيست؛ بلکه درباره «وارونگي زمان» است؛ يک فناوري بيمانند و پيچيده که امکان وارونهکردن زمان را به بشر داده است.
انگاشته يا تِنِت (به انگليسي: Tenet) يک فيلم آمريکايي در ژانر علمي تخيلي اکشن دلهرهآور به نويسندگي، تهيهکنندگي و کارگرداني کريستوفر نولان است که در سال ۲۰۲۰ اکران شد. جان ديويد واشنگتن، رابرت پتينسون، اليزابت دبيکي، مايکل کين، کنت برانا و آرون تايلر-جانسون ستارگان فيلم هستند. داستان فيلم دربارهٔ دو جاسوس حرفهاي است که در راه جلوگيري از وقوع جنگ جهاني سوم درگير يک ماجراي پيچيده ميشوند.
نولان بيشتر از پنج سال بر روي فيلمنامه کار کرد که شامل تحقيقات او دربارهٔ مسائلي همچون پيکان زمان نيز ميشد. کار توليد فيلم به صورت رسمي از اواخر سال ۲۰۱۸ آغاز شد. در مارس ۲۰۱۹ تيم بازيگران تکميل شد. تنت "انگاشته" در طي سه ماه و در هفت کشور جلوي دوربين رفت. فيلم ابتدا قرار بود در ماه ژوئيهٔ ۲۰۲۰ به روي پرده برود، اما به دليل شيوع کوويد ۱۹، نمايش آن دو بار به تأخير افتاد. فيلم در تاريخ ۲ سپتامبر ۲۰۲۰ توسط برادران وارنر به صورت آيمکس، ۳۵ ميليمتري و ۷۰ ميليمتري اکران شد.
تنت با نظرات مثبت منتقدان همراه بود. گروه بازيگري و وجه فني فيلم ستايش شد. اما از نظر پيچيدگي و گنگ بودن داستان و ضعف در شخصيتپردازي مورد انتقاد قرار گرفت. فيلم ۳۵۷ ميليون دلار در سراسر جهان فروش کرد در حالي که ۲۰۰ ميليون دلار بودجهٔ ساخت آن بوده که انگاشته را به يک بمب گيشه تبديل ميکند. مهمترين دليل شکست فيلم در گيشه، اکران آن در زمان شيوع کرونا اعلام شد.
خلاصه داستان Tenet
طبق خلاصه داستان منتشر شده «تنت» درباره دو جاسوس بينالمللي حرفهاي است که براي جلوگيري از وقوع جنگ جهاني سوم، درگير ماجرا و توطئهاي پيچيده ميشوند؛ يک فناوري بيمانند که امکان وارونگي زمان را به بشر داده است.
وارونگي مورد نظر در فيلم تنت: «وارونگي زمان» يعني افرادي با تکنولوژي کوانتوم توانستهاند جهت حرکت زمان را معکوس کنند. از ديد اين افراد، همهچيز جهان در جهت عکس حرکت ميکند. براي مثال، امواج دريا زير کشتي، بهجاي اينکه به جلو پرتاب شوند، به درون کشيده ميشوند و تمام ماشينها در اوتوبان دندهعقب حرکت ميکنند.» ديالوگي در يکي از تريلرهاي اين فيلم به مفهوم وارونگي زمان اشاره دارد: «تو گلوله را شليک نميکني. تو داري آن را ميگيري.»
البته يکي از فرضيات پررنگ طرفداران کريستوفر نولان اين است که فيلم «تنت» در رابطه با يک مامور مرده با بازي ديويد واشينگتون است که گويا در «زندگي پس از مرگ» دوباره اجير شده و به او يک ماموريت دادهاند. البته مقصود از «زندگي پس از مرگ» مشخص نيست و اين عبارت ميتواند هم به يک آژانس يا سازمان اشاره داشته باشد و هم به زندگي پس از مرگ انسان.
اين شخصيتها در «زندگي پس از مرگ»، زمان و مکان را به شکل جديدي تجربه ميکنند. با توجه به جلوههاي موجود در تريلر فيلم «تنت» که حاوي ماشينهاي وارونه شده و قايقهاي در حال گذر معکوس است، ميتوان حدس زد که فيلم «تنت» قرار است رويکردي کاملا جديد و ناآشنا به واقعيت و رئاليتي داشته باشد.
بازيگران فيلم Tenet
از ستارههاي فيلم Tenet ميتوان به جان ديويد واشينگتون (John David Washington) اشاره کرد که قبل از اين او را در آثاري همانند Ballers و BlackkKlansman ديدهايم. ستارگان ديگر فيلم تنت رابرت پتينسون (Robert Pattinson) و اليزابت دبيکي (Elizabeth Debicki) هستند. دبيکي را قبل از اين در آثاري همانند Widows و Guardians of the Galaxy, Vol. 2 ديدهايم. علاوه بر گزينههاي گفته شده، در فيلم تنت شاهد حضور مايکل کين (Michael Caine) و کنت برانا (Kenneth Branagh) نيز هستيم.
نظر منتقدان درباره «تنت»؛ فيلمي باشکوه يا ترکيبي از چند بلاکباستر
در حالي که به تازگي به منتقدان اجازه داده شد تا به صورت رسمي نقدهاي «تنت» کريستوفر نولان را منتشر کنند، اين فيلم نظرات مختلفي برانگيخته است.
به گزارش آسوشيتدپرس، تماشاي «تنت» براي منتقدان تجربه متفاوتي بوده است.
گاي لاج منتقد ورايتي ميگويد «تنت» پيش از پاندمي جهاني کوويد-۱۹ هم داشت به عنوان بزرگترين رخداد سينمايي سال مطرح ميشد و جديدترين پروژه کريستوفر نولان توانسته بود توجه خيليها را جلب کند، اما پيامدهاي پاندمي براي اين فيلم و اکران آن در چنين دوراني از اضطراب و بينظمي، آن را حتي جالبتر کرده است.
او مينويسد:، اما اين در عين حال فقط يک فيلم هم هست: فيلمي بزرگ، زيبا و به شدت لذتبخش که براي مخاطباني که مدتهاست نيازمند يک منظره فرار باشکوه و ساخته شده در مقياس آيمکس هستند، مسرورکننده خواهد بود.
لزلي فلپرين از هاليوود ريپورتر نقد خود را با اشاره به اين نکته آغاز کرد که بعد از ماهها تاخير و با توجه به اينکه مخاطبان بايد تصميم بگيرند که در ميان يک پاندمي ميخواهند به سينماها بروند يا خير، فشار زيادي درباره اکران «تنت» وجود دارد.
او اين فيلم را به قرص زاناکس تشبيه کرد و نوشت: «مانند زاناکس، اين فيلم باعث ميشود حس غوطهور بودن بکنيد، حيرتزده بشويد و تا حدودي منظرههاي آن شما را آرام کنند. اما در عين حال سر شما آنقدر حس ميکند در ابرهاست که تنها راهي که داريد اين است که آرام بمانيد و سعي کنيد ذهنتان را مانند يک بالن که توسط امواج دريايي و هواي داغ تکان ميخورد، اين سو و آن سو ببريد.»
جسيکا کلنگ منتقد نيويورک تايمز فيلم جديد نولان را «برداشت زمانشکن او از جيمز باند» خواند و گفت الان دنيا دنبال فيلمي ميگردد که بتواند ناجي باشد و «تنت» همين فيلم است. او به اين نکته اشاره کرد که اين نخستين بار هم نيست و نولان با غولهايي از جمله «تلقين»، «ميانستارهاي» و «دانکرک» گيشههاي تابستاني را نجات داده و سهگانه «شواليه سياه» او هم شراکت بين برادران وارنر و ديسي را نجات داد.
او نوشت: «اين فيلم به طور غيرقابل انکاري لذتبخش است، اما عظمتش فقط نمايانگر شکنندگي خوشذهن بودن ظاهرياش است. نولان با فاصله بسيار زياد کارگردان اصلي فيلمهايي است که نبوغ بصري خيرهکننده را با رضايت آرامشبخش يک سودوکو مخلوط ميکند. در پس زمينه اين برند خودخلق شده در زمينه سرگرمي هوشمندانه، «تنت» با تمام انتظارها جور در ميآيد، غير از اين انتظار که بايد بتواند از تمام انتظارات فراتر برود. دايرهوار بودن اين بحث را ببخشيد: يکي از اثرات جانبي تماشا کردن حرکت دايرهوار بدون توقف «تنت» است.»
نيکولاس باربر از بيبيسي گفت تماشا کردن «تنت» مثل اين ميماند که چند بلاکباستر را همزمان تماشا کرده باشيد. او نوشت که «اين فيلم زير بار تمام خطوط داستاني و مفاهيمي که داخل آن گنجانده شده له ميشود» و اضافه کرد که اين فيلم عملا «يک فيلم جيمز باند است که فقط در نيم ساعت آخر خود «بازگشت به آينده ۲» و «لبه فردا» را هم چپانده است.»
کاترين شوارد از گاردين هم نظر مثبتي راجع به «تنت» نولان نداشت و نوشت: «اين فيلمي نيست که ارزش شجاعت رواني رفتن به پرده بزرگ براي تماشا را داشته باشد، مهم نيست چقدر هم اين کار امن باشد. حتي مطمئن نيستم که بعد از پنج سال، اين فيلم ارزشش را داشته باشد که بخواهيد شب بيدار بمانيد تا آن را از تلويزيون تماشا کنيد».
تِنِت؛ شمارش معکوسِ پايان دنيا
هدايت سوخکيان_ويکي سينما: آخرين فيلم کريستوفر نولان به نام Tenet فيلمي در ژانر علمي-تخيلي است. دنيا در تِنِت در آستانۀ نابودي است و قهرمان فيلم با نام Protagonist ميخواهد دنيا را نجات دهد. آندره سيتور (Antagonist)، رابط بين دنياي فعلي و آيندگان است که ميخواهد دنيا را نابود کند. در جهان تِنِتاشياء، آدمها و محيط، سير زماني مستقلي دارند. اشياء و آدمهاي معکوس حرکتي وارونه دارند، مثل فيلمي که در صفحۀ مانيتور از آخر به اول پخش شود.
آيندگان الگوريتمي ساختهاند که ميتواند جهت زماني محيط را نيز معکوس کند و اين به معناي پايان دنياست. براي اين که اين الگوريتم بتواند به هدفش برسد بايد ۹ قطعۀ آن کنار هم قرار بگيرند. آندره سيتور ۸ قطعه از اين الگوريتم را دارد و قطعه نهم، قطعه ۲۴۱ است که شخصيتهاي فيلم به دنبال به دست آوردن آن هستند.
کشمکش فيلم در دو سطح موازي بين قهرمان و سيتور براي يافتن اين قطعه، و همچنين بين قهرمان و سيتور بر سر عشق به کاترين (همسر سيتور) است. اگر روايت، اهميت قطعۀ ۲۴۱ را بسيار پررنگ ميکند، تمهيدات بصري فيلم کاترين را به مثابه حضور عواطف انساني مهم جلوه ميدهد.
جهان داستاني تِنِت جهان پيچيدهاي است. فهم ارتباط بين شخصيتها، کنار هم قراردادن رويدادها و درک تبيينهاي علمي پديدههاي اين جهان، حتي با چند بار ديدن فيلم هم به تمامي حاصل نميشود. اما نبايد به دنبال تبيين منطقي و عقلاني هر آنچه در فيلم اتفاق ميافتد باشيم به نظر ميرسد بايد به فيلمساز اعتماد کنيم و جهان فيلم را هر چقدر هم عجيب بپذيريم.
فيلم سرنخهايي ميدهد که بتوانيم منطق اين جهان را بفهميم. مثلاً شخصيتهاي معکوس ماسک ميزنند، چون هوا از ريۀ معکوس رد نميشود. يا رنگ صحنهها دلالتهاي زماني دارد: وقتي رويدادهاي دو خط زماني (زمان رو به عقب و زمان رو به جلو) همزمان اتفاق ميافتد رنگ صحنهها تمايزي آشکار به خود ميبيند. موسيقي فيلم هم با فراز و فرودهاي خود، توجه بيننده را به اجزائي در صحنه جلب ميکند. حرکات رو به عقب شخصيتها يا ماشينها يا اشياء هم راهنماهاي سرراستي هستند. اما با اين وجود، فرم روايي فيلم -همچون جهان داستاني- معماگونه و پيچيده است. از جمله اين که چندين صحنه در فيلم تکرار ميشود مانند ماجراي فرودگاه اسلو، صحنه تعقيبوگريز قهرمان و سيتور براي دزديدن قطعه ۲۴۱ در ميان ماشينهاي سنگين، صحنۀ اعتراف قهرمان براي مکان مخفي کردن قطعه ۲۴۱ و يا صحنۀ عشقبازي کاترين و سيتور روي قايق. از اين روي ميتوان دريافت که رخدادهاي تکرارشونده، سير خطي نداشته و زمان روايي گاهي به عقب و گاه به جلو در نوسان است -مانند همان منطق زماني که در جهان داستان حکمفرماست.
در بسياري از صحنهها (مثل صحنۀ گفتوگوي قهرمان با نيل و باهر) دوربين حرکتي دايرهاي دارد، حرکت ماشين معکوسساز هم دايرهاي است که هر دو بر روايت غيرخطي داستان تاکيد ميکنند. فرم روايي به همين اکتفا نميکند بلکه صحنههاي تقاطع اين دو خط سير هم در فيلم بازنمايي ميشود. برجستهترين صحنۀ اين تقاطع، مبارزۀ قهرمان با خودش در فرودگاه اسلو است.
اما پيچيدهترين حالت وقتي است که آيندگان با حملات گازانبري زماني بر اين دنيا ميشورند. يعني عدهاي از آينده در حرکتي رو به عقب (معکوس) به زمان t ميرسند و عدۀ ديگري از آينده به زمان عقبتري از t رفته و بعد با حرکت رو به جلو به زمان t ميرسند. شاخصترين صحنۀ حملات گازانبري در انتهاي فيلم اتفاق ميافتد که رويارويي دو جبهه آبي و قرمز است. هر دو جبهه ميخواهند شرايطي را فراهم کنند که قهرمان بتواند قبل از مرگ آندره الگوريتم را به دست بياورد تا دنيا را از نابودي نجات دهد. به نظر ميرسد فيلم در بازنمايي اين پديدۀ بسيار پيچيده، ناتوان است (گويي هنوز سينما به پاي ذهن قصهپرداز سازندگان فيلم نميرسد). واکنشهاي دو زمانه، توپخانه معکوس، دشمنان عادي، دشمنان معکوس و ... حتي اگر در فيلم بازنمايي هم شده باشد، آنقدر مبهم است که به سختي در تور فهم بيننده ميافتد!
تِنِت آنچنان با تمهيدات بصري و داستان پيچيده ما را مشغول رمزگشايي ميکند که متوجه نميشويم نه لحظات عاشقانۀ فيلم، نه لحظۀ انتقام گرفتن کاترين، نه آتش گرفتن ماشين قهرمان را! هيچکدام حتي براي لحظاتي کوتاه احساسات ما را برانگيخته نميکند. در صورتي که به نظر ميرسد دلالتِ حضور شخصيت کاترين و احساسي که بين قهرمان و او شکل ميگيرد براي ايجاد فضايي انساني و نه صرفاً جدالي تکنولوژيک باشد، اما در القاي اين احساس ناموفق است.
عواطف مادرانۀ کاترين نيز در بروز احساسات انساني عقيم ميماند (در بهترين حالت ميتوان آن را نماد نگراني انسان امروز نسبت به نسل فردا دانست)؛ و نيز، وقتي حتي مرگ قهرمان در ميانۀ فيلم علّت حذفش از روايت نيست، بيننده ديگر چه نگراني و اضطرابي براي موفقيت او در عمليات پايان فيلم بايد داشته باشد؟ گويي دنياي امروز بيشتر از اين که محتاج خنثيکردن الگوريتم نابودي جهان است نيازمند داشتن قهرماني است که از صحنۀ روايتها حذف نشود.
«نولان» چگونه جهان را روايت ميکند؟
احسان زيورعالم _خبرگزاري مهر: بالاخره پس از کش و قوسهاي بسيار فيلم تازه کريستوفر نولان اکران شد تا شايد هيجان ناشي از سينماي پرانگاره او شکست تجاري ناشي از کرونا را شکست دهد. Tenet - که به فارسي انگاره، اعتقاد و تلقين ترجمه شده است – به تازگي پايش به ايران هم باز شده و توليد محتوا درباره فيلم به زبان فارسي هم آغاز شده است. پيشتر نمره عجيب و غريب منتقدان خارجي به فيلم نظر رسانههاي ايراني را جلب کرده بود و نگاه طرفداران نولان به روزشمار پخش نسخه اينترنتي فيلم بود و حالا بايد منتظر واکنش منتقدان داخلي به تازهترين فيلم اين فيلمساز مهم سينماي امروز جهان، باشيم.
اما چرا نولان براي سينمادوستان مهم شده است؟ سينماي او چه چيزي درون خود دارد که اينچنين براي ديدن اثر جديدش سر و دست ميشکنند؟ نولان کيست و سينمايش محصول چه دنيايي است؟
نولان چه ميکند؟
سينماي کريستوفر نولان واجد نوعي زيباييشناسي همراستا با مضامين خاص و تکنيکهاي سينمايي است. به عبارتي سينماي نولان امضا دارد و با ديدن سکانسي از فيلم فرياد ميزنيد «اوه، فيلم نولان». ميتوانيد قطاري از تکنيکهايي را رديف کنيم که دو دهه اخير نولان در مقام فيلمسازي پسامدرن در سينما بهکار گرفته است، از تدوين بيضوي تا نورپردازي مستندگونه.
او از معدود فيلمسازاني است که رابطه حسنهاي با رياضي و فيزيک ايجاد کرده و نخبههاي دانشگاهي را با سينما آشتي داده است. مثلاً زماني که «بينستارهاي» اکران شد انبوهي مقالات فيزيکي در باب سياهچالهها و کوانتوم با تکيه بر فيلم منتشر شد عموماً هم در وضعيت تحسين تا تقبيح.
سبک نولان مصداق بارز چيزي است که به آن «سهل و ممتنع» ميگوئيم. از قضا آنچه ميبينيم داستاني است ساده از کشمکش يک قهرمان؛ اما در باطن با انبوهي از مباحث وجودي و معرفتشناختي همانند تجربه ذهني، ماترياليسم، تحريف حافظه، اخلاق انساني، ماهيت زمان، عليت و ساخت هويت شخصي روبهروييم سبک نولان مصداق بارز چيزي است که به آن «سهل و ممتنع» ميگوئيم. از قضا آنچه ميبينيم داستاني است ساده از کشمکش يک قهرمان؛ اما در باطن با انبوهي از مباحث وجودي و معرفتشناختي همانند تجربه ذهني، ماترياليسم، تحريف حافظه، اخلاق انساني، ماهيت زمان، عليت و ساخت هويت شخصي روبهروييم. شخصيتهاي او غالباً دچار اضطراب، وسواس و درگيري مبهم اخلاقياند و با ترس و اضطراب تنهايي، گناه، حسادت و حرص و طمع روبهرو ميشوند. نولان مثل بيشتر آدمهاي روي زمين درگير پرسش تقدم ماهيت و وجود است. همان چيزي که ما با خودمان مدام تکرارش ميکنيم.
سبک نولان چيست؟
به نظر ميرسد سينماي نولان، سينمايي پستمدرن است. اين نگاه نيز محصول نگاه محتوايي نولان به سينما و البته فرم بياني اوست. شکست زماني، دگرگون کردن واقعيت، تلفيق ژانري و از همه مهمتر شالودهشکني ويژگي سينماي پستمدرن است.
مثال ساده نسخههاي بتمن کريستوفر نولان است که با هيچ بتمن ديگري شباهت ندارد، به زبان ساده نولان شالودههاي سينماي مبتني بر کاميکبوکها را ميشکند تا فيلم خودش را بسازد. سبک بصري نولان قابلتشخيص است. کافي است به محيط و شخصيتها دقت کنيد، اينها اجزاي فيلمهاي نولان و حامل معنايند. اغلب فيلمهاي نولان در فضاي شهري فيلمبرداري ميشوند، شخصيتهايش مردان کتپوشاند، رنگها در فيلمهايش ماتاند، صحنههاي گفتگو در کلوزآپهاي وايد با عمق ميدان اندک قاببندي ميشوند، نولان شيفته مکانهايي است با معماري مدرن.
از نظر زيباييشناسي، نولان طرفدار سايههاي عميق و محرک حافظه، نورپردازي مستندگونه، کار با دوربين روي دست، صحنهپردازي طبيعي و مکانهاي واقعي براي فيلمبرداري است. پالتهاي رنگي (مجموعه رنگهايي که در فيلم ديده ميَشود) وي تحتتأثير کوررنگي قرمز-سبز است. خودش گفته به شدت تحتتأثير فيلمهاي نوآر است، فيلمهايي که در دهه چهل تا شصت با حضور کارآگاههاي خسته و شکستخورده و زنان فتنهبرانگيز و مجموعهاي از يأس ناشي از جنگجهاني دوم و ليبراليسم اوج ميگيرند.
بينستارهاي
اما شايد مهمترين وجه سينماي نولان دستکاري در زمان باشد. نميتوان فيلمي از نولان را مثال زد که در آن زمان نقشآفريني نميکند. حتي در «دانکرک» که به نظر سه داستان موازي با محوريت ماجراي تخليه ساحل دانکرک در جنگجهاني دوم است، بعدها ميفهميم اين سه داستان آنچنان هم موازي نبودند، بلکه در زمانهاي مختلف رخ ميدهند و اين تلقين به ما انتقال داده ميشود که آنان همزمان با يکديگر رخ دادهاند.
در واقع واژه «تلقين» هم بخشي از سبک فيلمسازي نولان است تا مخاطب در هزارتوي روايي او گير کند. نمونه جذابش سکانس اسير شدن قهرمان «بينستارهاي» در يک سياهچاله است تا او در آينده، گذشته را ببيند و سر شما سوت بکشد.
نولان اولين بار در فيلم کوتاه «دودلبگ» بازي با زمان و مکان و با روايتهاي مخدوششده را آزمايش کرد، جايي که مرد کشنده حشرات در چرخشي داستاني خود قرباني کشندهاي بزرگتر از خويش ميشود. همان دمپايي مرگبار در ابعاد بزرگتر بر سرش نازل ميشود و تمام. اين روايتي از سال ۱۹۹۷ است.
شايد هنوز برخي از مفاهيم درس هندسه در يادتان مانده باشد. «نوار موبيوس» يکي از آن مفاهيم جذاب درسي بود، حتي وجه کاردستي هم داشت، نواري شبيه به علامت بينهايت که اگر خودکار را روي آن حرکت ميداديم هيچگاه خط ترسيم شده در نقطهاي قطع نميشد. هر کاري ميکرديد باز به نقطه آغازين بازميگشتيد. فيلمهاي نولان الهامات خود را نمونههاي سادهاي، چون نوار موبيوس ميگيرند، براي همين شما با وجوه ناممکن، پارادوکسهاي بصري و ساختار موزاييکي مواجهه ميشويد. حالا چيزي ساده گيجتان ميکند و جذابيت ماجرا همينجاست. شما در قامت کاشف وارد دنياي نولان ميشويد.
نوار موبيوس
حالا اگر رياضي چندان دلخوشي نداريد، اينجا فرصت کشف «زيبايي رياضيات» را پيدا ميکنيد. مثلاً در رياضي شيء ناممکني است به نام «پلکان پنروز». اين پلکان گونهاي از مثلث پنروز است، ترسيمي دو بعدي از پلکانياست که پلههايش در حين بالا آمدن يا پايين رفتن، چهار پيچ ۹۰ درجه را متحمل ميشوند و در عين حال يک چرخه پيوسته را تشکيل ميدهند، به گونهاي که شخص همواره از پلکان بالا ميرود؛ ولي به ارتفاع بالاتري نميرسد. نولان از اين شيء ناممکن در «تلقين» استفاده کرده است. در «بين ستارهاي» هم از مفهومي پيچيده به نام «تسرکت» (ابرمکعب چهاربعدي) بهره برده است، تسرکت يک ابرمکعب چهاربعدي است، شيء که از تماشايش سرگيجه خواهد گرفت.
مضامين محبوب نولان چيست؟
آثار نولان کنکاشي در مباحث وجودي، اخلاقي و معرفتشناختي مانند تجربه ذهني، تحريف حافظه، اخلاق انساني، ماهيت زمان، عليت و ساخت هويت شخصي است. نولان درباره ديدگاه ذهني (سوبژکتيو) گفته «مجذوب درک ذهني انسان از واقعيم، اينکه همه ما در يک نقطهنظر بسيار منحصربهفردي گير کردهايم، چشماندازي واحد که همه در مورد واقعيتي عيني بودنش موافقيم؛ و فيلم راهي است که سعي ميکنيم چيزها را از نقطهنظر يکساني ببينيم.»
پرسشهاي هستيشناختي در مورد ماهيت و وجود نيز نقش عمدهاي در آثار نولان دارند. شخصيتهاي فيلمهايش همواره دچار بحران وجودي ميشوند و هويت خود را مخدوش و آشفته مييابند. از همين روست که در آثار نولان دنياي واقعي (يا عيني) اهميت کمتري پيدا ميکند و اين واقعيت ايجاد شده (يا ذهني) است که مهم ميشود فيلمهاي نولان به شکل قابلتوجهي مبهماند و اغلب فيلمسازياش به معماري شباهت پيدا ميکند. با اين حال خودش ميگويد از افشاي ابهامات فيلمهايش اجتناب ميکند تا مخاطبان بتوانند خود دست به تفسير فيلمها بزنند. تام شون، منتقد فيلم، از همين نظر آثار نولان را «تريلرهاي معرفتشناختي» توصيف ميکند. تريلر گونهاي سينمايي است که هدفش تهييج مخاطب است، سينمايي که قرار است آدرنالين خون شما را بالا ببرد. حالا در فيلم نولان وجه هيجانانگيز ماجرا ابعاد فلسفي مييابد، همان نقطهاي که پيش از نولان کوبريک بدان دست يافته بود.
فارغ از اينکه فيلمهاي نولان نگاهي به فساد و دسيسه دارد؛ اما شخصيتهاي فيلمهايش غالباً دچار اضطراب، وسواس و ابهام در اخلاقاند و با ترس و اضطراب، تنهايي، گناه، حسادت و حرص روبهرو ميشوند. اگر فيلم «تلقين» را به ياد داشته باشيد ميتوانيد خوب درک کنيد چگونه شخصيت اصلي فيلم بار گناه مرگ همسرش را به دوش ميکشد و در برابر شخصيت زن مقابلش وضعيت مغشوشي دارد. او بين خيانت و وفاداري در نوسان است، دوتايي که با موضوع مرگ و زندگي نيز گره ميخورد يا حتي انتقام و بخشش. اين دوتاييها شکلي از ابهام را ميآفرينند که بخش اساسي فلسفه اخلاق به حساب ميآيند و ما در زندگي روزمره مدام بدان دچار ميشويم. در برخي از فيلمهاي نولان حتي شخصيت مثبت و منفي تصاوير آينهاي يکديگر ميشوند، همانند فيلم «تلقين» يا سري «بتمن».
برجستهترين درونمايه آثار نولان مفهوم زمان است. تمام فيلمهاي او با مفهوم ساختاري با زمان رابطه عجيبي ميسازند. اگر «تلقين» را نديد، توصيه به ديدنش ميکنيم، جايي که شما نه تنها زمان در هم تنيده و پيچيده را تشخيص نميدهيد که مکان هم از شکل خارج ميشود. دنياي تودرتويي فيلم، شايد با تکيه بر مفهوم فيزيکي و هستيشناختي با عنوان «دنياهاي موازي» در فيلم به خوبي به تصوير کشيده ميشود؛ البته در انباشتي از هيجان.
زمان در آثار نولان محصول مطالعات قوانين فيزيک و نظريه نسبيت عام انيشتين است. زمان در آثار نولان آنتاگونيست فيلم يا همان شخصيت بد معرفي ميشود.
پرسشهاي هستيشناختي در مورد ماهيت و وجود نيز نقش عمدهاي در آثار نولان دارند. شخصيتهاي فيلمهايش همواره دچار بحران وجودي ميشوند و هويت خود را مخدوش و آشفته مييابند. از همين روست که در آثار نولان دنياي واقعي (يا عيني) اهميت کمتري پيدا ميکند و اين واقعيت ايجاد شده (يا ذهني) است که مهم ميشود.
مهم اين است که شما به چه چيزي فکر ميکنيد. تاد مکگاوين، نويسنده کتاب «کريستوفر نولان افسانهاي» استدلال ميکند که نولان نخستين فيلمسازي است که خود را کاملاً به توهم رسانه اختصاص داده و او را فيلمسازي هگلي ناميده است. حالا قصد نداريم چندان وارد ماجراي هگل شويم؛ اما همه چيز به جاي برميگردد که آنچه ما ميبينيم با آنچه در بيرون از ذهن ما وجود دارد، تفاوت شگرفي است.
فيلمهاي نولان چگونه جهان را تفسير ميکنند؟
آثار نولان غالباً به عنوان تفسيرهاي مهم اجتماعي و سياسي تلقي ميشوند و از همين لحاظ پاي فلاسفه را به نقد آثارش باز کرده است. ژيژک، فيلسوف مشهور اسلوونيايي گفته «شواليه تاريکي» نولان نشان ميدهد بلاکباسترهاي هاليوودي ميتوانند «شاخصهاي دقيق مخمصههاي ايدئولوژيک جوامع ما» باشند. سهگانه «شواليه تاريکي» کنکاشي در آشوب، تروريسم، تشديد خشونت، اختلاس، سودمندي، نظارت گسترده و درگيري طبقاتي است. قوس شخصيتي بتمن از يک مرد بهسوي «چيزي بيش از يک مرد» است شبيه به ابرانسان نيچه است. اين مجموعه همچنين ايدههايي از شکوه فلسفي روش سادهتر و ابتداييتر زندگي و مفهوم اراده عمومي ژان ژاک روسو را بازتاب ميدهد.
نولان در فيلم «تنت» (Tenet) واقعا يک هواپيما را منفجر کرد.
داگلاس کلنر، نظريهپرداز اين مجموعه را تمثيلي مهم در مورد دوران بوش و ديک چني ميداند که مضمون فساد دولت و عدمحل مشکلات اجتماعي و نمايشهاي سينمايي و نمادپردازيهاي مربوط به ۱۱ سپتامبر را برجسته ميکند.
در سال ۲۰۱۸، مجله محافظه کار The American Spectator مقالهاي با عنوان «در جستجوي کريستوفر نولان» منتشر ميکند و مينويسد «همه فيلمهاي نولان، ضمن حفظ وطنپرستي قدرتمند، در سطح زيرين آبهاي تيره و تار فلسفه فروميرود، و برخي از اين عميقترين تقلاهاي انساني در عصر متأسفانه پسامدرن ما را جستجو ميکند.»
اين مقاله همچنين بيان ميکند که دانکرک از کار نمايشنامهنويسان ابزورديستي، چون ساموئل بکت و رمانهاي تيره و تار فلاسفه اگزيستانسياليسم، آلبر کامو و ژان پل سارتر نشأت گرفته است؛ هر چند خود نولان گفته هيچکدام از فيلمهايش قرار نيست سياسي باشند.
نولان از چه کساني الهام ميگيرد؟
نولان از نقاش مشهور هلندي موريس اشر به عنوان منبع الهام و ايده در کارهايش ياد کرده است. خودش ميگويد «من به شدت از موريس اشر و نقطه اتصال جذاب يا محو شدن مرزهاي ميان هنر و علم يا هنر و رياضيات الهام گرفتهام.» ديگر منبع الهام او خورخه لوئيس بورخس، نويسنده آرژانتيني است. خودش فيلم «مومنتو» را «پسر عموي عجيب» «يادبود فيونه» ميداند و گفته است «خيال ميکنم نوشتههاي بورخس بهطور طبيعي و به خودي خود معطوف به يک تفسير سينمايي است؛ چون تماماً کارايي و دقت است، استخوانهاي برهنه يک ايده.»
استنلي کوبريک، مايکل مان، ترنس ماليک، اورسون ولز، فريتز لنگ، نيکلاس روگ، سيدني لومت، ديويد لين، ريدلي اسکات، تري گيليام و جان فرانکنهايمر فيلمسازاني هستند که رد پاهايشان در سينماي نولان ديده ميشود فهرست فيلمسازاني که بر سبک سينمايي نولان تأثيرات داشتهاند، شايد خود شکلي از مطالعه تاريخ سينما باشد: استنلي کوبريک، مايکل مان، ترنس ماليک، اورسون ولز، فريتز لنگ، نيکلاس روگ، سيدني لومت، ديويد لين، ريدلي اسکات، تري گيليام و جان فرانکنهايمر فيلمسازاني هستند که ردپاهايشان در سينماي نولان ديده ميشود.
فيلمهاي مورد علاقه نولان شامل بليدرانر (۱۹۸۳)، جنگ ستارگان (۱۹۷۷)، مردي که ميخواست شاه باشد (۱۹۷۵)، لارنس عربستان (۱۹۶۲)، محله چينيها (۱۹۷۴)، ۲۰۰۱: يک اديسه فضايي (۱۹۶۸)، ويدنيل و من (۱۹۸۷) ميشوند. در سال ۲۰۱۳ مجموعه کريتريون فهرستي از ده فيلم مورد علاقه نولان را در کاتالوگش منتشر کرد که شامل فيلمهاي ضربه (۱۹۸۴)، ۱۲ مرد خشمگين (۱۹۵۷)، خط نازک قرمز (۱۹۹۸)، وصيتنامه دکتر مابوزه (۱۹۳۳)، زمانبندي بد (۱۹۸۰)، کريسمس مبارک آقاي لارنس (۱۹۸۳)، براي همه انسانها (۱۹۸۹)، زندگي بدون توازن (۱۹۸۲)، آقاي آرکادين (۱۹۵۵)، و حرص اريک فون اشتروهام (۱۹۲۴) بود. او همچنين از طرفداران فيلمهاي جيمز باند است و از آنها به عنوان «منبع عظيمي الهام» ياد کرده است.
عادت نولان در به کارگيري داستانهاي غيرخطي از تأثير رمان واترلند گراهام سويفت است. نولان همچنين تحتتأثير زبان بصري فيلم ديوار پينکفلويد (۱۹۸۲) و ساختار پالپ فيکش (۱۹۹۴) است و خودش گفته «مجذوب آنچه تارانتينو انجام داده» شده است. دوزخ دانته، جنگل سري ماکس ارنست و فيلمهاي اورفئوس (۱۹۵۰)، بندر (۱۹۶۲)، سرويس مخفي اعليحضرت (۱۹۶۹) و زابربسيکي پوينت (۱۹۷۰) ديگر الهامبخشان فيلمساز انگليسي بوده است.
در زمان اکران «بينستارهاي» وي به تعدادي از آثر ادبي از جمله «پختستان» اثر ادوين ابوت ابوت، «کارخانه زنبور» اثر ايان بانکس و «چينخوردگي در زمان» اثر مادلين انگل اشاره کرده بود. در «دانکرک»، نولان گفته از کارهاي رابرت برسون و فيلمهايي، چون تعصب (۱۹۱۶) و طلوع (۱۹۲۷) و همچنين مزد ترس (۱۹۵۳) الهام گرفته است.
دفاع نولان از نتيجه «تنت» در گيشه
نتيجه فروش فيلم «تنت» در گيشههاي سينماها آن هم به دليل اکران آن در دوران شيوع کرونا به شدت مورد توجه بوده است.
به گزارش ورايتي، در حالي که «تنت» در ۲ ماهي که از اکرانش ميگذرد در سطح جهان به فروش حدود ۳۵۰ ميليون دلاري دست يافت، اين بحث به شدت مطرح است که آيا اين آمار نااميد کننده است يا آماري مناسب با توجه به بحراني که از شيوع کرونا دامن جهان و سينما را گرفته، است
نولان در گفتگو با لسآنجلس تايمز که به مناسبت انتشار کتابي از تام شون با عنوان «تغييرات نولان» صورت گرفت، گفته است از فروش «تنت» هيجان زده شده است.
وي گفت، معتقد است فروش ۳۵۰ ميليون دلاري نتيجه خوبي بوده است و اين کمپاني وارنر برادرز بود که اين فيلم را اکران کرد ولي ديگر استوديوها اين کار را نکردند.
چه به دليل پاندمي باشد چه نه، فروش اين فيلم در آمريکا انتظارها را برآورد نکرد و آنقدر که لازم بود به هاليوود اطمينان نداد که مردم آماده بازگشت به سينماها هستند. در هفتههاي نخست نمايش فيلم تقريباً همه فيلمهاي اصلي که قرار بود سال ۲۰۲۰ اکران شوند به جز «زن شگفتانگيز ۱۹۸۴» که آن هم محصول برادران وارنر است تاريخ اکرانشان را عقب انداختند و به سال بعد موکول کردند.
نولان در اين باره گفت: من نگرانم که استوديوها نتيجه نادرستي از اکران فيلم ما گرفته باشند. نگران هستم که به جاي نگاه کردن به اينکه فيلم کجا عملکرد خوبي داشته و اين چطور ميتواند به آنها سودي را که بسيار به آن نياز دارند برساند، به اين نگاه کنند که کجا فيلم نتوانسته در سطح انتظارهاي پيش از کوويد ۱۹ عمل کند و از آن به عنوان بهانهاي استفاده کنند که به جاي وارد بازي شدن و خود را وفق دادن، يا حتي بازسازي کسبوکارمان، کاري کنند نمايشدهندگان فيلمها در عمل تمام ضررها را متحمل شوند.
به گفته نولان «تنت» در حالي اکران شد که سينماهاي نيويورک و ديگر کلانشهرهاي بزرگ مانند لسآنجلس و سنفرانسيسکو بسته بودند، در عمل ميليونها دلار وارد بازي نشد. به طور خصوصي هم در کمپاني برادران وارنر اين بحث مطرح بود که منطق اکران يک فيلم بدون سينماروهاي اصلي شايد درست نباشد. به همين دليل فيلم نولان عملکرد بهتري در سينماهاي ديگر کشورها داشت و ۲۹۳ ميليون دلار در بازارهاي خارج آمريکا کسب کرد.
در عين حال ممکن است براي استوديوها همين دليل خوبي باشد که اکران فيلمهاي بودجه بزرگ را فعلاً متوقف کنند زيرا «تنت» بدون در نظر گرفتن ميليونها دلاري که در بازار جهاني هزينه بازاريابي آن شده، با بودجه ۲۰۰ ميليون دلاري ساخته شد و رقبا حدس ميزنند اين فيلم ممکن است در نهايت ضرري ۱۰۰ ميليون دلاري را متقبل شود. با اين حال چهرههاي داخل کمپاني معتقدند در نهايت اين ضرر ممکن است به ۵۰ ميليون دلار برسد.
هر چند تجارت سينما در دوران پاندمي با ضررهاي هنگفتي روبرو شده اما نولان که هميشه موافق تماشاي فيلم در سالنهاي سينماها بوده است همچنان خوشبين است و ميگويد ممکن است دنيا با يک واقعيت جديد پس از دوران کرونا روبرو شود. نکته قابل توجه اين است که سال پيش بازار سينماهاي جهان با فروش بالاي خود رکورد به جاي گذاشته بود.
نولان هم با تاکيد بر همين مساله عنوان کرد: نبايد اين واقعيت را ناديده گرفت که سال ۲۰۱۹ بزرگترين سال براي گيشهها بود و سينماها بيشترين درآمد را کسب کردند. بنابراين براي من چيزي که بيش از همه اهميت دارد اين است که واقعيت جديد در دنيايي که ما در آن زندگي ميکنيم، چيست؟
وي در پايان يادآور شد: در طولاني مدت، رفتن به سينما بخشي از زندگي است. مثل رفتن به رستوران و هر چيز ديگر … اما در حال حاضر همه بايد با واقعيت جديد خودمان را سازگار کنيم.